پنجشنبه ۹ فروردين ۱۴۰۳ - 28 Mar 2024
 
۹
۱۲
گفتگو با فیروز برنجان شاعر و آهنگساز‬؛

‫روایت پدر سامی یوسف و خالق اثر 'خلبانان، ملوانان' از زندگی پسرش/ ماجرای آهنگسازی برای فیلم مخملباف‬

سه شنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۳ ساعت ۱۰:۰۳
کد مطلب: 387029
بابک رادمنش در خصوص ساخت موسیقی سرود "خلبانان، ملوانان" گفت: سی و یکم شهریور ۱۳۵۹ عراق به فرودگاه مهرآباد حمله کرد. روی پشت‌بام رفته و بهت‌زده ایستاده بودم که ناگهان با دست اشاره کرده و بلند گفتم: پرواز کن! تا صبح آن روز شعر و آهنگ خلبانان را ساخته و تنظیم کردم.
‫روایت پدر سامی یوسف و خالق اثر
به گزارش جهان، شاید بسیاری از مردم نام "فیروز برنجان" را بیاد نیاورند اما سرود ماندگار وی با نام "خلبانان، ملوانان" که به عنوان اولین و درخشان‌ترین سرود دفاع مقدس شناخته می‌‌شود را حتما می‌‌شناسند. استاد فیروز برنجان شاعر و آهنگساز این اثر جاودانه است که در اولین روز جنگ تحمیلی عراق به ایران ساخته شد.

این اثر یکی از ۴۵ سرودی است که استاد برنجان زمانی که کارمند رسمی سازمان صداوسیما بود، ساخت. او به عنوان آهنگساز و نوازنده کمانچه، با گروه موسیقی "خالقی" در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی اصیل ایرانی و ارکستر آذریایجانی در رادیو واقع در میدان ارگ از اوایل انقلاب تا اواسط سال ۶۴ همکاری داشته و برای آنها سرودهای فارسی و آذری می‌‌ساخت.

بسیاری از ما با نام "بابک رادمنش" که لقب هنری فیروز برنجان بعد از عزیمت به خارج از کشور است آشنا هستیم و وی را با آثار بسیار معروف و معنوی‌اش می‌شناسیم. استاد بابک رادمنش اصولا اهل مصاحبه و رسانه نیست اما با اصرار ما مصاحبه‌ای را با ایشان به انجام رساندیم که نظر شما را به آن جلب می‌کنیم.

* بعد از نزدیک به سی سال، سال پیش به ایران بازگشتید اما خبر خاصی از شما نیست و خیلی از علاقمندان شما حتی نمی‌دانند در ایران سکونت دارید. چرا اینقدر بی سر و صدا؟


رادمنش: بنده از همان سال۶۴ که به علت نارسایی جهاز هاضمه اجبارا برای معالجه‌ای که قرار نبود بیشتر از یک یا دو سال طول بکشد به همراه خانواده به انگلستان رفتیم، هر سال به ایران می‌‌آمدم و بازمی‌‌گشتم؛ یعنی سالی نبوده که به ایران نیامده باشم.

به اعتقاد من همه ما انسان‌ها در این دنیا مسافر هستیم. به همین دلیل بیشتر مسائل برایم حل شده و هیچ‌گاه اهل حاشیه و جنجال نبودم و همیشه بی سروصدا بودن را ترجیح داده‌ام. زمانی هم که به ایران بازگشتم دلیلی ندیدم این اتفاق را رسانه‌ای کنم. جالب است بدانید در همین رابطه ترانه‌ای به نام "مسافر" ساخته و اجرا کردم که در آلبومی به نام «دِلا» منتشر خواهد شد. این ترانه با این ابیات آغاز می‌شود:

دنیا مسافرخونه‌ای است که دیواراش تو خالیه
تکیه‌گاهِ هیچ کسی نیست، یه تصویرِ پوشالیه
اما همین دنیایِ پوچ، می‌‌تونه که بهشت باشه
برای هنگام دِرو، مزرعِ خوبِ کشت باشه
حالا که مسافریم، حالا که باید بریم
این همه بی وفا نباش، از معرفت جدا نباش
این همه خود بُزرگ بین و بی خبر از خدا نباش

هیچ وقت دنبال شهرت نبودم

* خیلی از مردم شما را نمی‌شناسند. یعنی نام فیروز برنجان را نمی‌شناسند و نمی‌دانند چه آثار خاطره‌انگیزی را سروده و ساخته‌اید.

رادمنش: (باخنده) مگر باید بدانند؟ راستش برای من در وهله اول تاثیرگذاری آثارم اهمیت بیشتری دارد تا مطرح شدن نامم، هیچگاه دنبال شهرت نبودم و نیستم. باور مسافر بودن خیلی از این مسائل را برای من حل کرده است.

* در بعد چند وجهی بودن هنر شما، خیلی از مردم نمی‌دانند شما شاعر، ترانه‌سرا، آهنگساز، خواننده، نوازنده و مدرس ۹ ساز مختلف هستید.

رادمنش: همانطور که عرض کردم علاقه‌مند نیستم که خیلی سر زبان‌ها و در چشم باشم، شاید لازم باشد بدانید که علیرغم درخواست بسیاری از رسانه‌ها جز یک مورد برنامه تلویزیونی تاکنون هیچ مصاحبه‌ای نداشتم و این اولین گفتگوی بنده با مطبوعات است.

به دلیل بیماری از ایران رفتم

* بفرمایید چرا؟ در صورتی که شما حرف‌های فراوانی برای گفتن می‌‌توانید داشته باشید. کمی بیشتر از خودتان بگویید و چه شد که از ایران رفتید.

رادمنش: همانطور که در پاسخ سوال اول گفتم، اواسط سال ۶۴ بود که به علت بیماریم از ایران به همراه خانواده به انگلستان رفتیم. بیماری من این‌گونه شروع شدکه پزشکان تشخیص دادند، مادرم مبتلا به سرطان شده و سه ماه بیشتر زندگی نخواهد کرد، با شنیدن این خبر شوکی به من وارد شد که جهاز هاضمه‌ام از کار افتاد. در ایران به چندین پزشک مراجعه کردم ولی اکثر آنها توصیه کردند که معالجه این بیماری در انگلستان بهتر خواهد بود، اما طول درمانم سال‌ها طول کشید و هنوز هم بهبودی کامل پیدا نکردم. بچه‌ها هم که به مدرسه رفتند دیگر مجبور شدیم همان‌جا ماندگار شویم.

البته اینطور نبوده که در این سی سال به ایران برنگشته باشم، هرسال می‌‌آمدم و مدتی هم در ایران می‌‌ماندم. من عاشق ایرانم و خدا نکند که دیگر بعد از این دور از وطن باشم کاش می‌‌توانستم درمانم را در ایران به انجام می‌‌رساندم که مجبور نباشم این همه رنج دوری از وطن را تحمل کنم.


سال اول برایم بسیار سخت گذشت، هرشب قرآن و نهج البلاغه می‌‌خواندم تا فکر دوری از آب و خاکم مرا رنج فراوان ندهد. شعری را نیز در این رابطه گفته‌ام که اینچنین است:

در جوانی رام عقل و، خام رویایی شدم
فکر هجرت بر سر و در بند و سودایی شدم
دور ماندم از عزیزان، با غم و درد فراغ
آه سرد روزگار و ناله نایی شدم
گر بیان خواهم کنم در جمله‌ای منظور خویش
سال‌ها زندانی زندان زیبایی شدم

این قسمتی از یکی از اشعار من به نام "زندان زیبا" است که در کتابی به نام مجموعه اشعار کوتاه (نکته‌ها) زیر چاپ است و به زودی منتشر می‌‌شود. این سومین کتاب من است که در ایران به چاپ می‌‌رسد. پیش از این، کتاب «مهتاب عشق» که دارای اشعار کلاسیک است در سال ۸۸ منتشر و کتاب «قصر آرزوها» که شامل ترانه‌هایی است که تاکنون سروده‌ام در سال ۸۹ به چاپ رسید.

* پس همانطور که گفتید به خاطر معالجه از ایران رفتید؟

رادمنش: بله. البته اگر به بنده بود هیچ‌گاه از ایران خارج نمی‌شدم، چرا که آن زمان اوج فعالیتم در صداوسیما بود. همانطور که می‌دانید آهنگ و شعر و تنظیم سرود «ای رهبر» که کلام آذری دارد و یا سرود «خلبانان» که هر دوی آنها با صدای آقای جمشید نجفی خوانده شده است، تنها ۲ مورد از ۴۵ سرودی است که در رابطه با انقلاب اسلامی و دفاع مقدس قبل از عزیمت به خارج از کشور ساخته‌ام. دوستانم در خارج از کشور به من می‌‌گفتند که چرا اینقدر ایران ایران می‌‌گویی؟ مگر اینجا چه فرقی با ایران دارد که هر سال به ایران می‌روی؟ در جوابشان می‌‌گفتم وقتی در خاک ایران راه می‌‌روم، انگار آغوش اجدادم برایم باز شده و من در آغوش آنها قدم برمی‌دارم. البته این علاقه به وطن را وقتی بیشتر احساس می‌‌کنید که سال‌ها رنج دوری از آن را کشیده باشید.

* در این سی سال با صداوسیما همکاری نداشتید؟

رادمنش: خیر، متأسفانه به علت کسالت فراوانی که داشتم سال‌ها هیچ فعالیتی نداشتم، بعد از آن هم دیگر همکاری خاصی با یکدیگر نداشتیم. اما در مدتی که کارمند رسمی صداوسیما به عنوان آهنگساز و نوازنده کمانچه بودم آثار بنده با صدای خوانندگان محترمی مانند آقایان گلریز، رشید وطن‌دوست، اسفندیار قره باغی، شاپور رحیمی، احمدعلی قدمی، جمشید نجفی، اباذر (خواننده آذربایجانی) اجرا شده است و همچنین آثاری با صدای خودم اجرا کرده‌ام.

شعر و ادبیات ایران در اکثر کشورها شناخته شده است

* به عنوان یک ترانه‌سرا بفرمایید ترانه و شعر باید چه ویژگی‌هایی داشته باشد؟

رادمنش: من موسیقی را به یک ظرف خالی تشبیه می‌‌کنم، یعنی اینکه نه آدم را گمراه و نه راهنمایی می‌‌کند اما به محض آنکه کلامی با موسیقی همراه می‌شود مانند این است که غذایی درون آن ظرف قرار گرفته باشد که این غذا می‌تواند فرد را مسموم یا شفا دهد یا برخی مواقع هم خنثی باشد که بنده به یاری خداوند همیشه سعی کردم که در وادی شفادهندگی موسیقی گام بردارم.


برای من موسیقی وسیله‌ای است که می‌‌تواند زیباترین پیام‌ها را با کلام معنوی و خداپسندانه به گوش مردم برساند و مهمترین قسمت یک اثر را کلام آن می‌دانم، این کلام است که می‌‌تواند فکر شنونده را منحرف یا انسان و روحش را متعالی کند. به نظر بنده موسیقی ایران در دنیا معروفیت چندانی ندارد اما در عوض شعر، ادبیات و عرفان ایران در اکثر کشورهای دنیا شناخته شده است و به آن ارج می‌‌نهند و شاید بتوان گفت در طول تاریخ موسیقی ایران موسیقی بدون کلام بسیار بسیار کم ساخته شده است و حدودا ۹۹% از آثار موسیقی ایرانی همیشه همراه با کلام بوده است به همین دلیل باید به شعر و ترانه توجه بیشتری کرد.

در ضمن فکر می‌کنم بسیار مهم است که شعر یا ترانه ابتدا باید قابل فهم اکثر مردم جامعه باشد و در عین حال پیغامی متعالی داشته باشد و روح انسان را به معنویت نزدیک کند حتی اگر شعر و یا ترانه‌ای هم عاشقانه گفته می‌‌شود باز هم با واژه‌های نجیب و معنوی سروده شود وگرنه چه فایده که شاعر یا ترانه سرا زمین و آسمان را با واژه‌های زیبا به هم ببافد اما مجموع آن تلاش‌ها صرفا زیبایی داشته باشد و هیچ دردی را از مردم دوا نکند!؟

* دقت کرده‌اید سلیقه موسیقیایی مردم به ویژه جوان‌ها عوض شده و اکثرا به کلام توجه نمی‌کنند؟

رادمنش: بله، متاسفانه درست است، اما همانطور که قبلا عرض کردم ایران مهد شعر و ادبیات و عرفان است و علاقه به ادبیات و شعر در خون ایرانی‌ها است. با این حساب فصل بی توجهی، می‌تواند گذرا باشد، چرا که به قول مولانا «هر کسی کو دور ماند از اصل خویش – بازجوید روزگارِ وصلِ خویش». مطمئنا هنگامی که شعر ترانه پر بار و معنی‌دار باشد خود به خود مورد توجه شنونده قرار می‌‌گیرد. خلاصه ،این کلام است که در ذهن‌ها حک شده و باعث ماندگاری اثر می‌شود. به عنوان مثال شما احتمالا ترانه «مخور غم گذشته» از ساخته‌های بنده است را شنیده‌اید که قستمی از شعر آن چنین است: عمر گران می‌گذرد خواهی نخواهی/ سعی بر آن کن که نرود رو به تباهی/ مطلب دل را طلب از سوی خدا کن/ زان که بود رحمت او، لایتناهی. چرا این شعر به گفته مردم ماندگار شده؟ به نظر بنده چون معنای معنوی دارد محترمانه در اذهان جای گرفته است و ماندگار شده است.

* فکر می‌‌کنید چه اتفاقی افتاده که ترانه‌های ما ضعیف شده است؟!

رادمنش: دلیل اصلی می‌‌تواند این باشد که نرم افزارهای کامپیوتری، ساخت موزیک بخصوص سبک پاپ را بسیار راحت کرده است به طوری که حتی شخصی هم که تبحری در موسیقی ندارد و تنها علاقه‌مند است می‌‌تواند کاری را به آسانی تولید کند و به همان سادگی عمدتا کلامی ساده و بی کیفیت بر روی آن قرار می‌گیرد.

امیدوارم پررنگی این فصل به اصطلاح موسیقی کامپیوتری به تدریج کمرنگ‌تر شده و دوباره موسیقیدان‌ها و نوازانده‌های ماهر وارد صحنه شوند و بیشتر از اینها آثار با ارزش تولید شود که اصولا همراه با موسیقی با ارزش طبیعتا کلام ارزشمند نیز خواهد بود. به نظر من هنرمند هم طبیب جامعه است که می‌‌بایست شفابخش روح‌ها باشد و هم معلم، که چیزی را به مردم یاد دهد و چقدر زیباست که در هر هنری نور الهی نیز وجود داشته باشد.

با اینکه خودم مدرس و نوازنده ۹ ساز مختلف هستم و آهنگسازی می‌‌کنم، همیشه موسیقی را وسیله‌ای می‌‌‌دانم برای رساندن کلام خوب. معتقدم آنچه که موسیقی را مناسب یا نا مناسب می‌‌‌سازد، ملودی (نغمه) یا سازها نیستند بلکه فقط کلام است، کلام است، کلام. ساز از چوب است و از سیم است و از آهن وَ غیر - هر کدام از این عناصر هم به شر است هم به خیر/ خیر و شر است هر زمان در نیت انسان بود/ کاربردش بی گمان دست هنرمندان بود.

* به نظر شما معنای هنر چیست؟

رادمنش: جالب است بگویم جواب این سوال فقط یک کلمه است و آن نه فقط در هنرهای زیبا بلکه در هر کاری می‌‌تواند وجود داشته باشد و آن «خلاقیت» است. خداوند به هرکسی لطفی عطا فرموده و استعدادی در وجودش نهاده است. به عنوان مثال استعداد ذاتی که در وجود استاد جلیل شهناز وجود داشته از وی چنین نابغه‌ای ساخته است و ایشان از استعداد خدادادی‌اش در راه درست استفاده کرده. اینگونه است که نام یک هنرمند همیشه ماندگار می‌‌‌شوند.

* کمی از خانواده‌تان بگویید.

رادمنش: در آغاز می‌‌خواهم از همسر خوب و مهربانم برای همه زحماتی که در زندگی مشترکمان کشیده است تشکر کنم. همانطور که می‌‌دانید زندگی کردن با هنرمند خیلی آسان نیست ولی ایشان این سختی را با گذشت و فداکاری، پیوسته تحمل کرده و همیشه در همه موارد زندگی حتی ساخت آثارم پشتیبان و یار و یاور من بوده است.

درباره والدینم باید عرض کنم که هر دوی آنها مذهبی بودند، متاسفانه من در سن هشت سالگی پدرم را از دست دادم ولی تا وقتی که ایشان زنده بودند مرا هر روز با خودش به مسجد می‌‌برد و از آنجایی که به قول معروف ریشه شخصیت هر کسی از بدو تولد تا سن شش یا هفت سالگی شکل می‌‌گیرد، شخصیت من هم به دلیل حضور در چنین خانواده‌ای به صورت مذهبی شکل گرفت.

* چه شد که به سمت موسیقی کشیده شدید؟

رادمنش: بعد از فوت پدرم و با توجه به اینکه خانواده ما به شعر و آواز هم علاقه‌مند بودند و برادرانم همه صدای خوبی داشتند و آواز می‌‌خواندند طبیعتا من هم به سمت شعر و موسیقی کشیده شدم اما نه هر نوع موسیقی. از همان کودکی به ساز و خواندن علاقه مند شدم تا اینکه در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران تحصیل کردم و به طور کلی از مکاتب این اساتید گرانقدر به صورت حضوری یا غیابی استفاده کردم.

پیانو را از اساتید دانشکده و ویولن را از مکتب دو استاد گرانقدر استاد «ابوالحسن صبا» و «استاد علی تجویدی» یاد گرفتم. و در مورد سازهای اصیل ایرانی، تار را از مکتب «استاد جلیل شهناز»، سه تار را از مکتب استاد «احمدعلی عبادی»، سنتور را از مکتب «استاد فرامرز پایور»، بربط (عود) را از مکتب «استاد منصور نریمان»، کمانچه را از مکتب «استاد علی اصغر بهاری»، نی را از مکتب «استاد حسن کسایی» و تنبک را از مکتب «استاد حسین تهران» یاد گرفتم.

* پدر شما اهل موسیقی و خواندن نبودند؟

رادمنش: نه زیاد، ته صدایی داشتند اما اهل موسیقی نبودند و متاسفانه ایشان را خیلی زود از دست دادم. مادرم که شخصیتی بسیار مذهبی و عرفانی داشت به آثار من علاقه‌مند بود و هرکاری را می‌‌‌ساختم نظر مادرم را درباره آن جویا می‌‌شدم. زمانی که ایشان بیمار بود، به من می‌‌‌گفت که برایم با کمانچه، موسیقی محلی لری بزن تا با صدای آن گریه کنم. ماهور لری سوز عجیبی دارد و واقعا اشک آدم را در می‌‌‌آورد. جالب است بدانید که من و مادرم هرگز لرستان را ندیده بودیم اما یک کار اوایل انقلاب برای هفته وحدت ساختم و با لهجه لری آن را خواندم که بسیار هم تاثیرگذار بود و هیچ کس باور نمی‌کرد که خواننده این اثر لرستانی نباشد. این سرود را زمانی که مادرم در قید حیات بودند ساختم که خیلی هم مورد علاقه ایشان بود.

آلبوم جدیدم با نام "دلا" به زودی منتشر می‌شود

* آیا هیچ وقت خواستید به عنوان خواننده مطرح باشید؟

رادمنش: اوایل انقلاب که در صداوسیما بودم چند کار از آن ۴۵ سرودی که ساخته بودم را به زبان فارسی یا آذری خودم اجرا کردم اما خارج از ایران فعالیتی به عنوان خواننده نداشتم. در همان دوره که آهنگساز صداوسیما بودم روزی استاد علی معلم که با یکدیگر همکار بودیم به من گفتند که شعر «در عشق زنده باید» مولانا را خیلی دوست دارم و علاقه‌مندم که شما روی آن آهنگی ساخته و با صدای خودت اجرا کنی، من هم این کار را انجام دادم که از صداوسیما پخش و مورد استقبال واقع شد. آن زمان علاقه زیادی به خواندن نداشتم اما هم اکنون دوست دارم سروده‌هایی که از دلم برمی‌آید را خودم بخوانم. به همین دلیل هم آلبومی به نام «دِلا» تهیه کرده‌ام که قرار است انشاالله پس از ماه صفر منتشر شود، امیدوارم مردم آن را بشنوند و دوست داشته باشند.

* به عنوان آهنگساز برای همکاری با خوانندگان، چه معیارهایی دارید؟

رادمنش: اول از همه شخصیت خواننده برایم بسیار اهمیت دارد. با همه خوانندگانی که کار کردم، سنگین و با شخصیت بودند. خیلی از پیشنهادها را هم به خاطر شخصیت آنها رد کردم و می‌‌‌کنم. صدای فوق العاده خواننده برای من چندان مهم نیست. به عنوان مثال جوانی در ایران با من کار می‌‌‌کند که صدای خوبی دارد و کاری را اخیرا برای حضرت امام رضا (ع) ساختم که با صدای وی پخش شد. من بیشتر به خاطر شخصیت خوبش با او همکاری می‌‌کنم.


خوب است انسان در مملکت خودش زندگی کند و بمیرد

* دلیل بازگشت شما به ایران چیست؟

رادمنش: اولا همانطور که قبلا گفتم همه ساله به ایران می‌‌آمدم ولی این بار برای همیشه آمده‌ام که بمانم و دوما عشق! عشق به ایران و ایرانیان! چقدر خوب است انسان در مملکت خودش زندگی کند و بمیرد و در خاک خودش دفن شود. واقعا این یک سالی که به ایران بازگشته‌ام برایم بسیار خوب و دلنشین بوده است و بعد از سال‌ها تحت نظر پزشک بودن، این روز‌ها حال روحی‌ام بسیار بهتر از قبل است.

* کمی از فرزند بزرگتان "بارٌن" بگویید.

رادمنش: اسم اصلی وی بابک است اما با نام هنری بارُن کار می‌‌کند. او هم در زمینه موسیقی فعالیت دارد اما تحصیل کرده رشته مهندسی Business Computing System است. تنظیم و میکس و مسترینگ اکثر کارهای من و همچنین میکس و مسترینگ ترانه‌های سامی را او انجام می‌‌دهد که در کارش بسیار هم حرفه‌ای است.

سامی یوسف جزو نوابغ است

* کمی از سامی صحبت کنیم. اولین سازی که به او آموختید چه بود؟

رادمنش: سامی شش ماهه بود که اسباب بازی‌هایش را کنار می‌‌زد و با تار و وسایل موسیقی من بازی می‌‌کرد. در لندن تدریس موسیقی داشتم و سامی شش ساله بود که یک روز گریه کنان سراغ من آمدکه شما به همه ساز زدن می‌‌آموزید به جز من! من هم گفتم به تو یاد می‌‌دهم به شرطی که از روی نت ساز زدن را یاد بگیری، او هم قبول کرد. از من خواست که اول تنبک‌نوازی را به وی بیاموزم و من هم کتاب استاد تهرانی را جلویش گذاشتم و چند صفحه‌ای به وی تدریس کردم و گفتم بعد چند ساعت نگاه می‌کنم که چه چیزی یاد گرفته‌ای. عصر سراغش رفتم و پرسیدم که چه یاد گرفته ای؟ او گفت: بابا، من همه کتاب را تمرین کردم! گفتم: ببین این حرف‌ها را می‌‌زنی که بهت درس نمی‌دهم، همه کتاب را تمرین کردم یعنی چه؟ بزن ببینم چه یاد گرفتی؟ او هم شروع کرد به نواختن و احساس کردم که انگار چند سال است نوازنده تنبک است. آن روز فهمیدم که سامی استعداد ویژه‌ای دارد و خدا بیشتر از خود بنده به او لطف کرده است.

به نظر من سامی جز نوابغ است، بعضی‌ها فکر می‌‌کنند چون سامی چهره آرام و دلنشینی دارد و ویدئو کلیپ‌هایش خوش رنگ و لعاب است معروف شده اما حقیقتا باید بدانیدکه او بسیار با استعداد و هنرمند است. هنر سامی مثل قلبش پاک است و به همین دلیل در کارش اینقدر پیشرفت داشته است. نه اینکه فکر کنید چون پدرش هستم از او تعریف می‌کنم، سامی بسیار مهربان و دوست داشتنی است. تمام سازهایی که تدریس می‌‌کنم را از من فرا گرفته و به خوبی می‌نوازد.

سیزده ساله بود که همراه مادرش به ایران سفر کرد که من همراهشان نبودم. بعد از بازگشت به لندن به من گفت که قطعه‌ای از استاد جلیل شهناز شنیده که خیلی آن را دوست دارد. من از زمانی که مادرم فوت کرده بود و دچار افسردگی شده بودم، گریه نکرده بودم تا اینکه این کار استاد شهناز را سامی با تار برایم بسیار زیبا نواخت. دیگر نتوانستم جلوی خودم را بگیرم و بلند بلند گریه می‌کردم! همسرم تعجب کرده و پرسید چه شده؟ گفتم چیزی نیست به خاطر این تار زیبا گریه می‌‌کنم. انگار با تار حرف می‌‌زد.

دلیل انتخاب نام "سامی یوسف" برای سیامک رادمنش

* چرا سامی نام «سامی یوسف» را برای خودش انتخاب کرد؟

رادمنش: اسم اصلی سامی، سیامک است اما در مدرسه به علت اینکه تلفظ سیامک برایشان مشکل بود به وی سامی می‌‌گفتند و این شد که این نام برای او ماند. یوسف را هم که کلمه مبارکی است به علت علاقه زیاد به قرآن و زبان عربی برای خود انتخاب کرد. نام سیامک برنجان در دنیا خیلی مورد استقبال قرار نمی‌گرفت و او هم سامی یوسف را برای نام هنری خود انتخاب کرد تا بتواند مخاطب بیشتری را در سطح دنیا جذب کند. او دوستان مسلمانی داشت که سامی را به خوانندگی تشویق می‌‌کردند و در حالی که بسیار جوان بود با دوستانش گروهی را تشکیل دادند و آلبوم اول خود به نام المعلم را تهیه کرد اما بعد از چند سال از آن گروه جدا شد.

مسلمانان سنی افراطی که از سامی یوسف خواستند در کلیپش مانند سنی‌ها نماز بخواند

* به چه دلیل جدا شد؟

رادمنش: به دلیل اینکه آنها مسلمانان افراطی بودند و از نظر اعتقادی و شریعت با ما خیلی فاصله و چالش داشتند، سامی را به سمت و سوی غلط راهنمایی می‌کردند. حتی در اولین ویدئو کلیپش به او گفتند به صورت نمادین همانند خودشان نماز بخواند در حالی که تمام اجداد ما شیعه و عاشق اهل بیت (ع) هستند تا اینکه با تلاش زیاد و لطف خداوند از آنها جدا شد که خسارت فراوانی هم برای وی به همراه داشت چون آنها با سامی قرارداد بلند مدت بسته بودند! الان حدود شش سال است که سامی از آنها جدا شده و از آن زمان با شرکت اروپایی و بین المللی فعالیت می‌کند.

سامی یوسف برای یادگیری زبان عربی چهار سال در مصر زندگی کرد

* اوایل همه فکر می‌‌کردند سامی عرب است.

رادمنش: بله، البته سامی هیچ‌گاه خود را یک عرب معرفی نکرده بلکه همیشه خودش را یک مسلمان آذری که در تهران متولد و در انگلستان بزرگ شده می‌‌نامید. به این مورد هم باید اشاره کنم که به علت خواندن ترانه‌هایی به زبان عربی فصیح و رعایت تمامی قواعد تجوید، خیلی‌ها فکر می‌کردند او ذاتا عرب و لبنانی است. سامی برای اینکه عربی را کامل فرا بگیرد چهارسال در مصر زندگی کرد و در آنجا کلاس آموزش عربی و قرآن می‌رفت.

* در مصاحبه‌های اولیه هم نامی از شما نمی‌برد.

رادمنش: بله من خودم از وی خواستم که اسمی از من نبرد. اما همیشه و همه جا درباره من صحبت می‌کرد و می‌گفت که شاگرد من است. او خیلی زود در دنیا مطرح شد طوری که روزنامه گاردین از سامی به عنوان معروف‌ترین هنرمند مسلمان دنیا نام برد و در سن ۲۹ سالگی به طور رسمی جایزه دکترای ادبی را از دانشگاه روئهمپتون (Roehampton) انگلستان به ‌دلیل کمکی که به اعتلای موسیقی کرده‌ است، دریافت کرد. سامی جوان‌ترین و تنها مسلمانی است که موفق شده تاکنون این جایزه را دریافت کند. سامی توانست پیامبر اعظم حضرت محمد (ص) را به تمام جهانیان معرفی کند. کار واقعا بزرگی را انجام داده که حتی در کشورهای غیرمسلمان نیز آثار معنویش مورد توجه قرار می‌گرد و حتی خیلی از جوان‌ها در اروپا و آمریکا به خاطر پیام و آثار سامی جذب اسلام شدند و قرآن و حضرت رسول (ص) را شناختند.

قرار است سامی یوسف در ایران کنسرت برگزار کند

* سامی یوسف چرا به ایران نمی‌آید؟

رادمنش: به دلیل اینکه حق و حقوق و اجازه کپی رایت وی متعلق به شرکتی است که با او قرارداد دارد. سامی خودش خیلی علاقه دارد در ایران کنسرتی برگزار کند و امیدواریم به زودی این اتفاق بیفتد. اجازه بدهید به موضوعی اشاره کنم، هر از گاهی به گوشم می‌‌رسد که بعضی‌ها در ایران ادعا می‌کنند که نماینده سامی هستند یا با او بزرگ شده‌اند و از این قبیل موارد. من همین جا اعلام می‌کنم که سامی یوسف هیچ نماینده‌ای در ایران ندارد و کسانی که این ادعاها را می‌کنند در پی مطرح کردن خودشان هستند.

* آیا با سامی در کارهایش همکاری دارید؟

رادمنش: بله، تمام شعرهای فارسی که سامی اجرا کرده را من سروده‌ام. مثل مادر، هرکجا هستی، جان جانان، به سویم آمدی فارسی و قسمت ترکی حسبی ربی و... . باید بگویم که سامی تمام آهنگ‌هایش را خودش می‌‌سازد، اکثر اشعار انگلیس‌اش را خودش می‌‌گوید و تنظیم تمام آثارش را خودش انجام می‌دهد و اکثر اوقات با من در کارهایش مشورت می‌‌کند.


دوست نداشتم فرزندانم به سمت موسیقی بیایند

* با خیلی از اساتید مثل استاد انتظامی یا فرشچیان که صحبت داشتم، می‌‌گفتند دوست نداشتیم فرزندانمان رشته هنری ما را ادامه دهند.

رادمنش: همیشه دعا می‌‌کردم این اتفاق برای من هم نیفتد و فرزندانم سمت موسیقی نیایند! اما برخی مواقع خداوند می‌‌گوید‌ای بنده در کارهای من دخالت نکن! من هم این موضوع را قبول کردم. سامی سفیر رسمی سازمان ملل در زمینه غذا (WFP) هم هست و در فعالیت‌های بشردوستانه همیشه پیشگام است.

یک مژده هم به طرفداران سامی بدهم. اخیرا کاری را در رابطه با حضرت امام رضا (ع) برای خواننده دیگری ساختم و مانند همیشه آن را با صدای خودم خواندم که خواننده‌اش یاد بگیرد این کار را برای تمام خواننده‌ها انجام می‌‌دهم و از آنجایی که فرزندانم دوست دارند کارهای جدیدم را با صدای خود من هم بشنوند این کار را نیز برای آنها فرستادم، فردای آن روز سامی به من زنگ زد و گفت: هر بار این کار را با صدای شما گوش می‌‌دهم، گریه می‌‌کنم. اجازه می‌‌دهید که آن را من هم بخوانم؟! گفتم این قطعه را برای خواننده دیگری ساخته‌ام و چون شعر آن سروده شخص دیگری است می‌بایست از شاعر و خواننده‌اش اجازه بگیرم. وقتی با آن دو عزیز صحبت کردم هردو خوشحال شده و رضایت دادند که سامی نیز این کار را بخواند.

روایت بابک رادمنش از آهنگسازی برای فیلم محسن مخملباف

* شما تنها یک کار در موسیقی فیلم داشتید؟

رادمنش: بله، محسن مخملباف در اوایل انقلاب برای اولین فیلمش به نام "توبه نصوح" سراغ من آمد و گفت دو ماهه یک فیلم ساختم و یک موسیقی متن می‌‌خواهم که دو روزه ساخته شود، به مخملباف گفتم چرا سراغ من آمدی؟! گفت برای اینکه همه گفته‌اند این کار از دست آقای برنجان برمی آید. من هم کار را برایش ساختم و آقای حسام الدین سراج هم در آن کار به عنوان خواننده حضور داشتند.

موسیقی سرود "خلبانان، ملوانان" چگونه ساخته شد؟

* به عنوان سوال آخر خیلی دوست دارم داستان تولید سرود "خلبانان" را از زبان خودتان بشنوم.

رادمنش: بعد از ظهر سی و یکم شهریورماه سال ۱۳۵۹ عراق به فرودگاه مهرآباد حمله کرد. جمشید نجفی هم در آن روز در منزل ما مهمان بود و من مشغول نوشتن نت قطعه‌ای بودم که باید فردای آن روز در رادیو ضبط می‌شد که از حمله عراق به ایران خبردار شدیم. به علت نزدیکی خانه ما به فرودگاه صدای مهیب انفجاری را شنیدیم و مثل همه همسایه‌ها به پشت بام رفتیم و بهت زده ایستاده بودم که با دست اشاره کرده و بلند گفتم: پرواز کن! جمشید گفت: چی؟! گفتم شما به منزل برگرد و فردا در رادیو حضور داشته باش.

تا صبح آن روز شعر و آهنگ خلبانان را ساخته و تنظیم کردم و به سازمان رفتم. آن زمان خودم عضو شورای موسیقی سازمان بودم همکاران دیگرم را درباره این سرود مطلع کردم. آنها هم استقبال کرده و تصمیم به ضبط گرفتیم که توسط ارکستر بزرگ رادیو و ارکستر آذربایجانی این قطعه در استودیو ۸ رادیو اجرا شد. این یکی از افتخارات بزرگ من می‌باشد که سرود خلبانان بعد از ۳۴ سال هنوز مورد توجه مردم است.

* در پایان اگر صحبت خاصی دارید بفرمایید.

رادمنش: دوست دارم با این جمله‌ها گفتگویمان را به پایان برسانم که به طور کلی نگاه بنده به انسان و این کهنه گذرگاه دو در که دنیا نام دارد در این دو بیت که از سروده‌های خود بنده است خلاصه می‌شود:

دلا خود نیک پروردن مهم است
به پاکی عمر سر بردن مهم است
چه مدت زندگی کردن مهم نیست
چگونه زندگی کردن مهم است

منبع: خبرگزاری دانشجو
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *


علی
آدم شیر پاک خورده باشه، نتیجه اش این میشه که وقتی وارد عرصه موسیقی که انحراف توش زیاده میشه، میاد برای دین خدا کار میکنه نه برای شیطان. یکی میشه سامی یوسف یکی هم میشه شاهین نجفی
علي
Iran, Islamic Republic of
حتي مقايسه شم درست نيست.ازاون ملعون حتي اسم هم نيارين.
صالح نیا
خیلی جالب بود. چرا تازه این موضوع مشخص شده که پدر سامی یوسف خواننده این اثر مشهور بوده؟ لحظه شماری می کنم برای ورود سامی یوسف به ایران. باید به ایشون ارج نهاد.
United States
حالا ایشون رو کنار برخی از خوانندگان غیر ارزشی ما مقایسه کنید
United States
این کجا و آن کجا
مقایسه نداره که
هنرمندان ما اکثرشون آبروریزن
ستایش
این چنین هنرمندانی که اصالت و تعهد خودشون به ایران رو حفظ کردند و فرزندان شایسته ای رو هم تربیت کردند واقعا ستودنی و باعث افتخار هر چه تمام تر ما هستند. براشون آرزوی سلامتی و موفقیت دارم
جهان نیوز چقدر دیر خبرها را میگذاری
...
این مگه خبره؟؟؟؟
United States
هنرمند ارزشی واقعی
داريوش
Iran, Islamic Republic of
صداي آقاي رادمنش را خيلي دوست دارم
گيرا ، عاطفي ، اشعار زيبا و تاثير گذار كه هنگام پخش آثار ايشان در منزل همه ساكت ميشن و فقط گوش ميكنند
هميشه سلامت باشيد
مهدی
Iran, Islamic Republic of
آقای صالح نیا
مجید جان!!!!! ایشون خواننده خلبانان نبودند، بلکه سراینده شعر و تنظیم کننده ی آهنگشن، مجیدجان!!!
خواننده این اثر آقای جمشید نجفی خواننده خوب کشور هستند
ضمنا همینجا از آقای برنجان و نجفی و همه دست اندکاران ساخت این اثر ماندگار تشکر میکنم. خدا رفتگانتان را بیامرزد و عمر با عزت به همه تان عنایت کند.