به گزارش جهان نيوز _استیون هاوکینگ، فیزیکدان معروف، در روزنامه «گاردین» مینویسد: ما در جهانی زندگی میکنیم که شکافها در آن در حال گسترش است، نه کم شدن. مردم میبینند که کیفیت زندگیشان و همینطور تواناییشان برای رسیدن به این کیفیت رو به افول است.
بنابراین، جای تعجب نیست که آنها در جستجوی پدیده تازهای هستند، چیزی که برگزیت یا ترامپ تلاش کردند به آنها عرضه کنند.
او میگوید هر طور که به نتایج این دو رایگیری نگاه کنیم، شکی در این نیست که آنها (نتایج) فریاد خشم مردمی هستند که فکر میکنند رهبرانشان آنان را رها کردهاند.
رهاشدگی، بیسامانی، نارضایتی و خشم، این همان ویژگیهایی است که جهان در دهه٧٠ میلادی نیز یکبار آن را تجربه کرد، دههای که «دهه انقلابها» نام گرفت و سرانجام، با انقلاب اسلامی ایران پایان یافت.
قرار گرفتن در پیچ تاریخی
حدود دوسال پیش بود که مقام معظم رهبری در دیدار با مسئولان نظام، در رابطه روند تحولات در فضای بینالملل تاکید کردند: نگاه به اوضاع سیاسی جهان و منطقه نشان میدهد که ما در مقطع حساسی هستیم. به معنای واقعی کلمه، امروز یک پیچ تاریخی است.
با این حال، آن زمان، کمتر کسی از پیچ تاریخی سخن میگفت و کمتر کارشناسی نگران تغییر نظم موجود در جهان بود، اما حالا همه نگران آینده هستند.
برگزیت، ترامپ و رشد راستگرایی افراطی در اروپا از یک سو و افزایش دامنه نفوذ محور مقاومت در منطقه غرب آسیا، به عنوان هارتلند ژئوپلیتیک جهان همزمان با افول محور سازش، از سوی دیگر، باعث شده است این روزها کمتر کسی باشد که از تغییر نظم جهانی سخن نگوید.
برژینسکی این روزها از بیداری سیاسی ملتها میگوید و کیسینجر از پایان نظم غربمحور.
فرید ذکریا درباره دنیای پسا آمریکا کتاب مینویسد و ریچارد هاس، رئیس شورای روابط خارجی آمریکا، از جهانی شدن معکوس.
جهان در حال گذار از نظمی قدیمی به نظمی جدید است، گذاری که با بینظمی، خرابی، جنگ و خونریزی فراوان همراه شده است.
افول امپراتوری آمریکا، جابهجایی مرزها، از بین رفتن موجودیتهای سیاسی فرسوده و ایجاد موجودیتهای سیاسی جدید، سقوط دولتها، جابهجایی خونین قدرت، جنگ داخلی و آشوب خیابانی، همه و همه، نشانهای فروپاشی قواعد و ساختارهایی است که نظم کهن جهانی بر پایههای آن استوار بوده است.
این تغییرات همه بازیگران عرصه بینالمللی را تهدید میکند، بهویژه کشورهای جهان غرب به عنوان بنیانگذار نظم پیشین را.
از سوی دیگر، این روزها شاهد اوج گیری جنبشهای ناراضی در شرق و غرب دنیا هستیم، جنبشهایی که ریشه در شکست نسخههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی نظام لیبرالدموکراسی دارد.
در چنین شرایطی، تصمیمات سیاستمداران و سیاستسازان بسیار حساس است.
یک اقدام نسنجیده میتواند موجودیت یک ملت-دولت را با خطری جدی مواجه سازد، اما آنچه بیش از همه اینها نگرانکننده است، روشن نبودن چیستی و چگونگی نظم جدید است.
نبود یک افق روشن برای آینده، باعث شده است از یک سو، مقاومت و تلاش برای حفظ نظم موجود افزایش یابد و از سوی دیگر، حرکت در مسیر گذار دلهرهآور باشد.
دوران گذار فرصتی برای گفتمان انقلاب
با این حال، شرایط موجود فرصتی بیبدیل را نیز برای طرح اندیشهها و آرمانهای انقلاب اسلامی به وجود آورده است.
بهرهگیری مناسب از فضای موجود نهتنها باعث میشود جمهوری اسلامی بهسلامت از امواج متلاطم نابسامانیهای ناشی از افول نظم قدیم گذر کند، بلکه نقش و سهم قابلتوجهی نیز در نظم جدید داشته باشد.
انقلاب اسلامی ایران اگرچه در چهارچوب ارائه نظریه روابط بینالملل ظاهر نشده است، مولفههای فکری و نظری مطرحشده در انقلاب نشان میدهد که مهمترین ویژگی انقلاب ایران ایجاد تغییر و دگرگونی در نظم بینالمللی است و از این جهت که با رهیافت انتقادی و با نگاه بیرونی در پی طرح مباحث نظری و ارائه ادبیاتی جدید در روابط بینالملل بوده است، افق نوینی را در مطالعات نظری و نظریهپردازی در روابط بینالملل مطرح کرده است.
طرح مولفههای نوینی چون امت اسلامی، عدالت در عرصه بینالملل، استکبارستیزی، حمایت ازمستضعفین و... نمونههایی از مفهومپردازیهای جدیدی است که به دنبال انقلاب اسلامی ایران در حوزههای نظری روابط بینالملل موردتوجه واقع شده است.
این مفاهیم چنانچه به صورت مناسبی مفصلبندی شوند، میتوانند علاوهبر ریلگذاری مسیر حرکت انقلاب در جهت مطلوب، باعث پر کردن خلأ مفهومی ناشی از افول نظام مستعجل بینالمللی شوند.