سه شنبه ۱ خرداد ۱۴۰۳ - 21 May 2024
 
۰
۱

انگیزه مختار و قیام عاشورا از یک جنس نیست

مهدی همازاده
دوشنبه ۲۹ آذر ۱۳۸۹ ساعت ۱۶:۵۱
کد مطلب: 149556
بعد اصلی در قیام مختار، جنبه شخصی، انتقام گیری، انتقام جویی و طلب خون است تا دغدغه برپایی حکومت تشیع.

*بررسی علل و انگیزه‎‎‎های قیام مختارثقفی در تاریخ
درباره قیام مختار در تاریخ، ابهام‌‎‎های زیادی وجود دارد. در رجال کشّی از کتاب‌‎‎های معتبر شیعه، نوشته: مختار ابتدای قیام برای گرفتن تأییدیه خدمت امام سجاد (علیه‎السلام) می‎‎رود، ولی امام، قیام را تأیید نمی‎‎کند و او سراغ محمد حنفیه برادر پدری امام حسین و امام حسن (علیه‎السلام) می‎‎رود و محمد حنفیه قیام او را تأیید می‎‎کند. بعضی از مورخان که می‎‎خواستند مسأله را حجت‌مند جلوه دهند، گفتند: چون امام سجاد (علیه‎السلام) در تقیه بودند، تأیید قیام را به ابن حنفیه سپردند و در واقع ابن حنفیه با اذن امام سجاد (علیه‎السلام) قیام مختار را امضا کرد. منتها ابن حنفیه که پدر امام سجاد (علیه‎السلام) و برادر خودش سیدالشهدا (علیه‎السلام)، را آن‎قدر حجت نمی‎‎دانست که فراخوانش را برای عزیمت به کربلا اجابت کند، چطور خودش را ملزم می‎‎داند، از پسر امام حسین (علیه‎السلام) برای قیام اذن بگیرد!

اذن قیام از محمدبن حنفیه!
دیگر این‎که؛ مختار در اعزام نیرو برای حجاز، نامه‎ای به محمدبن حنفیه می‎‎نویسد و به او می‎‎گوید: من این لشگر را برای تو فرستادم که «یضل به اعدائک» که دشمنان تو را ذلیل کنند و بلاد و سرزمین را تحت تصرف تو در بیاورند. ظاهر امر این است که او برای خود محمد حنفیه نیرو می‎‎فرستد و برای او لشگر جمع می‎‎کند. هرچند ابتدا به امام سجاد (علیه‎السلام) مراجعه می‎‎کند، ولی وقتی امام قیام را تأیید نمی‎‎کند، دیگر طرف حساب مختار، خود محمد حنفیه است. البته در فضای آن روز حتما این‎طور نبود که برای یک شیعه کلامی و اعتقادی در بستر سیاسی بیعت بگیرند، معیار «الرضا من آل محمد (صلی‎الله علیه و آله و سلم)» بود. یعنی کسانی‎که اهل‎بیت پیامبر(صلی‎الله علیه و آله و سلم) از آن‎‎ها راضی بودند. آن‎موقع شیعه عراق بیشتر شیعه سیاسی بود. یعنی عثمان را به واسطه شورشی که علیه او شده بود قبول نداشتند، شیخین را قبول داشتند، امیرالمؤمنین (علیه‎السلام) را به‎عنوان خلیفه می‎‎پذیرفتند و بیعتی که می‎‎گرفتند به‎عنوان الرضا من آل محمد بود و این نحوه تلقی کلامی که ما از امامت داریم، آن موقع گسترده نبود و فقط بین خواص شیعه مطرح بود.
ابن حنفیه هم از بزرگان شیعه است و به او احترام می‎‎گذاریم، اما همه کار‎‎هایش برای ما حجت نیست. به‎هرحال کربلا نرفته است. درباره او از امام صادق (علیه‎السلام) سئوال شد و امام هم به راوی می‎‎فرماید: «به تو سربسته بگویم، حسین (علیه‎السلام) که نامه دعوت به کربلا را نوشت، در انتها گفت: هر کس با ما در این قیام شرکت نکند، دیگر روی پیروزی را نخواهد دید، والسلام.» امام صادق (علیه‎السلام) این‎طور درباره ابن حنفیه موضع می‎‎گیرد و در این موضع‌گیری سیاسی، ابن حنفیه را به‎طور تلویحی رد می‎‎کند.
ابن حنفیه کسی است که وقتی رفیق و یار غارش عبدالله بن عباس از دنیا می‎‎رود، می‎‎‎گوید: «الیوم مات ربانی هذه الامه»، امروز ربانی این امت از دنیا رفت. در صورتی‎که عبدالله بن عباس هم دعوت امام حسین (علیه‎السلام) را نپذیرفته و او را مشورت داده که به کوه‎‎‎های یمن برود. البته او هم از بزرگان شیعه و استاندار امیرالمؤمنین (علیه‎السلام) بوده و در بصره به حضرت خیلی کمک کرد و بعد هم با امام مجتبی (علیه‎السلام) بیعت کرد، ولی در قضیه عاشورا کنار ایستاد و امام حسین (علیه‎السلام) را آن‎قدر برای خودش حجت ندانست که دعوتش را اجابت کند. 

طرفداران مختار بعد‎ها فرقه کیسانیه را تأسیس کردند، این را ابدا به مختار نسبت نمی‎‎دهیم، اما ارتباطی که مختار با محمد بن حنفیه برقرار کرد، در شکل‌گیری کیسانیه و این‎که محمد بن حنفیه، مهدی و موعود غایب شود، بی‌تأثیر نبود. 

مختار؛ یکی از خواص زیرک شیعه
مختار از بزرگان شیعه و در مقایسه با برخی از بزرگان شیعه، مثل سلیمان صرد خزاعی شخصیت زیرک سیاسی است. سلیمان از صحابه پیامبر بوده، سابقه برجسته‎ای دارد، اما به قول خود مختار «لا علم له من سیاسه الحروب»، علم و دانشی به سیاست و جنگ نداشت و در تاریخ خطا‎‎های زیادی کرد. در جنگ جمل حاضر نشد، حتی امیرالمؤمنین
مختار با وجود لغزش‌‎‎های سیاسی که دارد یک شخصیت محترم شیعه است و نمی‎‎توانیم به بدگویی‌‎ها و پرونده‌سازی‌‎‎های سیره‎‎‎های تاریخ‎نویسی علیه او اعتنا کنیم، چون بزرگان تشیع اغلب با این سرنوشت مواجه شده‌اند
(علیه‎السلام) او را سرزنش می‎‎کند و او قول می‎‎دهد که در صفین بیاید و البته می‎‎آید. منتها بعد‎ها زمان صلح امام حسن مجتبی (علیه‎السلام) هم از کسانی است که به امام اعتراض می‎‎کند و موضع انقلابی می‎‎گیرد و حتی یکی از کسانی‎که امام را با لفظ «مذل‎المؤمنین» خطاب کرد، همین سلیمان بن صرد بود. همین سلیمان که این‎جا امام مجتبی (علیه‎السلام) را برای موضع انقلابی نگرفتن مذمت می‎‎کند، خودش در کربلا غایب است. او که نامه انقلابی می‎‎‎نویسد و حسین‎بن علی (علیه‎السلام) را برای انقلاب دعوت می‎‎کند، خودش در کربلا نیست. سلیمان بعد‎ها قیام توابین را رهبری می‎‎کند، اما آن هم از منظر توبه و پالایش درونی است و مسیر جنبش هم مسیر غیرزیرکانه‎ای است. آن‎‎ها به‎جای این‎که اول عراق را تصرف کنند و کوفه را که خیلی از قاتلان کربلا و طرفداران عمر سعد در آن بودند، بگیرند و پس از تسلط بر عراق برای مقابله با شام تجهیز کنند، از کوفه با میل حاکمان زبیری کوفه، یعنی ابن زبیر حرکت کردند. خواسته زبیری‌‎ها این بود که شیعه‎‎ها عراق را نگیرند و به شام بروند و مروانی‌‎ها را سرنگون کنند که رقیب زبیری‌‎ها بودند. توابین در واقع در پازل جنگ مروانیان و آل زبیر، قرار گرفتند و به‎نفع آل زبیر وارد میدان شدند.
وقتی مختار از زندان آزاد شد و به کوفه آمد، ابتدای عزیمت سپاه توابین برای نبرد با سپاه شام بود. او خیلی تلاش کرد که این اتفاق نیفتد. مختار می‎‎خواست در مکه با زبیری‌‎ها ائتلاف کند و بعد از تسلط بر کوفه، به اسم لشگر عراق به جنگ شامی‌‎ها برود. منتها توابین این را قبول نداشتند. مختار توانست یک چهارم سپاه توابین را جذب کند، ولی بقیه‎شان به‎دلیل کاریزما و جذبه سلیمان بن صرد با او رفتند.

شیعه و ائتلاف با فتنه‌گران جمل!
یکی دیگر از ابهام‌‎ها و اشتباه‎‎‎های قیام مختار این است که در حجاز با عبدالله بن زبیر ائتلاف می‎‎کند که دشمن اهل‎بیت است و در جمل فتنه اصلی را او و خاله‌اش؛ فراهم می‎‎کنند. البته شرط می‎‎گذارد که به این ترتیب او هم در امور سیاسی همراه باشد و عبدالله هم می‎‎پذیرد، اما همین هم نکته‎ای است. مختار شیعیان را با خودش همراه می‎‎کند و بعد بدون اذن امام زمان، با ابن زبیر ائتلاف می‎‎کند. اتفاقا آل زبیر بعد از این‎که با او پیمان و قرارداد همکاری می‎‎بندند، او را زندانی می‎‎کنند. او به زندان می‎‎افتد و با وساطت شوهر خواهرش عبدالله بن عمر، فرزند خلیفه دوم، بعد‎ها آزاد می‎‎شود. در زندان که هست خبر شهادت توابین را می‎‎شنود و نامه‎ای به رفاعه بن شداد رهبر باقیمانده توابین، می‎‎نویسد و تسلیت می‎‎گوید و از شخصیت سلیمان تمجید می‎‎کند و آن‎‎ها را برای قیام اصلی دعوت می‎‎کند.
 
سازماندهی قیام مختار سازماندهی زیرکانه‎ای است. او اشراف کوفه را می‎‎بیند و به آن‎‎ها قول همکاری می‎‎دهد. موالی - ایرانی‌‎‎هایی که مسلمان شده‎اند - را جذب می‎‎کند و در این گیر و دار موالی به او بد گمان هم می‎‎شوند که تو چطور اشراف را جذب می‎‎کنی؟ اشراف همان کسانی هستند که پشت امام مجتبی (علیه‎السلام) را خالی کردند و حضرت فرمود: اگرمن صلح را امضا نمی‎‎کردم، همین آدم‌‎ها من را تحویل معاویه می‎‎دادند. اما مختار با این اشراف مسامحه کرده و قرارداد همکاری امضا می‎کند. موالی به او بدگمان شدند، ولی او با اشاره‎ای به موالی فهماند که این یک تاکتیک است. زمینه قیام مختار این‎طور فراهم شد. او توانست شخصیت‌‎‎های تأثیرگذار سیاسی آن روز را ببیند، حتی اگر همراه با تشیع نبوده یا دشمن تشیع بودند، با آن‎‎ها اجمالا ائتلاف کرد و کوفه را علیه شام متحد کرد. مختار همچنین با یکی از شخصیت‌‎‎‎های تأثیرگذار شیعه که ابراهیم بن مالک اشتر پسر مالک اشتر است، قرارداد همکاری می‎‎بندد و جذبش می‎‎کند. 

اشراف کوفه، احساس خطر کردند 
اولین حرکت مختار بعد از انسجام‎بخشی به کوفه، رفتن به جنگ لشگر شام است. ابتدا 3 هزار نفر را برای جدال با لشگر 6 هزار نفری ابن زیاد اعزام می‎‎کند، 7 هزار نفر هم به رهبری ابراهیم بن مالک اشتر می‎‎فرستد. آن‎‎ها موفق می‎‎شوند لشگر شام را شکست دهند. خیلی از بزرگان شام را به درک واصل می‎‎کنند و بزرگانی از شام را که مدت‌‎ها مردم عراق با آن‎‎ها درگیر بودند، در این درگیری به هلاکت می‎‎رسانند. 

اشراف کوفه پس از این‎که لشگر 10 هزار نفری شیعیان از کوفه بیرون رفت و کوفه خالی شد زمینه را برای قیام علیه مختار مساعد دیدند. چون می‎‎دانستند که مختار به موالی و بردگان آن‎‎ها بها می‎‎دهد و زمینه
صلح امام حسن مجتبی (علیه‎السلام) در مختارنامه به قوت نشان داده نشد. امام مجتبی (علیه‎السلام) فقط به‎دلیل بذل درهم و دینار کارش به صلح نکشید، جنگ نرم شدیدی توسط معاویه علیه امام برپا شده بود و شایعه‌سازی‌‎‎های قوی در شهر‎‎های مسلمانان انجام می‎‎شد. ماجرای فریفته شدن شیعیان این‎قدر هم ساده نبود
اعتقادی او را می‎‎شناختند، او از قبل سخن انتقام‌گیری از قاتلان حسین (علیه‎السلام) را سر داده بود و برخی از قاتلان حسین (علیه‎السلام) همین اشراف بودند. به همین دلیل علم قیام را برافراشتند. مختار به ابراهیم پیغام فرستاد، او با لشگرش برگشت و اشراف کوفه را سرکوب کرد و آن اشرافی را که به شهادت شاهدان، در لشگر یزید مقابل امام حسین (علیه‎السلام) ایستادند، همه را به هلاکت رساند. فرماندهی لشگر اشراف در کربلا با شبث بن ربعی است که از فرماندهان لشگر عمر سعد در کربلا است و اتفاقا از فرماندهان لشگر علی (علیه‎السلام) در صفین و عضو تیم مذاکره‎کننده علی (علیه‎السلام) با معاویه است. داعیه انتقام شهدای کربلا، این‎جا با شعار یا لثارات‎الحسین محقق می‎‎شود.
باقیمانده سپاه شام هم به بصره می‎‎روند و مصعب برادر عبدالله بن زبیر را تحریک می‎‎کنند که به جنگ و سرکوب مختار برود و در این مقابله مختار کشته می‎‎شود و شیعیان، کوفه را از دست می‎‎دهند. ولی هدفی که طلب دماء و انتقام بود، محقق می‎‎شود.

انگیزه اصلی قیام مختار، انتقام‌جویی بود
اما نکته این‎جاست که بعد اصلی در قیام مختار، جنبه شخصی، انتقام گیری، انتقام جویی و طلب خون است تا دغدغه برپایی حکومت تشیع. وقتی سیدالشهدا (علیه‎السلام) قیام کرد، موضوع انتقام برادر را مطرح نکرد، با این‎که مروانی‌‎ها و بنی امیه برادر او را کشتند، ولی ایشان در خطبه منا می‎‎گوید این حکومت، آسیب‌‎ها و آفت‌‎‎هایی دارد و بدعت گذاشته و حلال خدا را حرام کرده و با شعار امر به معروف و نهی از منکر قیام می‎‎کند. اما قیام توابین و مختار این‎طور نیست. قیام توابین جنبه توبه و پالایش درونی داشت، قیام مختار هم بیشتر جنبه انتقام‌گیری دارد.

سعایت برخی سیره‎‎‎های تاریخی، درباره مختار
مختار با وجود لغزش‌‎‎های سیاسی که دارد یک شخصیت محترم شیعه است و نمی‎‎توانیم به بدگویی‌‎ها و پرونده‌سازی‌‎‎های سیره‎‎‎های تاریخ‎نویسی علیه او اعتنا کنیم، چون بزرگان تشیع اغلب با این سرنوشت مواجه شده‌اند. حتی در این سیره‎‎ها علیه مالک اشتر هم مطالبی نوشته شده و بغض اموی‌‎ها علیه شیعه در این نوشته‎‎ها روشن است. گفته‌اند مختار ادعای پیامبری کرده، می‎‎گویند محمدبن حنفیه را به مهدویت نسبت داده، لقب کذاب درباره مختار در سیره‎‎ها لقب معروفی شده، که اصلا صحت ندارد. مختار کسی است که امامان ما برای او رحمت فرستادند. وقتی سر ابن زیاد را برای امام سجاد (علیه‎السلام) فرستاد، همه بنی‌هاشم در ثنای او خطبه خواندند. درباره مختار نمی‎‎توانیم موضع‌گیری صفر و یکی داشته باشیم. مختار را باید در مجموع شخصیت مثبتی دید با برخی لغزش‌هایش، همان‎طور که خیلی از خواص شیعه در آن دوره این‎طور هستند.

مختارنامه؛ فاخر و قابل‎نقد!
اما درباره سریال مختارنامه؛ اصل کار قابل ستایش است. نباید عادت کنیم در نقدهای‎مان فقط نقطه‎‎‎های ضعف را ببینیم. یک تلاش پرشور با تحقیقات مفصل انجام شد، خیلی‌‎ها در این پروژه کار حرفه‎ای کرده‌اند. مجموع کار ارزشمند و متین است. در قیاس با سایر کار‎‎هایی که درباره عاشورا ساخته شده، این فیلم، کار فاخری است به همین دلیل محل بحث است و بر آن حاشیه می‎‎‎زنیم. 

اما نکته‎هایی نیز در حاشیه این سریال وجود دارد؛ مهم‌ترین‎شان این است که در شخصیت‌پردازی طیف مقابل شیعه مثل عمرسعد، نوعی شخصیت‌پردازی علنی منفی می‎‎بینیم. مثلا عمر سعد در خانه مختار نماز ریایی می‎‎خواند و گریم منفی دارد و رفتارش به وضوح دلالت می‎‎کند که اهل باطل است، در حالی‎که این از تاریخ فهمیده نمی‎‎شود. شاید تیم فیلم‎سازی بگوید ما برای تأمین جنبه‎‎‎های دراماتیک داستان به این رویه نیاز داریم، ولی باید یک کار تئوری و نظری انجام شود که اگر می‎‎خواهیم کاری با این عظمت را درست و دقیق نشان دهیم، چه کنیم که قالب‎‎‎های هنری دست و پای‎مان را نبندد. عمر سعد کسی است که مسلم در کاخ ابن زیاد به او وصیت می‎‎کند و کسی است که زینب کبری(سلام‎الله علیها) در روز عاشورا و کنار گودال دست بر سر می‎‎گذارد و به او رو می‎‎کند. معلوم است که شخصیت عمر سعد -حداقل به ظاهر- شخصیتی نبوده که خودش را لو بدهد و حرکات و سکنات علنی در باطل داشته باشد. اگر بخواهیم تاریخ را عبرت‎آموز بیان کنیم، باید خواص وجیه و ظاهرالصلاح را درست نمایش دهیم تا لغزش‌های‎شان بهتر دیده شود. 

نکته دیگر این‎که صلح امام حسن مجتبی (علیه‎السلام) در مختارنامه به قوت نشان داده نشد. امام مجتبی (علیه‎السلام) فقط به‎دلیل بذل درهم و دینار کارش به صلح نکشید، جنگ نرم شدیدی توسط معاویه علیه امام برپا شده بود و شایعه‌سازی‌‎‎های قوی در شهر‎‎های مسلمانان انجام می‎‎شد. ماجرای فریفته شدن شیعیان این‎قدر هم ساده نبود... 


منبع: هفته نامه پنجره/ شماره 73



نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *


Iran, Islamic Republic of
جناب مختاريك شخصيت زيرك و شجاع و مومني بوده اند كه توانستند انتقام خون شهداي كربلارابگيرند ومثل برخي افرادازترس جانشان راه تقيه درپيش نگرفتند ومردانه انتقام خون شهداي كربلاراازدشمنان اهل بيت (ع) گرفتند . هرگونه انتقادي به جناب مختاربي انصافي است چون ايشان جانشان رادراين راه مقدس گذاشتند .