يکشنبه ۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 28 Apr 2024
 
۰

حرکت اتومبیل آمریکایی با بنزین انگلیسی

دوشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۲ ساعت ۰۸:۱۰
کد مطلب: 307106
۲۸ مردادماه یادآور روزی است که ابر سیاه استبداد با وزش بادهای استعمار بار دیگر به آسمان ایران بازگشت.
به گزارش جهان به نقل از فارس، زمانی که نسیم تاریخ بر صفحات تقویم خورشیدی وزیدن می‌گیرد و روزهای مردادیش را یکی پس از دیگری ورق می‌زند ناگاه دست عبرت عبور قطار چشم‌ها را از ایستگاه بیست و هشتم متوقف می‌سازد.

البته شاید با تراژدی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ تنها کهنسالان و بینندگان دیروز دم به دم آه کشیده باشند، اما روایت این قصه پرغصه برای خوانندگان امروز نیز نمی‌تواند خالی از افسوس‌ها و پندها باشد.

کودتای ۲۸ مرداد فیلم تلخی است که با فیلمنامه‌ای از سازمان اطلاعات بریتانیا و کارگردانی سیا و همچنین نقش‌آفرینی سرلشگر زاهدی و جمعی دیگر از بازیگران آمریکایی و انگلیسی ۵۹ سال پیش روی پرده جامعه ملتهب ایران رفت.

آری امروز همان روزی است که به گواه اشرف پهلوی، حیله‌گری روباه پیر و قدرت‌طلبی گرگ جوان با هم در می‌آمیزد و آش توطئه را با چند وجب روغن خدعه طبخ می‌کند، آنچنان که این صحنه‌گردان دربار در خاطراتش می‌نویسد: «تابستان ۱۳۳۲ یک نفر ایرانی به من تلفن کرد که آمریکا و انگلیس درباره وضع کنونی ایران بسیار نگرانند، لذا تقاضا دارم با دو مرد یکی آمریکایی و دیگری انگلیسی ملاقاتی داشته باشید...»

آری امروز همان روزی است که خودروی سیاه‌رنگ سرلشگر زاهدی با موتور آمریکایی و بنزین انگلیسی در میان نگاه‌های بهت‌آلود در خیابان‌های تهران با اسکورت نظامی خودنمایی می‌کند.

انگار همین امروز است که میرافراشی متن عزل مصدق و نصب زاهدی را از رادیو با صدای بلند می‌خواند و فریادهای «جاویدشاه» در کنار دفتر نخست وزیری به آسمان می‌رود.

گویا امروز همان روزی است که رؤیای ملی شدن صنعت نفت رنگ کابوس به خود می‌گیرد و طلای سیاه ایرانی‌ها بهای باخت همیشگی درباریان روی میز قمار با بیگانگان قرار گیرد.

مگر ۲۸ مرداد همان روزی نیست که دود پیپ چرچیل و سیگار برگ آیزن ‌هاور به هم ملحق شد و ابر سیاه خفقان را به مدت بیش از دو دهه برای جامعه ایران به ارمغان آورد همانگونه که امام روح‌الله فرمود:«محمدرضا رفت و رضاشاه برگشت».

آری ۲۸ مرداد ماه سال ۳۲ روزی است که کارت سلطنت محمدرضا پهلوی با مهر آمریکا و امضای انگلستان بار دیگر تمدید شد هر چند که این کارت در ۲۲ بهمن ۵۷ برای همیشه باطل گشت.

اما به راستی غیر از استعمار و استکبار این ماجرای غم‌انگیز مقصر دیگری ندارد...؟

آیا اگر مصدق در پاسخ توصیه آیت‌الله کاشانی که او را به روی دادن کودتا هشدار داده بود به جای عبارت «مستظهر به پشتیبانی ملت ایران هستم» واژگان بهتری برمی‌گزید نیکوتر نبود؟

آیا باید از گناهان خناسان دو طرف که نزدیکی نمایندگان حوزه و دانشگاه را به زیان منافع خود می‌دیدند چشم فرو بست؟

آیا اگر روشنفکران و "با مخ"‌های زمانه به جای دعواهای حزبی و جبهه‌ای به مسائل و مصالح کشور می‌اندیشیدند شعبان بی‌مخ‌ها جرأت می‌کردند با اراذل‌شان اینگونه در میادین تهران عربده‌کشی کنند؟

آری گرچه کتاب غم‌انگیز کودتای ۲۸ مرداد ماه ۱۳۳۲ حاوی نکات تلخی از روزگاران نه چندان دور ماست، اما در صفحه پایانی آن می‌توانیم پندهای عبرت‌آموزی از آن را بیابیم.
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *