جمعه ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ - 19 Apr 2024
 
۱
سپیدی از علی‎محمد مودب

خون بر روزنامه پیروز است

سه شنبه ۷ مرداد ۱۳۹۳ ساعت ۰۰:۴۴
کد مطلب: 372681
توفان سنگریزه می‎وزد و غنچه‎ها مدفون‎اند | توفان شن می‎وزد از آسمان | از آسمان ماهواره و اینترنت بیسیم | و ما صبورتر از شتران | صفحات نمایشگرها پلک دوم ماست
به گزارش جهان به نقل از شهرستان ادب، علی‎محمد مودب را پیش از هرچیز با سپیدهایش می‎‎شناسند، با «مرده‎های‎ حرفه‎ای» و «عاشقانه‎های‎ پسر نوح» و با سپیدهای‎ درخشان و بی‎همانندی مثل «گریه در حال توسعه» که هنوز در هیچ کتابی منتشر نشده‎اند. همزمان با یورشِ ناجوانمردانه‎ی ارتش اسرائیل به مردم فلسطین و دیگر نا آرامی‎های‎ منطقه، آخرین شعر  مودب را با این موضوع در تازه‎ترین صفحه پرونده «ادبیات مقاومت» می‎‎خوانید.
 
 
ماه گلوله خورده است
 
ماه گلوله خورده است
 
و هر ستاره ترکشی است در سینه آسمان
 
ماه گلوله خورده و می‎گرید
 
و خورشید را بمب‎های فسفری آتش زده‎اند
 
ابرها پیکر‎هایی متلاشی‎اند و بادها کودکانی سیلی‎خورده و گیج
 
دریا را موج انفجار گرفته است
 
 
 
دریا را موج انفجار گرفته است
 
کودکان را می‎بیند که در ساحل گلوله می‎خورند
 
سرها را می‎بیند که شوت می‎شوند
 
سرها از میدان‎های فوتبال به میدان‎های والیبال شوت می‎شوند
 
سرها از مدرسه‎ها به خیابان‎ها
 
از خیابان‎ها به بازارها و از بازارها به همه جا شوت می‎شوند
 
توفان سنگریزه می‎وزد و غنچه‎ها مدفون‎اند
 
توفان شن می‎وزد از آسمان
 
از آسمان ماهواره و اینترنت بیسیم
 
و ما صبورتر از شتران
 
صفحات نمایشگرها پلک دوم ماست
 
 
 
 توفان شن می‎وزد و چشمه‎ها شیمیایی‎اند
 
 و ماهیان روشن، بمب‎های فسفری را خوب می‎شناسند
 
همه چیز روشن است
 
همه چیز روشن است
 
در همه جا همه چیز روشن است
 
در دمشق و حلب، در موصل و غزه
 
همه چیز از چهره شهیدان و آتش انفجارها روشن است
 
همه چیز در آینه‎های تاریخ روشن است
 
اگر عروج بر فلک سروری به دشواری نبود
 
و از هفت خوان شمشیر و خون نمی‎گذشت
 
 فرقی نمی‎ماند میان عرفات و نصرالله
 
در نام حافظ اسد تصریح روشنی است
 
هر تصویر یاسرعرفات کنایه‎های ظریفی دارد
 
 
 
 
همه چیز روشن است
 
در همه جا همه چیز روشن است
 
همه چیز از چهره شهیدان و آتش انفجارها روشن است
 
تنها ما خاموش و تاریک
 
به اشاره سخن می‎گوییم
 
و حماسه‎ی ما عوض کردن کانال است و شکستن آینه
 
نمی‎خواهمت این‎گونه خونین ببینم ای چهره‎ی من
 
نمی‎خواهمت این‎گونه در باران ملخ ببینم ای گلستان من
 
ای گل سرخ کوچک! ای غزه!
نمی‎خواهمت اینگونه آماج لگدها ببینم ای کودک فلسطینی!
 
نمی‎خواهم ببینم
 
نمی‎خواهم ببینم
 
من عربستانم با سینه‎ای نفتی
 
که کودکان عرب از پستان من آتش می‎گیرند
 
مصرم من
 
و اهرام پشت خمیده‎ی من‎اند
 
نمی‎توانم خم شوم و زنجیر گذرگاه رفح را برای کودکان سرطانی بیندازم
 
نمی‎توانم گهواره‎ی موسی را از نیل بردارم
 
دستم می‎لرزد
 
نمی‎توانم در آغوش بگیرم
 
 دخترکی را که در سرش ترکشی است
 
 
 
استانبولم من و از پس اینهمه مناره
 
 دود حریق‎های تو را نمی‎توانم ببینم
 
استانبولم و سرم به بسته‎بندی دموکراسی آمریکایی گرم است
 
به صادرات اعتراضات مدنی مدرن
 
به صادرات اعتراضات مدنی  مسلحانه!
 
 
 
ترافیک تهرانم من و سرم شلوغ است
 
به قیمت ماشین‎ها فکر می‎کنم عزیزکم
 
به بالا و پایین شدن نرخ دلار
 
و به چهار میلیاردی که 5+1 واریز خواهند کرد ان شاء الله !
 
 
 
گرفتارم برادرم! خواهرم! جوانم! جانم!
 
به رویایی شیرین فکر می‎کنم
 
به کسی که با دستی دستم را می‎فشارد
 
و با دستی گلوی تو را
 
با دستی دستم را می‎فشارد
 
 و با دستی مردی را در حمص از پنجره‎ی خانه‎اش پرت می‎کند
 
با دستی دستم را می‎فشارد
 
و با دستی دخترکی سه ساله را در «الزهرا»ی سوریه  به زنجیر می‎کشد
 
با دستی دستم را می‎فشارد
 
و با دستی پدر و مادر دخترک را پیش چشمش ذبح شرعی می‎کند
 
با دستی دستم را می‎فشارد
 
و با دستی دیگر از این همه فیلم می‎گیرد
 
از تساوی ایران و آرژانتین
 
از توپ‎گیری ظریف
 
از شکستن کمر نیمار
 
از جای دندان‎های سوارز
 
از شکستن ستون فقرات خاورمیانه
 
 
 
در رویای چیزی هستم
 
در رویای کسی که در شبکه‎ای خانم اشتون است
 
و در شبکه‎ای خلیفه‎ی چندش داعش
 
 
 
در شبکه‎ای لیونل مسی است که بر دیوار حایل یادگاری می‎نویسد
 
و در شبکه ای باز خانم اشتون است
 
 در اعتراضات مدنی مسلحانه در اوکراین!
 
 
 
(کاش می‎شد لااقل با خود آنجلینا جولی مذاکره کرد
 
نه با این مدیر برنامه‎های پاتال و عوضی)
 
 
 
مغزم ده‎ها شبکه‎ی تلویزیونی است
 
چهره‎ام چیزی شبیه بی‎بی‎سی فارسی
 
مغزم ده‎ها صفحه‎ی روزنامه است
 
روزنامه‎هایی که بوی دلار‎های بی‎پشتوانه می‎دهند
 
بوی دلار‎های چاپ صبح
 
روزنامه‎هایی انگلیسی- فارسی، _فینگلیش!_
 
روزنامه‎هایی شبیه کاغذ کادو با طرح پاپانوئل
 
روزنامه‎هایی برای کادو کردن استعمار،تجاوز، لیبرالیسم
 
روزنامه‎هایی برای کادو کردن موشک‎ها و بمب‎های خوشه‎ای و فسفری
 
روزنامه‎هایی برای کادو کردن سر‎های بریده
 
 
 
اما خون بر شمشیر  پیروز است
 
و خط آتش روزنامه‎ها را خاموش خواهد کرد
 
 
 
 
تو را در این‎همه غوغا گم کرده‎ایم
 
خواهرم غزه!
 
برادرم فلسطین!
 
 
 
 اما صدای امام خمینی ما را بیدار خواهد کرد
 
 
و راهپیمایان روز قدس، ترافیک رویاها را تعطیل اعلام می کنند
 
 
 
تو را گاهی گم می کنیم
 
اما تو باز کریمانه همان کلید کوچک خونینی
 
که دروازه‎های فردا را به روی ما خواهی گشود
 
یا من یحی العظام و هی رمیم
 
یا من یحی العظام و هی رمیم
 
یا من یحی العظام و هی رمیم
 
 
 
تو به گوشی‎های کره‎ای ما زنگ نمی‎زنی
 
تو از ما چشم یاری نداری
 
جزو لایک‎های ما نیستی و در فیسبوک ما کامنت نمی‎گذاری
 
...
 
اما خدای  لیله الاسری ما را به مسجد الاقصی خواهد رساند
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *