ناگفته پیداست که نمی توان از تفکری انتظار توبه از فتنه داشت که از اساس و به گفته مدعیان خود در برابر واژه هایی مثل مطلقه بودن ولایت فقیه و یا نظارت استصوابی که پیش شرط یک جمهوری اسلامی است قد علم کرده است.
در صحبت های سران اصلاحات نیز جلوه گر می شود. علی شکوری راد از اعضای حزب منحلّه مشارکت چندی قبل گفته بود: به عقيده ما اصلاح طلبي، اصل و بناي حرکت و مبارزه براي بهبود اوضاع جامعه است، اما وقتي اين راه به بن بست برسد، نه اينکه رهبران اصلاح طلب بخواهند به سراغ انقلاب يا براندازي بروند، بلکه وقتي اصلاحات به بن بست رسيد، يا بايد به وضع موجود رضايت داده شود يا مبارزه به دليل تصلب حکومت به سمت "براندازي" يا انقلاب سوق پيدا مي کند اين يک قصد يا تصميم نيست که مسئول يا متولي داشته باشد. يک جبر است، يک اقتضاء است، خواه و ناخواه اتفاق مي افتد. اين براندازي هم گاهي در حد براندازي حاکمان است و گاه به براندازي کل نظام منجر مي شود."
عده زیادی از سیاسیون هنوز از یاد نبرده اند که برخی اقدامات رادیکالیزه حزب مردمسالاری و دبیر کل آن یعنی مصطفی کواکبیان مبنی بر کوبش فتنه و زمزمه های حضور بدون پیش شرط در انتخابات، چگونه او را تا سر حدّ مرگ سیاسی و تهمت "اصلاح طلب نبودن" پیش برد.
که از اساس و به گفته مدعیان خود در برابر واژه هایی مثل مطلقه بودن ولایت فقیه و یا نظارت استصوابی که پیش شرط یک جمهوری اسلامی است قد علم کرده است.
این در حالیست که هزینه حمل تفکر اصلاح طلبی در میان اعضای این جبهه بویژه از سال 88 به این سو، اگر قرار باشد همراه با تحمل هزینه طلاق سیاسی هم باشد؛ حتماً و حتماً باری سنگین و شاید غیر قابل حمل می نماید.
آن یعنی مصطفی کواکبیان مبنی بر کوبش فتنه و زمزمه های حضور بدون پیش شرط در انتخابات، چگونه او را تا سر حدّ مرگ سیاسی و تهمت "اصلاح طلب نبودن" پیش برد.