مردم سریال مختارنامه را دنبال میکنند. جمعه شبها قشرهای مختلف مردم پای تلویزیون مینشینند و مختارنامه را میبینند، یعنی این سریال از خیلی جهات، قابلتوجه است. البته موضوع ویژه و تقارن زمانی با محرم وصفر در این اقبال عمومی بیتأثیر نیست، اما در همین فضا هم پیش از این سریالهای تاریخی زیادی پخش شد که عده کمی از مردم با آن ارتباط برقرار کردند.
محمد بیرانوند، نویسنده سریال مختارنامه صحبت درباره شخصیت مختار و سوالاتی که این روزها درباره پرداخت نمایشی این شخصیت طرح میشود، را به پایان سریال واگذار کرد و همانطورکه انتظار میرفت بهشدت از کار گروه سازنده مختارنامه، دفاع کرد.
این گفتگو را در ادامه میخوانیم:
نکته مهمی که این روزها درباره مختارنامه مطرح میشود، این است که به لغزشها و نقطههای ضعف و تردید شخصیت مختار، خیلی خوب پرداخته نشده و مختار مثل یک شخصیت آرمانی و 100 درصد مثبت دیده شده. چرا لغزش و بیبصیرتی مختار در مواجهه با قیام عاشورا در سریال مختارنامه درست نشان داده نشد؟ درباره نقد این سریال تا تیتراژ پایانی قسمت چهلم بالا نیاید، هر حرفی پیشداوری است و درست نیست. میشود درباره جزییات صحبت کرد یا در هر اپیزود درباره ماجرای خاص آن بخش حرف زد، ولی مثلا درباره شخصیتپردازی مختار زمانیکه یکچهارم از تمام کار - که شاید مقدمه یا پیش پرده داستان است - دیده شده، قضاوت کمی زود است. نکته دوم اینکه؛ در بافت هر کاری، نقاشی، موسیقی یا هر کار هنری، باید ببینید نقطه نظری که دارید در چهارچوب زیباشناسی آن اثر درست است یا نه؟ شما دنبال مختار تاریخی هستید یا مختاری که به زعم شما آن ویژگی را دارد؟ درباره این تردید و لغزش مختار هم، فقط خداوند عالم به اسرار است، بر فرض که این تردید باشد، باید بببینیم حرفی که میزنیم در چهارچوب این تابلو درست است یا نه؟ در این چند قسمت که پخش شده، شخصیتی که میبینیم در حد خودش و در چهارچوب این قصه خوب تعریف شده. فکر میکنم تا اینجای کار - اگر نخواهم قصه را لو بدهم - مقدمه آن تردیدها بیان شده است. علاوهبر این در سریال برای کسانیکه بیشتر دنبال ابعاد معماگونه و شخصیت شبههناک و تاریخی مختار هستند، تا حالا اشارههایی شده و مکثهایی که آقای میرباقری در دکوپاژ و حالتهای چهره مختار کرده، این وجه را تأمین میکند. در کلیت اثر چنین نقصی نمیبینم، ضمن اینکه میخواهیم نمایشی دیده شود. قرار نیست همهچیز خیلی واقعی و 100 درصد منطبق بر واقعیت باشد و بخواهیم مستند واکاوی روحیات مختار را در بیاوریم! ماجرای مختار قصهای است با ابعاد عاشورایی، حماسی، عرفانی و ایرانی که در چهارچوب این قصه و این تابلو تا این حد میتوان از تردیدهای این شخصیت گفت.
میگویید بخشی از حقایقی که در تاریخ هست، بهواسطه آن درام داستانی و بحث زیبایی شناسی و... در سریال گفته نمیشود. اما شما یک قصه تخیلی یا داستان ذهنی یا حتی یک ماجرای خنثای تاریخی را انتخاب نکردید. روی بخشی از تاریخ دست گذاشتید که اتفاقا مردم نسبت به آن حساسند. درزندگی مختار نکته مهم همین تردیدها و لغزشهایش است. اینکه بعدها قاتلان کربلا را مجازات میکند، شاید از نظر سینمایی جذابیتهای تصویری داشته باشد، اما از نظر شخصیتشناسی خیلی وجهی ندارد، درست است؟ در قسمتی که میثم تمار و ابن عفیف بودند، آنها آدمهایی بودند که خالصانه شیعه بودند و مختار بارها با خودش-سبحان الله- از شیفتگی آنها میگوید. مختار شاید یک پله از میثم پایینتر است که شهید نمیشود و تردید او در همین حد جزیی است. تردید در داستان آمده و باز توصیه میکنم بگذارید با داستان جلو برویم، مطمئنا جواب خیلی از سئوالهایتان را درباره شخصیت مختار در ادامه سریال میگیرید، میترسم اگر چیزی بگویم از جذابیت ادامه قسمتها کم شود وگرنه جواب صریح برای شما دارم.
خب این نکته را به ادامه داستان واگذار میکنیم، گرچه هنوز تأکید دارم لغزش اصلی مختار در مسأله کربلا بود. خب من از شما میپرسم، آیا کنتراست شخصیت مختار در برابر میثم تمار و زهیربن قین به چشم نیامد؟ آیا او برابر همسر زهیربن قین کم نیاورد؟ باور ما این است که تردید آدمهای بزرگ - چون مختار آدم کمی نبوده، انسانی که نام داشته، پسر ابوعبید ثقفی و خوشنام و مقبول بوده - در شکل نمایشی، چیزی غیر از این نمیتواند باشد.
مثلا در قضیه صلح امام حسن(علیهالسلام) و گفتوگوهایی که بین مختار و کیان درگرفت، خیلی خوب مشخص شد مختارآدمی است که با عقل خودش استدلال میکند و نتیجهای را که میگیرد به تشخیص امامش ترجیح میدهد. اما درباره کربلا این تردیدها و دودلیها در ماجراهای دیگر سریال گم شد و از حالا به بعد، مثلا در مواجهه با همسر زهیربن قین، فقط آن وجه ندامت و پشیمانی، برجسته میشود، اینطور نیست؟ شاخصه شخصیت مختار زیرکی و کیس بودنش است و ما در چهارچوب قصهای که هم از تاریخ الهام گرفته و هم پرداختی از زاویه نگاه ما و آقای میرباقری دارد، آن را نشان دادیم. درباره نظر شما فکر میکنم هنوز موردش پیش نیامده که ما تردیدی از او نشان دهیم. او بر اساس عقل جلو میرود و تا حالا هم روشن شده که مختار هنوز درگیر استدلالها است. شاید اگر صبر کنیم و در ادامه سریال پیش برویم، این پیش داوریها کمتر شود. شما یک فیلم نود دقیقهای را میبینید؛ در چهارچوب هدفی که فیلمساز دنبالش بوده، در دقیقه نود چیزی را رو میکند که نظر شما را کاملا برمیگرداند. بنابراین بگذارید با صحبتهای ما پیشداوری برای بیننده ایجاد نشود. وقتی قسمت چهلم هم پخش شد، آن وقت بگوییم در این 40 قسمت توانستیم بهعنوان نویسنده و کارگردان ابعاد مختلف شخصیت را نشان بدهیم یا نه.
درباره بعضی شخصیتهای منفی سریال مثل عمر سعد، در تاریخ ما چنین شخصیتی از او نمیبینیم. عمر سعد واقعا از آدمهای ظاهرالصلاح و وجیه مسلمانان بود و بعد در ماجرای کربلا بین دنیا و آخرتش ماند و نتوانست درست تصمیم بگیرد. اما در سریال، عمر سعد کاملا منفی است. از رفتار، گریم و نمازهای ریاکارانهای که میخواند واضح است که اهل باطل است. ایراد اینکه این آدم را تا این حد منفی نشان دهیم این است که برای عوام تشخیص حق و باطل خیلی دقیق نمیشود و مردم عادت میکنند آدمها را با ظاهرشان بشناسند. چرا شخصیت عمر سعد را اینقدر منفی نوشتید؟ سریال «آخرین دعوت» را من نوشته بودم. در آنجا هم شما عمر سعد و شمر را میبینید که آدمهای موجهی هستند، اما رودرروی امام قرار میگیرند. در «آخرین دعوت» فرامرز قریبیان آدمی منطقی است که از امروز به آن زمان رفته، برای همین عمر سعد درون او، عمر سعدی است که به ما نزدیکتر است. در گریم و نوع بازی هیچ شاخصه منفی بودن و حالتهای ضد قهرمان کلاسیک در او نبود. باز هم شما را ارجاع میدهم که در چهارچوب زیباییشناسی هر اثری قضاوت کنید. آقای میرباقری از اول ذهنیتش این بوده که نمایش تعزیه کار کند. همین عنوان مختارنامه را شما ببینید مثل حمزهنامه مثل شاهنامه و... این یعنی اینکه ایشان عامدا خواستند از دل یک نگاه تعزیهوار، نمایشی بر اساس کنتراست، کلاسیک، قهرمان و ضدقهرمان خلق کنند. این عمر سعد، عمرسعدی است که در دل این قالی که ما بهنام مختارنامه میبینیم تعریف شده، یعنی شما باید ببینید در کلیت اثر چه جایی دارد. در هرقصهای آدمهای دیگر ابعاد درونی شخصیت اول قصه هستند. مثلا شما به اتللو یا هملت که نگاه میکنید همه آدمها وجوه شخصیتی او را کامل میکنند. عمر سعد به مالدوستی و وجهی که از ملک ری برایش تعریف میشود، شناخته شده. از این گذشته در داستانی که همین الان هم میگویند داستان خشنی است اگر سکانسهای عمر سعد هم با همان عاقلانگی و وجاهت و سنگینی بحثهای دیگر میآمد، چه میشد؟ ما سکانسهای سنگین داشتیم و این نشان میدهد که چه نویسنده و چه کارگردان بلد است کارش را انجام دهد. عامدانه روی بعضی چیزها دست گذاشتیم، جاهایی ارکستر مینوازد، برای اینکه دلنواز شود. طنز میخواهد برای اینکه غم داستان کم شود، مثلا شخصیت زربی- غلام مختار-، حتی رابطه عبیدالله و معقل، رابطه امیر و سیاه در نمایشهای ایرانی است که در این کار میبینید. همه این وجوه و این طنزها و شیرینیها برای تکمیل کار است. اگر این شیرینیها نبود سریال قابلتحمل نمیشد، چون مسأله عاشورا بهشدت تراژیک است. به ما حق بدهید کمی دلمان برای مخاطبمان بسوزد!
مسأله عاشورا حتی از صلح امام حسن (علیهالسلام) و صفین امام علی (علیهالسلام) برای مردم جدیتر است. محرم و صفر رسما دو ماه از زندگی مردم است. ما چه قدر حق داریم یک مسأله تاریخی را که تا این حد برای مردم جدی است، با اقتضائات سینمایی و درام و... محدود و متفاوت کنیم؟ حماسه مختار، حماسه شمشیر است. میگوییم در روزگاری یک سری آدم به حیوانیترین شکل ممکن نوه پیامبرشان را میکشند و چارهای نیست که با ذهنیت شعر و روضه و شاعرانگی یک سری محدودیتها را برای خودمان ایجاد کنیم. ضمن اینکه نباید بدبینانه نگاه کنیم. کار ابعاد دیگری دارد که آنها خیلی مهمتر است. آقای میرباقری ثابت کرده که استاد است و بلد است کار را به هر سمت و سویی ببرد. کار ارتباط برقرار کرده و حرفهای خودش را میزند. اگر سئوال ایجاد کند و یک سری اطلاعات درباره واقعهای دهد که به قول شما دو ماه از سال را مردم عمیقا با آن سر و کار دارند، سریال کار خودش را کرده است. حالا اینکه زاویه نگاه آقای میرباقری این بوده، به سلیقه فرد بر میگردد. از یک کار انتظار داشته باشیم که همه حرفها را بزند؛ اثر کامل وجود ندارد. صحنههای اکشن کار مثلا در مبارزه زهیربن قین بسیار ایرانی و زیبا بود. برای اولینبار درگیری را میدیدید که معنایش ایستادگی یک نفر بر اساس ایمانش است. اصلا قرار نبود صحنههای اکشن هالیوودی کار شود. نبرد عارفانه یک نفر به تصویر کشیده شد. همه این اتفاقها در چهارچوب سریال افتاده و در کلیت آن دیده شده و قابل تحمل است. نباید به اجزایش خرده بگیریم. در ادبیات و بیان بازیگران مختارنامه، هم وجه تاریخی حفظ شده و هم به ادبیات امروز مردم نزدیک است، برخلاف خیلی از سریالهای تاریخی که جملهها خشک و قالبی و ناملموس نوشته و بیان میشود. بهعنوان نویسنده، چطور به این مدل رسیدید؟ ادبیات هر دورهای را بخش آخر روابط سیاسی- اجتماعی میدانم. مثلا ادبیات دوره قاجار با اینکه تا حدودی شلم شوربا و درهم است، در آن نوعی تفاخر و فخرفروشی هم دیده میشود. ادبیات کلیله و دمنه، احترام سلطنتی دارد و... ادبیات دوره ما ادبیاتی است که به تبع اتفاقی که افتاد و روابط جامعه بیشتر شد و از دل آن شعر نو و شعر سپید در آمد و شکسته شد، حالت پست مدرنی از ادبیات قدیم است در«مختارنامه»، بانی این نثر آقای میرباقری بود و من هم کنار او بودم. برای دیالوگهای مختارنامه سعی نکردیم دیالوگ زیبا بنویسیم. دیالوگ مثل موسیقی در کار است. نباید بیرون بزند. ما قصه را پیش بردیم. مختار در مقایسه با سریال امام علی (علیهالسلام)، چون قصه را سریعتر پیش میبرد و آدمها با ایجاز از اتفاقی میگویند و بعد وارد اتفاق بعدی میشوند، دیالوگهای بهتری دارد.
درباره شخصیت مختار در تاریخ و منابع تاریخی چقدر تحقیق و کارشناسی شد؟ چقدر با کارشناسان دینی مشورت کردید؟ کارهای تحقیقی مختار را بیشتر آقای داود میرباقری انجام داد. با علمای حوزه جلسههایی را مینشستند و صحبت میکردند و ما با شخص آقای میرباقری در رابطه بودیم. در کارهای تاریخی نیازی نیست روی منابع تاریخی تکیه کنیم. خیلی از ویژگیهای فطری آدمها و باورهای اسلامی و شیعی ما، در همه دورهها مشترک است. اینجا معجزه هنر است که تخیل را به تصویر میکشد. میتوانیم بگوییم به اندازه عمر خودمان و اجدادمان روی آدمهای تاریخ کارشده، چون جزو باورهای ما است و عاشورا به قول شما، سهم کمی در باورهای ما ندارد. کافی است بگوییم حالا اگر من جای مختار بودم، وقتی خبر شهادت امام حسین (علیهالسلام) را در زندان میشنیدم چه واکنشی نشان میدادم؟ اگر یک کار به اندازهای که برایش زحمت کشیده شده، طرح مسأله کند، کافی است. و مختارنامه این کار را کرده است.