شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 27 Apr 2024
 
۰

سربازان سوریه دلباخته جنگیدن شده اند

دوشنبه ۱۶ فروردين ۱۳۹۵ ساعت ۱۰:۴۹
کد مطلب: 482713
سعودی ها نتوانستند حسنی مبارک را در مصر نجات دهند، اما ایران قصد نداشت اجازه دهد تنها متحد عربش، سوریه، سقوط کند.
سربازان سوریه دلباخته جنگیدن شده اند
به گزارش جهان ، فارس به نقل از ایندیپندنت  در مطلبی به قلم رابرت فیسک گزارش داد: ماه گذشته درست قبل از آنکه سوریه را ترک کنم، یک مرد فرانسوی- لبنانی در کافه ای در دمشق به سمتم آمد و خود را معمار رئیس جمهور بشار اسد معرفی کرد.

آنطور که به من فهماند وظیفه او طراحی شهرهای ویران شده در سوریه بود.

کی باورش می شود؟ پنج سال بعد از آغاز تراژدی سوریه- که یادتان باشد طی شش ماه آن، خود رژیم به لرزه افتاد و قدرت های غربی مست از غروری خطرناک بعد از نابودی قذافی، سقوط عن قریب سلسله اسد را پیش بینی می کردند- دولت سوریه خود را برای بازسازی شهرها و روستاهایش آماده می کند.

 بد نیست سفری خجالت آور به قعر خاطرات اوایل بهار و تابستان 2011 داشته باشیم.

سفرای آمریکا و فرانسه از حمص دیدن کردند تا در میان ده ها هزار تظاهرکننده مسالمت جو بنشینند و از سرنگونی دولت اسد سخن بگویند.

دیپلمات های سازمان ملل گفتند که اپوزیسیون سیاسی با اسد مذاکره نمی کند – اشتباهی مهلک، چرا که این توصیه مبتنی بر این فرض نادرست بود که او درحال سرنگونی است- و روزنامه نگاران با شورشیان در شرق حلب برای راه پیمایی حتمی به منظور آزادسازی دمشق اجتماع می کردند.

اتاق های فکر و «کارشناسان» شارلاتان واشنگتن این پیام را – کلیشه ای که همه از آن با خبریم – به اسد رساندند که «نقطه سرنگونی» فرارسیده است.

کلینتون اعلام کرد که «اسد باید برود.» لورن فابیوس وزیر امور خارجه فرانسه اعلام کرد که «اسد مستحق زندگی روی این سیاره نیست»؛ هر چند از کهکشانی که رئیس جمهور سوریه باید ایام بازنشسته گی اش را در آن بگذراند نامی نبرد.

من نیز به درخواست ایندیپندنت مبنی به نوشتن آگهی ترحیم اسد، متنی را تهیه کردم که همچنان در آرشیو روزنامه درحال خاک خوردن است.

با نگاه به گذشته فهمیدن اینکه همه ما کجای کار را اشتباه کردیم دشوار نیست. ما در اوج انقلابات عربی قرار داشتیم – تونس، بعد مصر و بعد لیبی- و روزنامه نگاران هر روز بیش از روز پیش به «آزادسازی» پایتخت های عربی عادت کرده بودند.

ما فراموش کردیم که دیکتاتورهای این کشورها حمایت جدی هیچ ابرقدرت منطقه ای را نداشتند.

سعودی ها نتوانستند حسنی مبارک را در مصر نجات دهند، اما ایران قصد نداشت اجازه دهد تنها متحد عربش، سوریه، سقوط کند.

در مدتی کوتاه اما نهایتا بی ثمر «ارتش آزاد سوریه» شکل گرفت که بسیاری از آنها نظامیان فراری بودند که اکنون آرام آرام در حال بازگشت به محل های خدمت خود یا ماندن در خانه هایشان با اجازه رژیم سوریه هستند.

اما نشانه هایی از همان آغاز وجود داشت که گروه های مسلح در این تازه ترین جلوه بیداری عربی دخیل هستند.

در می 2011 یکی از خبرنگاران الجزیره از مردان مسلحی فیلم گرفت که در حال تیراندازی به سربازان سوری در چند صد متری مرز شمالی این کشور با لبنان بودند، اما الجزیره از پخش این فیلم امتناع کرد، فیلمی که گزارشگر آن بعدا آن را به من نشان داد.

یکی از کارکنان تلویزیون سوریه که برای دولت کار می کرد، فیلمی تهیه کرد که مردانی تپانچه و کلاشینکوف به دست را در تظاهرات درعا در همان آغازین روزهای «قیام» نشان می داد.

این تصاویر «توطئه تروریستی» کشورهای عربی خلیج فارس و ترکیه را که اکنون رژیم سوریه آن را برای جهانیان «افشا کرده» ثابت نکردند اما نشان دادند که از همان ابتدا- وقتی که خانواده های عادی سوری احساس کردند دفاع از خانواده هایشان با سلاح گرم ضرورت دارد- اسلحه در دسترس اپوزیسیون قرار داشت.

ماهیت فرقه گرایانه جنگ های داخلی خاورمیانه همیشه مورد دستکاری قرار گرفته است.

طی 100 سال غرب از این ماهیت خاص جوامع در این منطقه، برای چینش دولت هایی «ملی» بهره گرفته است که ماهیتا فرقه گرا بوده اند؛ در فلسطین بعد از جنگ سال های 1914 تا 18، در قبرس، در لبنان، در سوریه – که در آن فرانسه از علوی ها به عنوان نیروی ویژه خود استفاده کرد - بعد در سال 2003 در عراق.

این سیاست نه تنها اجازه تصویر کردن مردم خاورمیانه به عنوان مردمی ماهیتا و ضرورتا فرقه گرا را به ما داد، بلکه به ما اجازه داد میزان وابستگی ذاتی اقلیت ها به حمایت دولتهای محلی خود را– به ویژه مسیحیان (مارونی ها، ارتدوکس ها، ارمنی های کاتولیک، ملکی ها و غیره) در سوریه از یاد ببریم.

ما روزنامه نگاران نیز با یادآوری دائمی «سلطه» اسد علوی به خوانندگان و مخاطبان خود، قربانی گزارش های خود شدیم. ما فراموش کردیم- یا اهمیتی ندادیم- که 90 درصد از ارتش دولتی سوریه مرکب از مسلمانان سنی است که در طول چهار سال  بعدی، با هم کیشان خود در گروه های شبه نظامی مخالف شامل  القاعده- جبهه النصره و داعش مبارزه خواهند کرد.

ارتش سوریه در لبنان نفوذ عمیقی داشت اما بعد از سال 2012 خود را در حال مبارزه برای حیات خود یافت، به خصوص زمانی که جوخه های جبهه النصره و داعش شروع به کشتن همرزمانشان کردند.

*سربازان این ارتش مصمم تر از همیشه برای بقا جنگیدند – احتمال می دهم که آنها حتی کم کم دلباخته جنگیدن شده باشند- و معلوم شد که بسیاری از ژنرال های خط مقدام آنها زمانی که من با آنها ملاقات کردم، از مسلمانان سنی و نیز علوی ها هستند.

به عبارت دیگر ستون فقرات واقعی نهادی که می توانست دولت سوریه را نجات دهد، نه یک اتحاد علوی- مسیحی بلکه یک نیروی نظامی سنی- علوی- مسیحی بود که مطمئنا بعد از دادن هزاران  کشته از نظر تسلیحاتی و نفرات تضعیف شده بود، اما همچنان قادر به حفظ مواضع خود بود، اگر با سپر و قدرت هوایی جدیدی حمایت می شد.

*ولادیمیر پوتین وارد می شود

سوری های واقع  در درون جبهه های فعلی اسد- که کمتر از نیمی از مساحت ارضی سوریه را شامل می شود اما شامل بیش از 60 درصد جمعیت این کشور است – رویکردی الزام آور را نسبت به روس ها در پیش گرفتند.

جت های سوخوی روس ها به مواضع تروریستها حمله کردند.

امروز تنها دو نیروی نظامی جدی و پا در رکاب برای مبارزه با داعش و جبهه النصره و دیگر دار ودسته های جهادی در سوریه وجود دارد: کردها و ارتش سوریه. و ارتش سوریه که نیروی هوایی روسیه آن را تقویت کرده است، اکنون – دست کم تا این لحظه- پیروز بوده است.

من حتی پوستر جدیدی را در خیابان های شهرهای سوریه دیده ام. این پوستر بشار اسد را نشان می داد که کلنل سهیل الحسن یا به قول ارتش این کشور «ببر»، موفق ترین فرمانده نظامی این کشور، درست کنار او ایستاده است.

ما باید به این پدیده توجه کنیم. ارتش وفاداری اش را به اسد نشان داده است.

اما هر زمان که اسد صحبت می کند، با فراست سخنانش را با تجلیل از «شهدای» ارتش سوریه آغاز می کند.

 آیا به همین دلیل است که افسران اطلاعاتی فرانسوی و آمریکایی اکنون دوباره – البته از بیروت- در حال  برقرار کردن تماس با رابط های پیشین خود در سرویس اطلاعاتی سوریه هستند؟ آیا به همین دلیل است که جان کری وزیر امورخارجه آمریکا اکنون می گوید آمریکاییان ممکن است دوباره با اسد گفتگو کنند؟

در اصل من از ارتش ها، فارغ از اینکه چه عملکردی دارند خوشم نمی آید.

اما این به این معنا نیست که می توانیم آنها را نادیده بگیریم.

همچنان که نمی توانیم اسد را نادیده بگیریم.


*منبع

http://www.independent.co.uk/news/world/middle-east/syrian-civil-war-five-years-on-2011-basharal-assad-isis-iran-conflict-a6929186.html

-Robert Fisk گزارشگر خاورمیانه ای با سابقه ایندیپندنت که در بیروت مستقر است.
 
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *