جمعه ۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 26 Apr 2024
 
۰

جزیره‌ای که به زیر می‌رود

عباس سلیمی نمین
جمعه ۲۸ شهريور ۱۳۹۳ ساعت ۰۹:۵۵
کد مطلب: 380970
حتی اگر لندن بتواند با ترفندهای مختلف در این مقطع، ملت اسکاتلند را از حق استقلال محروم سازد با توجه به آگاهی‌های انتشار یافته، دیگر اسکاتلندی‌ها مردمی نخواهند بود که درجه دوم پنداشته و به برتری انگلیسی تن در دهند.
گروه بین‌المل جهان‌نیوز - عباس سلیمی‌نمین: هرچه به زمان تعیین شده برای برگزاری همه‌پرسی استقلال‌ اسکاتلند (۱۸ سپتامبر، ۲۷ شهریور) نزدیک می‌شویم، تهدیدات مستقیم و غیرمستقیم برای سنگین نشان دادن هزینه استقلال‌خواهی فزونی می‌یابد؛ بانک مرکزی انگلیس اعلام می‌کند که در صورت رای آوردن رفراندوم اجازه استفاده از پوند را به اسکاتلند نخواهد داد، اتحادیه اروپا بحث معلوم نبودن پذیرش اسکاتلند به عنوان عضو جدید را مطرح می‌کند، یعنی که دستکم در کوتاه مدت پیوستن به پول مشترک اروپا (یورو) نیز در هاله‌ای از ابهام خواهد بود، نیروی دریایی انگلیس پوشش حفاظتی ندادن به اسکاتلند را اعلام می‌دارد، بریتیش پترولیوم (B.P) سخن از رها کردن حوزه نفتی شمال را به میان می‌آورد و ده‌ها تهدید دیگر؛ البته این تهدیدات صرفاً با هدف ایجاد نگرانی در میان توده رأی‌دهنده است وگرنه اسکاتلند مستقل به سهولت قادر به فائق آمدن بر این مسائل خواهد بود و در کوتاه‌مدت شرایط بسیار مثبتی برایش رقم خواهد خورد.

حتی برخی اقتصاددانان معتقدند این کشور می‌تواند به سرعت تبدیل به هشتمین قدرت اقتصادی جهان شود؛ زیرا علاوه بر داشتن نفت، از کشاورزی و دامداری پرسودی برخوردار است. از نظر علمی نیز چهار دانشگاه این کشور جزء مطرح‌ترین مؤسسات آموزشی و پژوهشی جهان به حساب می‌آیند (رئیس‌جمهور کنونی ایران نیز فارغ‌التحصیل این کشور است).

تمامی پایگاه‌های هسته‌ای این اتحادیه پادشاهی در اسکاتلند قرار دارد. در گذشته لندن با این هدف که چنین کشور ثروتمندی نتواند در وادی استقلال گام بردارد با روش‌های مختلف سعی در تحقیر نژاد اسکاتیش (که قطعاً از انگلیسی‌‌ها خالص‌تر است) داشت. حجم گسترده طنزها و کاریکاتورها در به سخره گرفتن قابلیت اسکاتلندی‌ها در اداره خود، عملاً‌ این متحد لندن را تبدیل به شهروند درجه دو ساخته است؛ از این رو شعار «اتوبوس را نگه دارید اسکاتلندی‌ها هم می‌خواهند سوار شوند» مدت‌هاست از سوی روشنفکران این دیار علیه سیاست‌های تبعیض‌آمیز انگلیس مطرح است.

قشر تحصیل‌کرده اسکاتلند به وضوح بر این واقعیت تاکید می‌ورزد که چرا با توجه به ثروتشان می‌بایست بار فقر انگلیس را بر دوش کشند، ضمن این‌که به‌شدت به سیاست‌های اقتصادی لندن که به جای حمایت از منافع عمومی مردم و رفاه آنان، حافظ منافع کلان سرمایه‌داران و بنگاه‌های بزرگ اقتصادی و مالی است منتقدند، اما در برابر این مطالبات آن‌چه لندن بر آن اتکا دارد ایجاد نگرانی در میان اقشار معمولی است. البته ترفندهایی هم به‌کار گرفته شده تا رفراندوم، مسیر استقلال یک ملت را هموار نسازد که از آن‌جمله است دادن حق رای به ۷۰۰ هزار انگلیسی شاغل یا مهاجرت کرده به اسکاتلند و متقابلاً ندادن حق رای به هفتصد هزار اسکاتلندی مهاجرت کرده از دیار خود.

با توجه به جمعیت قریب ۶ میلیونی اسکاتلند قطعاً تعیین چنین قواعد ناعادلانه‌ای برای رفراندوم، نقش تعیین کننده‌ای به نفع انگلیس‌ها خواهد داشت .البته اگر نظرسنجی‌ها همچنان روندی صعودی آرا به نفع استقلال‌طلبان را به نمایش درآورد احتمال آن دارد که سرویس‌های امنیتی لندن یک گام فراتر رفته به اقدامات خونینی - مشابه آن‌چه برای بدنام کردن استقلال‌طلبان ایرلند شمالی صورت دادند- توسل جویند.

آگاهان از تاریخ مبارزات ملت‌ها، توسل قدرت‌های سلطه‌گر به برنامه‌های روانی، ایذایی و خونین برای پر هزینه کردن راه نیل به استقلال را مقوله‌ای تکراری دانسته و معتقدند در صورتی‌که تهدیدات نرم نتیجه‌بخش نباشد احتمال اقداماتی همچون بمب‌گذاری و ترور برای ایجاد وحشت و نگرانی دور از ذهن نیست (هرچند که اسکاتلند سعی کرده همه گام‌هایش در مسیر استقلال را در چارچوب قوانین رایج بردارد و لذا ورود لندن به این عرصه را بسیار سخت کرده است).

علت این چنین مقاومت‌هایی را نیز اهمیت اسکاتلند برای انگلیس باید دانست. در اتحادیه کشورهای مشتر‌ک‌المنافع برخی کشورها همچون نیوزلند، استرالیا و کانادا مستعمره لندن بوده‌اند، اما در مواجهه با مطالبات استقلال‌طلبانه این کشورها انگلیسی‌ها پیش‌دستی کرده و این خواسته را در چارچوب یک مکانیزم سلطه‌گرانه پیچیده‌تر، پذیرفته‌اند. جایگاه ویژه دادن به «گاورنر» (نماینده پادشاه یا ملکه) صورت پنهان چگونگی اداره این مستعمرات است. اما کشوری چون اسکاتلند نه تنها هیچ‌گاه مستعمره انگلیس نبوده است، بلکه در سال ۱۶۵۳ م. پادشاه اسکاتلد توانست پادشاهی انگلیس را نیز به دست آورد که بعدها با یکدیگر درگیری‌ها و جنگ‌های تاریخی داشته‌اند و در نهایت قرار بوده دو کشور در قالب اتحادیه‌ای همزیستی مسالمت‌آمیزی داشته باشند؛ اما پیمانی که هرگز لندن به آن پایبند نمانده است.

در پی کشمکش‌های طولانی از این‌رو مردم اسکاتلند در سال ۱۹۹۹ یک گام به سوی استقلال برداشتند و توانستند پارلمان مستقل خود را تشکیل دهند. دو سال پیش «حزب ملی اسکاتلند» موفق به کسب اکثر کرسی‌های پارلمان شد، شعار و وعده اصلی این حزب برگزاری همه‌پرسی برای استقلال بود.

اهمیت اسکاتلند برای انگلیس از این‌رو است که از یک سو بدون آن «یونایتد کینگدام» (اتحادیه پادشاهی) کاملاً بی‌معنا خواهد بود (حتی مجبور خواهد شد پرچم خود را تغییر دهد و عضویتش در شورای امنیت زیر سؤال خواهد رفت)، از سوی دیگر عواقب استقلال‌خواهی شریک لندن که تبعیض‌ها را برنتابیده و تحقیرها را پس زده است، بر کشورهایی چون نیوزلند، استرالیا، کانادا و به طور کلی ۱۶ کشوری که ملکه لندن ملکه را به آنان قبولانده‌اند بسیار شکننده خواهد بود. زیرا نوع اداره این کشورهای به ظاهر مستقل دارای وجوه پنهانی است که چالش‌های اخیر، آن ‌را آشکار خواهد ساخت. اگر مردم در کشورهای مشترک المنافع متوجه این واقعیات شوند که تمام نهادهای قدرت برآمده از اراده آنان در برابر اراده «گاورنر» یعنی همان نمایندگی پادشاهی انگلیس کمترین اعتباری ندارد و وی یک‌تنه می‌تواند به نمایندگی از نظام سرمایه‌داری سلطنتی همه مصوبات را کم لم‌یکن نماید شرایط برای لندن بسیار بحرانی‌تر خواهد شد و قطعاً به مطالبات استقلال‌طلبانه اسکاتلند محدود نمی‌ماند.

مطلب حائز اهمیت‌تر که لندن را به شدت در تنگنا قرار خواهد داد مواضع ملت اسکاتلند در عرصه بین‌المللی است. اسکاتلندی‌ها به دلیل در رنج بودن از سلطه‌طلبی‌های انگلیس با سایر ملت‌های تحت ستم سمپاتی دارند. پارلمان این کشور هیچ‌گاه از ماجراجویی‌های نظامی لندن همانند حمله به افغانستان و عراق حمایت نکرده است (هرچند قدرت تصمیم‌سازی در زمینه سیاست خارجی ندارد) در جریان تهاجم غیرانسانی اسرائیل به غزه در حالی‌که لندن با تمامی توان سیاسی و امکانات لجستیک در خدمت صهیونیست‌ها بود، اسکاتلند از غزه حمایت کرد و نسل‌کشی اسرائیل را محکوم نمود.

در پایان باید گفت حتی اگر لندن بتواند با ترفندهای مختلف در این مقطع، ملت اسکاتلند را از حق استقلال محروم سازد با توجه به آگاهی‌های انتشار یافته، دیگر اسکاتلندی‌ها مردمی نخواهند بود که از طریق به تمسخر گرفته شدن (با ساختن جوک علیه آنان) و دیگر شیوه‌های روانی سلطه‌گرانه خود را شهروند درجه دوم پنداشته و به برتری انگلیسی تن در دهند. لندن باید بپذیرد عدم پایبندی به اصول انسانی در روابط بشری، جزیره‌ای که زمانی برای ایجاد رعب در کشورهای مستعمره «بریتانیای کبیر» می‌خواندند را نیز از درون با ترک‌های عمیق مواجه ساخته است و در نهایت آن را به زیر خواهد برد.
منبع: تسنیم
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *