در حیطه ی سیاست نیز وحدت را تنها حول محور ولایت فقیه میدانست و صریحاً اعلام میفرمود.
به گزارش جهان، بشیر خالقیپور
دانشجوی دانشگاه امام صادق (علیه السلام) در یادداشتی با عنوان "موحدی وحدت بخش" نوشت: حکایت ما همچو ماهی کوچکی بود درون تّنگ ساختگی بلورینی که میشد با یک ضربهی ناچیز هم ترک بردارد و تهی شود اگر همه ی قطره های حیاتبخشش. آن وقتها هاهی کوچک سر به هوا، آب را غنیمت نمیدانست و نمی دید که حیاتش به حیاتِ آب گره دارد. حالا اما تّنگ تَنگ دریا ترک برداشته و ماهی دلمان یادش آمد که حیاتش به تنفس صبح استاد گره خورده بود و حالا که خورشید غروب کرده، دارد در این برهوت تلظی می کند و دست و پا می زند تا شاید کسی به دادش برسد، برداردش و نجاتش دهد اما دریغ که چند روزی است از دریا محروم شده و ماهیِ دلمان چقدر دلتنگ موعظه های پدرانه ی استاد است.
استادِ موحدی که وحدت سرلوحه ی زوایای زندگی ایشان بود، سه ضلعی وحدت بخش و وحدتگرای حیات این بزرگوار؛ دین، علم و سیاست. سه رکنی که پیوسته باهم در تعامل بودند و گرد یک اصل توحیدی جمع میشدند. یادم هست روزی را که درخصوص یک حکم فقهی که مورد اختلاف علمای شیعه و اهل تسنن بود، خدمت استاد رسیدم و بحث استبصار را پیش کشیدم. استاد خوب شنیدند و بعد با طمأنینه مسائل فقه ی مرتبط را شکافتند و نمونه هایی از تقریر ائمه ی اطهار نیز بیان کردند و فرمودند: «البته که اینها اختلاف نیست!»
آری تأکید ایشان بر وحدت بر اصول میان مسلمانان همواره زبانزد عام و خاص بود. دشمن اصلی را تجسم شیطان در زمین و وهابیت را دستپروردهی شیطان بزرگ می دانستند.
در حیطه ی سیاست نیز وحدت را تنها حول محور ولایت فقیه می دانست و صریحاً اعلام میفرمود. این بود که از او یک چهره ی سیاسی فراجناحی میساخت، اما آیت الله با کسی قرار معهودی نداشت تا چهرهی محبوبی از او نمایش دهند. فلذا در هر لحظه به تکلیف شرعی اش عمل میکرد تا جاییکه در بحران و گرد و غبار فتنه های روزگار جانانه و تا پای آبرو ایستاد و چون پیشتر تصویر محبوبیتش را تصویرگران تزویر نتراشیده بودند، آن روز از مخدوش شدنش هم نگرانی نداشت. پای اعتقادش ایستاد. سیاستمدار موحدی بود مجتهد. مجتهدی بود مکلف. مناصب و پستهای دنیایی را فدای تربیت نسلهای انقلاب کرد، گویا به جایگاهی مهمتر از دانشگاه برای اصلاح اجتماعی قائل نبود. پس عمر شریفشان را با دانشجویانی سپری نمود که حالا دلشان برای لبخندهای صمیمانه و بذل گوهرهای اخلاقی اش تنگ شده است. دانشگاهی برپا کرد بر محور علومی اسلامی و انسانی که معتقد بودند باید با هم پیوند ناگستننی داشته باشند. وحدت علوم در ریشه ها و وحدت قلبها و اندیشه ها، حاصل جمع همه ی آئینه هایی بود که استاد از خود تا لحظه های پایانی عمر مبارکشان بر جای گذاشتند. از این روست که چشمه های چشمهای شاگردان و دوستداران آن بزرگوار همچنان خروشان است و ماهی دلهایشان تا همیشه هوای دریا دارد.