کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

ماجرای لباس خانوم اشتون!

28 فروردين 1391 ساعت 12:52


با توجه به تغییر محسوس لباس خانم اشتون از لباس های ((خاک بر سری)) به ((شبه خاک بر سری ))، اتفاقاتی که در خانۀ خانم اشتون اینا در این زمینه روی داده است را می خوانید :

===========================================

زمان : روز قبل از مذاکرات بین خانم اشتون و آقای جلیلی

محل : خانه ی خانم اشتون اینا

===========================================

کاترین اشتون:

اوووه ه ه مامی ! ، واسه نشست فردا لباس ندارم .لباس چی بپوشـــــــــــــــــــم !!!

مادر کاترین اشتون:

مامی جان ، دوباره خواستی بری یه نشست ،هُــــوار شدی روی سر من که لباس چی بپوشم ؟ خوب بیا این لباسای منو بپوش ! جیگرمو بالا آوردی!

کاترین اشتون:

اووه مامی بد اخلاق ، من استرس دارم.چرا منو درک نمی کنی خوب .

مادر کاترین اشتون:

مامی جان ، استرس چی داری  آخه ؟

کاترین اشتون:

مامی بفهم استرس دارم ؛ فردا با آقای جلیل نشست دارم . همه ی لباسهام از این لباس خاک بر سری هاست.چه خاکی تو سرم کنم اونوقت؟

مادر کاترین اشتون:

جلیل؟ جلیل کیه دیگه؟ نکنه سعید رو می گی ؟

کاترین اشتون:

نه مامی نه نه نه ! انگار خیلی پیر شدی ها ،جلیل،جلیل! جلیل سعیدی !

مادر کاترین اشتون:

نه مادر جان اشتباه می کنی سعید جلیلی

کاترین اشتون:

جلیل سعیدی

مادر کاترین اشتون:

سعید جلیلی

کاترین اشتون:

اصلن قبول نداری ؟ بزن (بی بی سی) ببین زیر اسمش چی نوشته !

مادر کاترین اشتون:

وایسا ببینم مامی ، آره راست می گی (بی بی سی) هم نوشته جلیل سعیدی ! یعنی من یه عمره اشتباه فکر می کنم ؟

کاترین اشتون:

مامی من ، شما که یه عمره اشتباه فکر می کنی هیچ، منم یه عمره اشتباه فکر می کنم ، هم اسمشون رو ، هم فکرشون رو !

مادر کاترین اشتون:

مامی بس کن دیگه ، بحثو فلسفی نکن ، بیا یکی از همون لباس خاک بر سری هات رو بپوش سرت یه گِلی بگیر فردا دیگه .

کاترین اشتون:

سر ! گِل ! مامی ، مامی ، جون من ، جون من ، اون (دَم کُن برنج) رو یه روز به من قرض بده !

مادر کاترین اشتون:

اِوا  مامی !  دم کن برنج رو می خوای واسه چی ؟ نکنه می خوای با آقا جلیل و هیئت هاتون برید پیک نیک ؟

کاترین اشتون:

مامی من ، من فردا این قصه ی لباس خاک بر سری هام رو اوکی کنم اندازه ی صدتا پیک نیک واسم ارزش داره !

===========================================

زمان : روز بعد از مذاکرات بین خانم اشتون و آقای جلیلی

محل : خانه ی خانم اشتون اینا

===========================================

مادر کاترین اشتون:

مامی ! مامی جون ! واقعا خجالت نکشیدی ؟ یَنی اینقدر لباسهات خاک بر سری بود که دم کن برنج منو بستی دور گلوت ؟ نگفتی خفه می شی ؟ نگفتی آبروی منو می بری همه ی عالم و آدم می فهمن دم کن برنج من سوراخ بوده ؟ آخه تو هم شدی دختر؟

 کاترین اشتون:

مامی ، مامی ، بی خیال ! خوب تا حالا اشتباه می کردم دیگه ، نداشتم لباس غیر از این لباس خاک بر سری ها،مجبور شدم اون دم کن برنجت رو ببندم دور گلوم!

مادر کاترین اشتون:

مامی یَنی باور کنم به این نتیجه رسیدی  که تا حالا اشتباه می کردی ، هم تو لباسات هم تو فکرات ؟

کاترین اشتون:

تو لباسام که آره ، تو فکرام هم حالا یه حرفائی با آقای جلیل سعیدی زدم که فکر کنم آره !

مادر کاترین اشتون:

مامی جان سعید جلیلی نه جلیل سعیدی

کاترین اشتون:

نه نه نه ، جلیل سعیدی

مادر کاترین اشتون:

سعید جلیلی

کاترین اشتون:

جلیل سعیدی

مادر کاترین اشتون:

سعید جلیلی

کاترین اشتون:

جلیل سعیدی

منبع: نمک نیوز


کد مطلب: 218030

آدرس مطلب: https://www.jahannews.com/video/218030/ماجرای-لباس-خانوم-اشتون

جهان نيوز
  https://www.jahannews.com