سه شنبه ۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 7 May 2024
 
۰

مصاحبه اختصاصي با شهید دكتر چمران!

چهارشنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۱ ساعت ۰۱:۳۱
کد مطلب: 258559
از آن روز- يعني 16آذر 1332- سال ها مي گذرد؛ ولي وقايع آن روز چنان در نظرم مجسم است كه گويي همه را به چشم مي بينم؛ صداي رگبار مسلسل در گوشم طنين مي اندازد. سكوت موحش بعد از رگبار، بدنم را مي لرزاند. آه بلند و ناله جانگذار مجروحين را در ميان اين سكوت دردناك، مي شنوم، دانشكده فني خون آلود را در آن روز و روزهاي بعد، به روشني مي بينم.
به گزارش جهان به نقل از کیهان، نامش مصطفي است و نام خانوادگي اش چمران. در امتداد مدرس سياست را عين ديانت مي دانست و سرانجام از تقاطع انقلاب اسلامي به آزادي رسيد؛ درست همان چيزي كه مي خواست. مي گفت: «دنيا و مافيها را سه طلاقه كرده ام» راست هم مي گفت، آزادي يعني همين. آنچه مي خوانيد حاصل صحبت ما با سرداري است كه واژه اي براي توصيفش نمي شناسيم و البته نيازي هم به توصيف ما ندارد. گاهي پدر بود براي آنها كه در لبنان گرگ هاي صهيون پدرانشان را دريده بودند، گاهي دكتر بود براي آنها كه از همه چيز فقط مدرك را مي شناسند و بيشتر رفيق بود براي آنها كه روز و شب در كنارش مي جنگيدند، زندگي مي كردند و ياد مي گرفتند. حالا اما شهيد است براي ما كه از او جز مشتي عكس، كتاب و خاطره چيزي نداريم. آنچه مي خوانيد روايت مصطفي چمران است از واقعه 16 آذر 1332 كه 9 سال بعد از آن روز به روي كاغذ آورد و اكنون در قاب روياي يك دانشجو تقديم شما مي شود. دانشجويي كه در آخرين روزهاي پاييز در مقابل مصطفي چمران نشست و در حسرت يك آرزوي ديرينه با او مصاحبه كرد به اميد روزي كه با او هم كلام شود.

¤ از اينكه به ما در صفحه دانشگاه روزنامه كيهان توفيق داديد تا با شما مصاحبه اي داشته باشيم خيلي متشكريم؛ ابتدا مي خواستم كمي خودتان را براي مخاطبان ما كه اكثرا دانشجو هستند معرفي بفرماييد.

به نام خدا؛ مصطفي چمران هستم. متولد 1311 در خيابان 15خرداد تهران. حدود يك سال ساكن قم بوديم و سپس همراه خانواده به تهران آمديم و در جنوب تهران ساكن شديم. تحصيلات ابتدايي را در دبستان انتصاريه گذراندم كه حوالي خيابان پامنار بود و سپس براي دبيرستان عازم دارالفنون شدم.

¤ از دارالفنون هم به دانشگاه رفتيد؟

خير؛ از دارالفنون به دبيرستان البرز رفتم چون معلمين بهتري داشت و پس از آن وارد دانشگاه فني دانشگاه تهران شدم.

¤ رتبه كنكورتان را به خاطر داريد؟

رتبه ام در آزمون ورودي سال 1332 پانزده شد و رشته الكترومكانيك دانشگاه تهران را انتخاب كردم.

¤آقاي دكتر مي خواستم كمي از دوران دانشجويي تان براي ما بفرماييد؛ از حال و هواي آن روزهاي كشورمان به خصوص كه شما سال 1332 وارد دانشگاه شديد و ما در اين سال حادثه 16آذر را داريم كه شما از شاهدان عيني آن ماجرا هستيد و محور صحبت هايمان هم با حضرتعالي در اين زمينه است.

از آن روز- يعني 16آذر 1332- سال ها مي گذرد؛ ولي وقايع آن روز چنان در نظرم مجسم است كه گويي همه را به چشم مي بينم؛ صداي رگبار مسلسل در گوشم طنين مي اندازد. سكوت موحش بعد از رگبار، بدنم را مي لرزاند. آه بلند و ناله جانگذار مجروحين را در ميان اين سكوت دردناك، مي شنوم، دانشكده فني خون آلود را در آن روز و روزهاي بعد، به روشني مي بينم.

آن روز، ساكت ترين روزها بود و چون شواهد و آثار، احتمال وقوع حادثه اي را نشان مي داد، دانشجويان بي اندازه آرام و هوشيار بودند كه به هيچ وجه، بهانه اي به دست كودتاچيان حادثه ساز ندهند.

¤پس چطور شد كه آن اتفاق افتاد و نيروهاي رژيم شاه به دانشجويان حمله كردند؟

جواب به اين سوال، مستلزم بررسي شرايط آن زمان و حوادث پي درپي آن روزهاست. وقايع آن ايام چون حلقه هاي زنجير به هم مرتبط بوده، يكي پس از ديگري پيش مي آمد. دولت كودتا هر روز قدم تازه اي برخلاف ايده ها و آرزوهاي مردم برمي داشت.

¤ كمي درباره اين قدم ها بيشتر توضيح دهيد چون تصور ما اين است كه انگار فضاي آن روزها- يعني پس از كودتاي 28 مرداد و حوالي 16آذر 1332 با توجه به سركوب و ارعاب رژيم شاه- كمي آرام به نظر مي رسد ولي شما مي فرماييد اينطور نبوده، اقداماتي انجام دادند كه با توجه به مبارزات ملي شدن صنعت نفت باعث تحريك مردم مي شده، مثالي هم از اين اقدامات داريد...

سفارت انگلستان دوباره افتتاح مي شد و دنيس رايت، كاردار سفارت، قرار بود كه به ايران بيايد. كمپاني هاي نفتي براي تصرف مجدد نفت ايران، نقشه مي كشيدند. نيكسون، معاون رئيس جمهور آمريكا، به ايران مي آمد؛ تا نتيجه 21 ميليون دلار كودتا را ببيند. ناراحتي و نارضايتي مردم هر روز بيشتر اوج مي گرفت. آتش خشم و كينه مردم هر لحظه بيشتر زبانه مي كشيد و فرياد اعتراض از هر گوشه و كناري به گوش مي رسيد. دولت كودتا و استعمار خارجي نيز براي انتقام از مردم مبارز ايران، به خصوص دانشجويان دانشگاه تهران، دندان تيز كرده بودند كه فاجعه 16آذر بروز كرد.

¤ يعني شما فاجعه 16آذر را به نحوي انتقام گيري آمريكا و انگلستان از دانشجويان مي دانيد چون منافعشان با ملي شدن صنعت نفت به خطر افتاده بود؟

پيش از نهضت ملي شدن صنعت نفت ايران، اداره امور كشور در جهت منافع دول استعمارگر خارجي و به صلاحديد يا فرمان آنان صورت مي گرفت. نفت ايران به نفع انگلستان جريان داشت و حتي حدود 16درصد كه به موجب قرارداد ظالمانه تحميلي 1933م. به دولت ايران مي رسيد، به عناوين مختلف، دوباره به كيسه آنان برمي گشت. پس از ملي شدن نفت؛ اولتيماتوم ها و كشتي هاي جنگي و محاصره نظامي انگلستان، كوچك ترين وحشتي در دل مردم ايجاد نكرد.

منافع سرشار نفت در دل صاحبان كمپاني هاي نفتي كه در اداره حكومت انگلستان و آمريكا نفوذ داشتند، وسوسه مي كرد؛ به خصوص كه موقعيت سوق الجيشي ايران نيز براي سياست آمريكا، اهميت فوق العاده اي داشت... سرانجام دولت آمريكا نيز به كمك انگلستان وارد معركه شد و پس از يك سلسله توطئه چيني، اداره جاسوسي آمريكا، اشرف خواهر شاه، ژنرال شوارتزكف و هندرسن، سفير آمريكا در ايران، كودتاي 28 مرداد با صرف 21 ميليون دلار عملي شد.

¤ حالا چرا دانشگاه؟ چه شد كه خشم اين كودتاچيان 21 ميليون دلاري- به تعبير شما- دامن گير دانشگاهيان شد؟ مگر شما در دانشگاه چه مي كرديد؟

در تاريخ 24 آبان [سال 1332] اعلام شده بود كه نيكسون، معاون رئيس جمهور آمريكا، از طرف آيزنهاور به ايران مي آيد نيكسون به ايران مي آمد تا نتايج پيروزي سياسي اميدبخشي را كه در ايران نصيب قواي طرفدار تثبيت اوضاع و قواي آزادي شده بود، ببيند. دانشجويان مبارز دانشگاه نيز تصميم گرفتند كه هنگام ورود نيكسون ضمن تظاهرات عظيمي، نفرت و انزجار خود را از دستگاه كودتا و طرفداري خود را از دكترمصدق، نشان دهند. تظاهرات برعليه افتتاح مجدد سفارت و اظهار تنفر به دادگاه همه جا به چشم مي خورد و وقوع تظاهرات هنگام ورود نيكسون حتمي مي نمود.

اين تظاهرات براي دولتيان، خيلي گران تمام مي شد؛ زيرا تار و پود وجود آنها بستگي به كمك سرشار آمريكا داشت اين بود كه دستگاه براي خفه كردن مردم و جلوگيري از تظاهرات، از ارتكاب هيچ جنايتي ابا نداشت.

دولت، بغض و كينه شديدي نسبت به دانشگاه داشت؛ زيرا دانشجويان، پرچمدار مبارزات ملي بودند و با فعاليت مداوم و موثر خود هيئت حاكمه را به خطر نسبي و سقوط، تهديد مي كردند. دولت با خراب كردن سقف بازار و غارت اموال رهبران آن، بازاريان را كم و بيش مجبور به سكوت كرد؛ ولي دانشگاه همچون خاري در چشم دستگاه مي خليد و دست از مبارزه برنمي داشت و دستگاه، همچون درنده خون خواري به كمين نشسته و دندان تيزكرده بود كه از دانشجويان مبارز دانشگاه انتقام بگيرد؛ انتقامي كه عبرت همگان گردد.

¤ با اين حساب برخورد رژيم با شما چندان دور از ذهن نبود و دانشجويان تحليل هايي در اين باره داشتند؛ يعني شما پيش بيني يورش به دانشگاه را داشتيد...

صبح شانزدهم آذر، هنگام ورود به دانشگاه، دانشجويان متوجه تجهيزات فوق العاده سربازان و اوضاع غيرعادي اطراف دانشگاه شده وقوع حادثه اي را پيش بيني مي كردند. نقشه پليد هيئت حاكمه بر همه واضح بود و دانشجويان حتي الامكان سعي مي كردند كه به هيچ وجه، بهانه اي به دست بهانه جويان ندهند. از اين رو، دانشجويان با كمال خونسردي و احتياط به كلاس ها رفتند و سربازان با راهنمايي عده اي كارآگاه، به راه افتادند. ساعت اول، بدون حادثه مهمي گذشت و چون بهانه اي به دست آنان نيامد به داخل دانشكده ها هجوم آوردند. از دانشجويان پزشكي، داروسازي، حقوق و علوم، عده زيادي را دستگير كردند. بين دستگيرشدگان چند استاد نيز ديده مي شد كه به جاي دانشجو مورد حمله قرار گرفته، پس از مضروب شدن به داخل كاميون كشيده شدند.

همچنين بين زنگ اول و دوم، سربازان به محوطه دانشكده فني آمده، چند نفري را به عناوين مختلف و بهانه هاي مجهول و مسخره گرفته زدند و بردند. در تمام اين جريانات ، دانشجويان سكوت و خونسردي خود را حفظ كرده، با موقع شناسي واقع بينانه اي، از دادن هرگونه بهانه اي خودداري مي كردند؛ ولي زدن و گرفتن دانشجويان، اشتهاي خونخوار دستگاه را اقناع نمي كرد. آنها نقشه كشتن و شقه كردن دانشجويان را كشيده بودند. و اين دستور از مقامات بالاتري به آنها داده شده بود. سركردگان اجراي اين دستور و كشتار ناجوانمردانه، عده اي از گروهبانان و سربازان بودند كه اختصاصا براي اجراي آن ماموريت، آن روز به دانشگاه اعزام شده بودند. اين سربازان كه به مسلسل مجهز بودند بيشتر به جلادان قديم شباهت داشتند. كشتار و حمله هاي اصلي، توسط اين سربازان انجام گرفت.

¤بعد از آن، اين سربازها به سمت دانشگاه فني حركت كردند؟ حمله به دانشكده فني و كشته شدن سه نفر از بچه هاي دانشكده فني بعد از اين جريان بود؟

دانشجويان دانشكده فني، محوطه دانشكده را ترك مي كردند؟ ولي هنوز نيمي از دانشجويان در حال خروج بودند كه ناگاه آن سربازان به همراه عده زيادي سرباز عادي، به دانشكده فني حمله كردند.

عده اي از سربازان، دانشكده فني را به كلي محاصره كرده بودند، تا كسي از ميدان نگريزد. دانشجويان مات و مبهوت به اين صحنه تاثرآور مي نگريستند و سربازان قدم به قدم با سرنيزه هاي كشيده شده، به سمت دانشجويان نزديك مي شدند. خدايا! باز ديگر چه شده؟ اينها از جان ما چه مي خواهند؟ با سرنيزه كشيده شده در حال حمله هستند. آخر اين درندگان خونخوار را چه كسي به جان مردم مي اندازد؟! آخر زجر و شكنجه تا چه اندازه؟ ظلم و فساد تا چقدر؟ آخر اينها اين بار ديگر چه بهانه اي دارند؟ اكثر دانشجويان به ناچار پا به فرار گذاشتند؛ تا از درهاي جنوبي و غربي دانشكده خارج شوند. در اين ميان، بغض يكي از دانشجويان تركيد. او كه مرگ را به چشم مي ديد و خود را كشته مي دانست، ديگر نتوانست اين همه فشار دروني را تحمل كند، آتش سينه پرسوز و گدازش به صورت شعارهاي كوتاه بيرون مي ريخت. هنوز صداي او خاموش نشده بود كه رگبار گلوله باريدن گرفت و چون دانشجويان فرصت فرار نداشتند، به كلي غافلگير شدند و در همان لحظه اول، عده زيادي هدف گلوله قرارگرفتند. دانشجويان يكي پس از ديگري به زمين مي افتادند؛ به خصوص كه بين محوطه مركزي دانشكده فني و قسمت هاي جنوبي، سه پله وجود داشت و هنگام عقب نشيني، عده زيادي از دانشجويان روي اين پله ها افتاده، نتوانستند خود را نجات دهند.

¤ همان جا بچه ها كشته شدند...

مصطفي بزرگ نيا به ضرب سه گلوله از پاي درآمد. شريعت رضوي كه ابتدا هدف سرنيزه قرار گرفته بود، به سختي مجروح شد و دوباره هدف گلوله قرار گرفت. ناصر قندچي حتي يك قدم هم به عقب برنداشته و در جاي اوليه خود ايستاده بود كه يكي از سربازان با رگبار مسلسل، سينه او را شكافت و او را شهيد كرد. در اين ميان، چند نفر از دانشجويان دانشكده افسري كه دانشجوي دانشكده فني نيز بودند، دوستان دانشجوي خود را هدايت كرده، دستور دادند به زمين بخوابند و بدين ترتيب، عده زيادي از مرگ حتمي نجات يافتند.

بدين ترتيب، سه نفر از دوستان ما بزرگ نيا، قندچي و شريعت رضوي، شهيد و بيست و هفت نفر دستگير و عده زيادي مجروح شدند. هنگام تيراندازي بعضي از رادياتورهاي شوفاژ بر اثر گلوله سوراخ شدند و آب گرم با خون شهدا و مجروحين درآميخت و سراسر محوطه مركزي دانشكده فني را پوشانيد؛ به طوري كه حتي پس از ماهها از در و ديوار دانشكده فني بوي خون مي آمد.

¤ با اين حال و با اين حجم خونريزي؛ سفر17 آذر نيكسون لغو نشد!؟ يعني نيكسون به ايران آمد و هيچ واكنشي هم نشان نداد به اين كشتار؟

روز بعد نيكسون به ايران آمد و در همان دانشگاه، در همان دانشگاهي كه هنوز به خون دانشجويان بي گناه رنگين بود، دكتراي افتخاري حقوق دريافت داشت و از سكون و سكوت گورستان خاموشان، ابراز مسرت كرد و به دولت كودتا وعده هرگونه مساعدت و كمك نمود و براي رئيس جمهور آمريكا پيغام برد كه آسوده بخوابد.

¤چطور دكتراي افتخاري گرفت! هيچ كس در داخل واكنشي به اين كار (پس از 16 آذر و سفر نيكسون) نشان نداد؟

صبح ورود نيكسون يكي از روزنامه ها در سرمقاله خود تحت عنوان سه قطره خون، نامه سرگشاده اي به نيكسون نوشت كه فوري توقيف شد؛ ولي دانشجويان سحرخيزي كه خواب و خوراك نداشتند، زودتر از پليس روزنامه را خواندند. در اين نامه سرگشاده ابتدا به سنت قديم ما ايراني ها اشاره شده بود كه هرگاه دوستي از سفر مي آيد يا كسي از زيارت باز مي گردد و يا شخصيتي بزرگ وارد مي شود، ما ايرانيان به فراخور حال، در قدم او گاوي يا گوسفندي قرباني مي كنيم و آن گاه خطاب به نيكسون گفته شده بود: آقاي نيكسون! وجود شما آن قدر گرامي و عزيز بود كه در قدم شما سه نفر از بهترين جوانان اين كشور، يعني دانشجويان دانشگاه را قرباني كردند.

آري، حكومت كودتا در قدوم نيكسون، سه جوان را قرباني كرد؛ تا نيكسون، آيزنهاور را مطمئن كند كه ميليون ها دلار كمك به دولت كودتا، به هدر نرفته است و اين پول هاي گزاف بر گرده ماليات دهندگان آمريكايي نيز سنگيني نمي كند؛ زيرا اين پول ها در راه استقرار صلح و دموكراسي آمريكايي خرج شده اند!

¤ آقاي دكتر هنوز هم صلح و دموكراسي آمريكايي- به تعبير شما- جان هزاران انسان را از ميانمار تا غزه مي گيرد و با كمال تاسف برخي هنوز دنبال آن هستند... بگذريم... سالگردي هم براي واقعه 16 آذر و كشته شدگان آن برپا كرديد؟

اين تظاهرات زير برق سرنيزه سربازان و آن همه ظلم و بي رحمي وحشيانه حكومت نظامي، يكي از بزرگ ترين و باشكوه ترين تظاهرات دانشجويان به شمار مي رفت و گواه از خودگذشتگي و تصميم كوه آساي دانشجويان بود و دستگاه كودتا سعي كرد كه اين فاجعه دردناك را پنهان سازد؛ اما پس از آن، مزار شهداي شانزده آذر، همچون مقبره شهداي سي ام تير، زيارتگاه مردم آزاده و مبارز ايران، به خصوص دانشجويان شد و سال بعد، روز شانزده آذر 1333 ش. دانشكده فني از كارآگاه و نظامي پر بود كه هرگونه عكس العملي را در نطفه خفه كنند؛ اما مطابق قرار قبلي، پس از آن كه زنگ صبح نواخته شد، تمام دانشجويان در محوطه مركزي دانشكده فني با حالت عزا و احترام سه دقيقه سكوت كردند؛ سكوتي عميق و پرمعني؛ سكوتي كه خاطرات دلخراش سال پيش را تجديد مي كرد و رگبار گلوله و ناله دردناك مجروحين شنيده مي شد؛ سكوتي كه در خلال آن، شكنجه هاي روحي سال گذشته، جنايات هيئت حاكمه و بدبختي و مذلت ملت ايران از نظرها مي گذشت. سربازان و كارآگاهان در مقابل اين سكوت، قادر به هيچ عملي نبودند و هيچ بهانه و دستاويزي به دستشان نيامد. دانشجويان پس از سكوت و قرار دادن يك دسته گل بر روي پله ها، دانشكده را ترك كرده، عازم مزار شهدا شدند و تمام دانشگاه نيز به پيروي از دانشكده فني، به احترام شهداي شانزدهم آذر، دست از كار كشيد.

¤ پس اولين سالگرد را همان سال 1333 برگزار كرديد؛ سال هاي بعد چطور؟


در سال هاي بعد از آن نيز دانشجويان، در شرايط دشواري به ياد شهداي شانزده آذر، دست از كار كشيده، با برگزاري مراسمي در دانشگاه و بر مزار شهدا، پيوند خود را با شهدا و راه آنان، تجديد كردند و شانزده آذر را روز دانشجو اعلام نمودند و به جاست كه دانشجويان، هميشه نام شهدا و خاطره شانزده آذر را زنده نگه داشته، در بزرگداشت آن بكوشند.

¤ آقاي دكتر چه توصيه اي براي دانشجويان امروزه داريد؟


من نگرانم و اين نگراني طبيعي است، نگران جوانان بي گناه، نگران بازي هاي سياسي استعمار، نگران خدعه و تزوير عملاء (جاسوس ها) داخلي، نگران سرنوشت، و نگران اين كه ما نتوانيم در اين لحظات بحراني به مسئوليت خود آن چنان كه بايد عمل كنيم...
¤ از اينكه به پرسش هاي ما پاسخ داديد خيلي متشكرم و اميدوارم شما و همرزمان تان، ما و ساير دانشجويان را از دعاي خير فراموش نكنيد؛ در پايان اگر صحبتي باقي مانده در خدمت تان هستيم.

عالم در انتظار تولد ديگري است. انسان بر طبيعت مسلط شده، ولي روح كشنده اين انسان، هواي پرواز دارد و همه موجودات عالم ماده، نمي توانند عطش اين روح را سيراب كند. انسان به دنبال گمشده خود در تلاش مستمر و اضطراب دائم به سر مي برد.
به نظر من، انقلاب اسلامي ايران چنين نويدي به انسان هاي عالم مي دهد؛ معادلات مادي حيات را به هم مي ريزد و پول و زور و ماشين و تجليات مادي و زندگي اشرافي و مصرفي و حتي مصنوعات علم را زير پاي برهنگان انقلابي لگدكوب مي كند.
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *