جمعه ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 3 May 2024
 
۰

جنگ نیابتی یا خواب آمریکا برای منطقه

شنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۴ ساعت ۰۹:۰۵
کد مطلب: 454886
جنگ‌های نیابتی از جمله جنگ های هوشمندانه به شمار می‌آیند، از این رو اسرائیل و آمریکا از روزنه‌های بوجود آمده بعد از تحولات موسوم به بهار عربی به منظور پیاده سازی برنامه‌های وسیع خود برای منطقه بهره برداری کردند.
جنگ نیابتی یا خواب آمریکا برای منطقه
به گزارش جهان، تسنیم به نقل از پایگاه خبری البناءدر مطلبی گزارش داد، آمریکا و هم پیمانش اسرائیل در بهره برداری از اختلافات تاریخی و عقایدی ملت های منطقه خاورمیانه مهارت خاصی دارند، واشنگتن و تل آویو در این باره به گونه ای عمل می کنند که با بهره برداری از کوچک ترین روزنه های موجود، باعث می شوند، تا بعد از وقوع اختلاف کسانی که دچار آن شدند، از آمریکا و اسرائیل برای حل آن اختلافات کمک بگیرند، به همین دلیل به ناگاه این کشورها آمریکا و اسرائیل را برای خود به مثابه سوپاپ اطمینانی جهت حل این اختلافات تلقی می نمایند، مشکل این کشورها آن است که معتقدند مشکلات داخلی آنها تنها با دستان خارجی ها قابل حل و فصل است، از این رو همواره تلاش ظاهری برای حل این مشکلات و بحران ها با برگزاری همایش ها و نشست های فوق العاده برای بررسی نحوه دخالت مطالعه شده آمریکا و اسرائیل توام می شود.

تصمیم گیری برای سلطه بر منابع خدادادی منطقه و منابع نفتی و از میان برداشتن قدرت های انسانی در این کشورها با هدف تامین امنیت اسرائیل یکی از امور بدیهی سیاست های آمریکا و اسرائیل در این کشورها را تشکیل می دهد، این که واشنگتن و تل آویو مدعی می شوند در اداره این بحران ها باهم دچار اختلاف نظر شده اند، تنها یک ادعای ساده است، و تجربه ثابت کرده که این اختلافات واقعی نیستند، اگر به تجربیات حاصله از دوران جورج بوش پسر و باراک اوباما با اسرائیل توجه حاصل شود، متوجه می شوید، این مساله تنها یک ادعای شفاهی است.

جورج بوش پسر از سیاست موسوم به راهبرد رهایی در حمله به عراق استفاده کرد، این راهبرد آمریکا بعد از حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر حاصل شد، و تنها هدف از این راهبرد وی حفظ امنیت و ثبات ایالات متحده آمریکا بود، از این رو جورج بوش بعد از آن واقعه بود که تصمیم گرفت، یورش به عراق را آغاز کند، این هجمه آمریکا برضد عراق بعد از حمله آمریکا به افغانستان صورت گرفت، در هر دو جنگ آمریکایی ها و دولت های آمریکا متحمل زیان های فراوانی شدند، این در حالی است که در هر دو حمله هیچ توجیهی برای آن جنگ ها وجود نداشته است.

همه خوب می دانستند در آن زمان که صدام که به در اختیار داشتن سلاح کشتار جمعی از سوی آمریکایی ها متهم بوده، در حوادث ۱۱ سپتامبر دخالتی نداشته است،‌ اما در آن زمان این امر برای آمریکایی ها چندان اهمیتی نداشت چرا که حمله به عراق و اشغال این کشور را سرآغاز و دروازه ای برای ورود به جهان اسلام با تمام گوناگونی های طایفه ای آن می دانستند.

باراک اوباما رئیس جمهوری آمریکا بعد از تحویل گرفتن قدرت از جورج بوش پسر همان خط مشی وی را با شیوه ای دیگر در پیش گرفت، یعنی اگر در گذشته سیاست و راهکار بوش این گونه بود، که به صورت مستقیم وارد خاک کشورها شود، این بار اوباما برای تحقق همان نتایج به شیوه های دیگری که آزموده شده بودند، جهت ادامه همان روند یعنی تامین امنیت آمریکا و اسرائیل بهره جست، از این رو بعد از شکست سنگین طرح ها و پروژه های دخالت مستقیم نظامی آمریکا در کشورها این بار دولت اوباما تصمیم گرفت از طرح موسوم به طرح مرحله ب استفاده کند، و این طرح همان جنگ های نیابتی است، از این رو تلاش برای راه اندازی و تاسیس گروه های تروریستی آغاز شد، این گروه ها را کسانی تشکیل می دادند که در قتل و اقدامات تروریستی سابقه ای طولانی به همراه داشته اند، که یکی از برجسته ترین آنها القاعده بود، اما در سوریه و عراق به سرعت تحت نام دیگری یعنی با همان نام داعش حاضر شدند، و اکنون آمریکا و اسرائیل از این داعش به عنوان مترسگی برای ترساندن نظام ها به عنوان بخش دوم بحران ها استفاده می کنند و اکنون سوریه و عراق با آن درگیر هستند.

* تصمیم آمریکا و اسرائیل مبنی بر آغاز جنگ های نیابتی از مدت ها قبل گرفته شده بود، و دلایل آن نیز متعدد بودند:

یکی از این دلایل اقتصادی است، و به بحران مالی در واشنگتن مربوط می شود، و همین بحران می تواند به صورت مستقیم برای تل آویو بازتاب داشته باشد.

دلیل دوم دشواری رویارویی با آرا و نظرات مردم آمریکا در مخالفت توجیه ناپذیر بودن دخالت های این کشور در امور کشورهای دیگر است، چرا که بعد از حمله به عراق و تحمل زیان ها و تلفات بسیار در این کشور مردم آمریکا دیگر حاضر نبودند شاهد باشند، کشورشان خود را درگیر جنگی دیگر سازد.

از سوی دیگر مساله بازسازی و توانمند سازی ارتش اسرائیل و توان نظامی این رژیم هم مساله ای غیر ممکن بود، از این رو همه می دانستند اگر اسرائیل بخواهد وارد جنگی در منطقه شود، این جنگ جدید می تواند مقدمات فروپاشی اسرائیل را مهیا سازد، همانگونه که در جنگ ۳۳ روزه در برابر حزب الله شاهد بودیم چگونه تل آویو متحمل شکست سنگینی شد، به گونه ای که در گزارش وینوگراد هم اعلام شده بود، این جنگ و نبرد نشان داد اسرائیل در آغاز پایان قرار گرفته است.

جنگ های نیابتی از جمله جنگ های هوشمندانه به شمار می آیند، از این رو هم اسرائیل و هم آمریکا از روزنه های بوجود آمده بعد از تحولات موسوم به بهار عربی به منظور پیاده سازی برنامه های وسیع خود برای منطقه بهره برداری کردند، یکی از همین روزنه ها و شکاف های موجود مساله اختلافات شیعی و سنی است، در منطقه این مشکل تنها مساله ای بود که می شد، خیلی برای بهره برداری از آن حساب کرد، از این رو این مساله به عنوان پایه و شالوده سوء استفاده از اختلافات بهره برداری شد، به همین دلیل در چنین صورتی دیگر نه آمریکا نامش به میان می آمد، نه اسمی از اسرائیل در این باره مطرح می شد، چرا که این مساله و اختلاف نظر یک موضوع و اختلاف دیرینه است، و ریشه در تاریخ منطقه و گروه های مذهبی آن دارد، و دو طایفه بزرگ اسلامی از قبل به ان دچار بوده اند.

بر همین اساس اسرائیل به شکست خود برای مانع تراشی در برابر مذاکرات مربوط به پرونده هسته ای ایران رضایت داد، ولی در عین حال اسرائیل سعی کرد این موفقیت ایران را به گونه ای به نفع شیعیان جلوه دهد، و از همین موضوع برای برانگیختن اعتراض نزد سنی ها استفاده کرد، و وانمود کرد در این صورت سنی ها نمی توانند به جایگاهی که ایران شیعی به آن دست یافته، دست یابند، به همین دلیل اکنون اسرائیل تلاش می کند از طریق دامن زدن به این اختلافات دیرینه مذهبی منطقه را بار دیگر به سمت التهاب و تشنج طایفه ای و اختلافات شیعی و سنی سوق دهد، اسرائیل پیش از این نیز در سال ۲۰۰۵ سعی کرد در لبنان چنین اختلاف طایفه ای را شعله ور کند، و دست به ترور رهبر سنی میانه روی برجسته لبنان یعنی رفیق حریری زد و این اقدام را به وسیله جبهه النصره انجام داد، از این رو جبهه النصره اولین عملیات انتحاری خود را از این طریق انجام داد، اما لبنان توانست از آن بحران به سلامت خارج شود، و مانع از توسعه یافتن دایره آن اختلاف شد، و حتی مانع از دامن زده شدن به آن و انتقال این مشکل به دیگر کشورها شد.

درست است که لبنان توانست برای مدت موقت از انتقال این فتنه جلوگیری کند، اما آمریکا و اسرائیل این بار باهم سعی کردند به این اختلاف در منطقه ای دیگر دامن بزنند، از این رو این بار برای این مشکل سوریه و عراق را برگزیدند و عراق و سوریه را برای سال ها به آن دچار کردند، اما این تلاش ها هم به دلیل مواجه شدن با ائتلاف ایرانی ناکام ماند چرا که ایرانی ها هرگز حاضر نبودند دچار چنین درگیری های فرسایشی شوند، از نظر ایرانی ها ورود به چنین مسائلی قابل قبول نیست و هرگز نباید دچار چنین اختلافاتی شد، اما همان لبنانی که توانسته بود، در برابر شبح فتنه بایستد، اکنون بار دیگر با این شبح مواجه شده است، و با آن زندگی می کند، به نظر می رسد هنوز هم اسرائیل لبنان را از دایره اهداف خود کنار نزده است، این مساله درپی اقدامات اخیر اسرائیل در لبنان و موفقیت نیروهای امنیتی لبنان در کشف و متلاشی کردن یک شبکه جاسوسی اسرائیلی در لبنان مشخص شد، این شبکه جاسوسی اسرائیلی از یک طرف به نفع مخالفان سوریه ای عمل می کرد و از سوی دیگر همین شبکه ها برای گروه های تکفیری که از سوی اسرائیلی ها هماهنگ شده هستند، عمل می کردند، همین مساله نشان می دهد، منافع مشترکی بین اسرائیل و داعش وجود دارد و همین امر وجود هماهنگی و ارتباط را ثابت می کند.

همین شبکه تروریستی وجاسوسی در لبنان اعتراف کرد که در حال جمع آوری اطلاعات برای هدف قرار دادن اسامه سعد یکی از رهبران سنی مذهب ساکن صیدا و شیخ ماهر حمود یکی دیگر از رهبران سنی لبنان بوده است، همین اعتراف ها با اعتراف شبکه های جاسوسی قبلی که در لبنان کشف و متلاشی شده بودند مطابقت داشته است، شبکه های قبلی که به نفع داعش عمل می کردند اما نام ها و عناوین آنها متفاوت بود.

این نام ها نمادهای طایفه سنی در لبنان و در شهر صیدا هستند، و به دلایل گوناگون هدف قرار گرفتن این شخصیت ها می تواند باعث ایجاد فتنه مذهبی پربار در لبنان شود، بخصوص این که در این منطقه اردوگاه عین الحلوه هم قرار دارد و این اردوگاه خصوصیت های منحصر به فرد خود را به همراه دارد.

شاید برخی این پرسش را مطرح می کنند که ترور حمود و سعد چگونه می تواند به بروز و شکل گیری یک فتنه طایفه ای در لبنان دامن بزند، پاسخ این است که این دو شخصیت از چهره های برجسته و شناخته شده لبنانی هستند و هدف قرار دادن آنها بیشتر با هدف ضربه زدن به موضع آنها در حمایت از مقاومت دارد، از این رو نمی توان ترور آنها را متوجه حزب الله لبنان کرد، چرا که در صورت ترور این دو شخصیت زیان دیده اصلی از ان خود حزب الله خواهد بود، چرا که این دو از هم پیمانان واقعی و ثابت حزب الله لبنان در بین جامعه سنی مذهب در لبنان به شمار می روند، و مشکل می توانست به مراتب از میدان محدود صیدا و جنوب به مناطق دیگر توسعه یابد.

یکی از منابع امنیتی لبنان در این باره می گوید، فتنه ای که شیخ احمد الاسیر سعی داشت آن را در صیدا منفجر کند، به دلیل همین نقش محوری این دو شخصیت یعنی حمود و سعد ناکام ماند و در صورتی که این دو شخصیت از میان برداشته می شدند، تلاش ها و اقدامات صورت گرفته از سوی جریان الاسیر می توانست به نتایج مورد نظر سریع تر برسند، و به اختلافات در لبنان دامن زده می شد، اما اکنون با فاش شدن این شبکه و دستگیری عوامل آن این تلاش ها هم ناکام ماندند، و اکنون باید گفت اگر ایجاد فتنه هدف اصلی دشمنان لبنان در این کشور نباشد می تواند هدف طولانی مدت آنها برای این کشور تلقی شود.
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *