جمعه ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ - 19 Apr 2024
 
۰

روایت باهنر از بهانه‌جویی جبهه‌پايداري

چهارشنبه ۳ اسفند ۱۳۹۰ ساعت ۰۸:۵۹
کد مطلب: 209781
محمدرضا باهنر سياستمدار كاركشته‌اي كه پيش از اين به عنوان مرد پشت صحنه خيلي ماجراها مطرح بود، اين روزها در شرايطي كه كشور براي برگزاري انتخاباتي كه اميد مي‌رود منجر به روي كار آمدن مجلسي كار آمد و شفاف شود، وارد ميدان شده است و شايد همين امر سبب شده كه چنين شخصيتي اين روزها رك و بي‌پرده سخن گفته و بر خلاف سياق سابق به چهره‌اي رسانه‌اي بدل شود. وي كه به دليل انتقادات جبهه پايداري تا آنجا كه كانديداتوريش تحت الشعاع قرار بگيرد پيش رفت، روزهاي متفاوتي را سپري مي‌كند.
به گزارش جهان، دبیرکل جامعه اسلامی مهندسین در گفت‌وگو با «تهران امروز» از تجربه روي كار آمدن راديكال‌ها سخن مي‌گويد و معتقد است در هر بخشي كه يك راديكال بالا بيايد گرفتاري ايجاد مي‌كند. باهنر مي‌گويد طبيعي است جريان انحراف كه مدعي حمايت از دولت است و جبهه پايداري كه حمايت‌هاي تندروانه‌اي از دولت دارد تلاش كنند كه بيشترين كرسي‌ها در مجلس نصيبشان شود در عين حال اين كه بگويند اگر منتقدان دولت به مجلس بروند مملكت به هم مي‌ريزد، حرف نپخته و خامي است و سخناني ديگر كه مشروح آن را مي‌خوانيد:

ورود به مسئله انتخابات مجلس نهم از مدتها قبل با موضوع وحدت حول جامعتين شروع شد و جبهه متحد با ورود شخصيتي چون آيت‌الله مهدوي كني براي انتخابات مجلس تشكيل شد. به موازات آن شاهد بوديم كه جبهه پايداري نيز اعلام ظهور كرد. اما چرا حضور آيت‌الله مهدوي كني براي وحدت اصولگرايان موفق نبود؟

ما هيچ زماني به وحدت صد درصدي نمي‌رسيم؛ دلايلش را هم مي‌گويم. بنابراين ما فرآيندي را آغاز كرديم و دنبال يك وحدت حداكثري هستيم هر مقدار بيشتر بهتر. در انتخابات مجلس هشتم گروهي تشكيل شد به نام ۵+۶ و جبهه متحد اصولگرايي هم بود. تركيب هم مشخص بود ۳ ضلع تعريف كرده بودند و كار مي‌كردند. از همان اواسط كار جبهه‌اي تشكيل شد به نام جبهه فراگير اصولگرايي و كساني مثل آقاي قاليباف، محسن رضايي و اوايلش دكتر لاريجاني در كنار جبهه متحد جبهه‌اي را تشكيل دادند. من مدعي هستم كه اين جبهه متحد اصولگرايي دوره نهم خيلي كامل‌تر از قبلي است اما اينكه شما تصور كنيد كه هيچ گروه ديگري از آن بيرون نمي‌زند اشتباه كرده‌ايد. چنين چيزي نيست.

اتحاد صد در صد زماني رخ مي‌دهد كه احزاب جامع و كامل با اساس نامه و فرآيندها وجود داشته باشد. داستان جبهه پايداري هم اين است كه توقع اين جبهه از اول اين بود كه خودش محور باشد و از اينكه جبهه متحد يا جامعه روحانيت و جامعه مدرسين در كنار جبهه پايداري از دو سه جبهه ديگر دعوت كردند دلخور شدند.

در اين ميان جبهه پايداري توقع و تصورش اين بود كه خودش محور قطب عالم امكان است و او بايد بياييد و بقيه را اگر دوست داشت دعوت كند. بنابراين از همان اول جبهه پايداري نگفت من نمي‌آيم اما شروع كرد به ايراد گرفتن يك روز گفت سهميه‌ام كم است ۷+۸ بشود

۷ + ۱۰. يك روز گفت چرا آقاي لاريجاني هست، چرا قاليباف هست كه به اين ايرادات پاسخ داده شد. بعد گفتند ما جبهه‌ها را قبول داريم اما چرا نماينده‌اش فلاني است و اسم بنده را بردند.

آنها اصولا در ساختار و افراد شك داشتند، اين اواخر البته جبهه پايداري در نشريه ۹ دي كه آقاي رسايي منتشر مي‌كند خود جامعتين را زير علامت سوال بردند و گفتند كه داستان اختلاف، داستان اختلاف هاشمي و مصباح يزدي است.

مطلب را خواندم متوجه شدم كه اينها مي‌خواهند به جبهه متحد فشار بياورند و +۸ ۷ را منتسب به آقاي هاشمي كنند كه خب اين قابل قبول نبود و استدلالي هم براي آن وجود نداشت.

آيت‌الله مهدوي كني رئيس مجلس خبرگان و جايگزين آقاي هاشمي در مجلس خبرگان است و اينكه عده‌اي فكر مي‌كنند ۷+۸ تحت تاثير آقاي هاشمي رفسنجاني است ظلم است. به هر حال جبهه پايداري بهانه گيري كرد و در آخر هم نيامد. پس از آن جبهه‌هاي متنوعي تشكيل شده كه من به همه آنها احترام مي‌گذارم اما تصور و پيش‌بيني‌ام اين است كه بسيا ري از اين جبهه‌ها حتي يك نفر را هم نمي‌توانند به مجلس بفرستند. اسمي دارند، سر و صدايي مي‌كنند، تبليغات مي‌كنند اما در حال حاضر نظر سنجي‌ها نشان مي‌دهد كه جبهه متحد اصولگرايي با فاصله بسيار زيادي از بقيه ليستها جلوست. در فضاهاي شلوغ تبليغاتي ممكن است هر كسي اظهارنظر كند بنابراين اينكه بگوييم جامعه روحانيت شكست خورده يا جبهه متحد شكست خورده درست نيست. ما با نظر سنجي‌ها جلو مي‌رويم و آدمهايي كه زير يك چتر جمع شده‌اند باعث شده بنده ادعا كنم كه اتفاقا اين دفعه اتحاد اصولگرايان خيلي قوي‌تر از دوره قبل است. در دوره قبل با همان اتحاد تقريبا اصولگرايان كامل برد و اين بار من مدعي هستم كه اتحاد اصولگرايان قوي‌تر است و پيروز خواهد شد و تعدد ليستها هيچ تاثيري نخواهد داشت.

چرا زماني كه اعضاي جبهه پايداري به سراغ آيت‌الله مصباح رفتند، ايشان آنها را به اتحاد با جبهه متحد اصولگرايي توصيه نكرد. آيا اين تفاوت ديدگاه اين دو فرد در ورود به عرصه سياست است؟

نه؛ ببينيد آنگونه كه من از مطالبي كه از ايشان شنيدم و يا در رسانه‌ها خواندم برداشت كردم آيت‌الله مصباح هيچ‌گاه آنها را تشويق به جدايي نكردند و همواره آنان را به وحدت تشويق كرده و گفته‌اند برويد با هم كار كنيد برويد متحد شويد. يك سوال مطرح بود كه برخي مي‌گفتند خب حالا آيت‌الله مصباح توصيه مي‌كنند اما چرا دستور نمي‌دهند؟ اين را هم آيت‌الله مصباح پاسخ دادند كه اولا من رهبر اينها نيستم و تنها زماني كه آنها مي‌خواهند كاري انجام دهند با ما مشورت مي‌كنند. ايشان شايد نگران بود كه اگر دستور هم بدهند باز جبهه پايداري به آن عمل نكند و باز مشكل ديگري هم بين آنها و آيت‌الله مصباح پيش بيايد.

بنابراين آيت‌الله مصباح بارها در صحبت‌هاي خود فرموده بودند كه شما برويد با علما و روحانيت و جبهه متحد كار كنيد اما براي اينكه دستور بدهند احتياط كرده‌اند. شايد احتياط ايشان بجا و قابل تامل بود وگر نه هيچ زماني در رسانه‌ها از ايشان مطلبي نديدم كه خداي نكرده در جهت جدايي و تفرقه كسي را تشويق كرده باشد.

جبهه پايداري معتقد است كه احمدي‌نژاد منهاي مشايي را نمايندگي مي‌كند از طرف ديگر مدتهاست كه مي‌شنويم جريان انحرافي براي ۱۵۰كرسي‌هاي بهارستان خيز برداشته. در كنار همه اينها جبهه پايداري كه از ابتدا دم از اتحاد مي‌زد در آخر كار به جبهه متحد اصولگرايي نپيوست. با اين تفاسير آيا مي‌توان گفت كه اين برنامه از پيش تعيين شده دولتي‌ها بود براي اينكه از دو الگوي جريان انحرافي و جبهه پايداري براي تصاحب كرسي‌هاي بيشتر بهارستان وارد شوند؟

جبهه پايداري همواره از ابتدا مي‌گفت كه مي‌خواهد به جبهه متحد بپويندد اما شرايطي مي‌گذاشتند كه قابل عمل نبود و به همين دليل در جبهه متحد حضور نيافتند اما اگر تصور كنيم كه بند و بستهاي سياسي در اين مورد وجود دارد من از آن اطلاعي ندارم و هيچ گروهي را هم متهم نمي‌كنم كه در پشت پرده بند و بستي كرده باشند اما بالاخره گرايش‌هاي اين گروه‌ها مشخص است. جبهه پايداري در حمايت بلا شرط از دولت جلوتر از ماست.

اينكه جبهه پايداري و يا گروه انحرافي ممكن است در جاهايي كه منافع مشترك دارند كارهايي بكنند معنا و مفهومش اين نيست كه آنها با هم توافق كرده‌اند. اينها تلاش مي‌كنند كه در مجلس بيشترين كرسي‌ها نصيب كساني شود كه به تفكرات جبهه پايداري نزديكترند و اين يك روش حزبي است ما هم تلاش مي‌كنيم كه كساني كه به مجلس مي‌روند به تفكر جبهه متحد اصولگرايي نزديكتر باشند. بنابراين، اين يك تلاش معقول و قابل قبول است.

بند و بستهاي پشت پرده را هم كار نداريم اما طبيعي است كه جريان انحراف مدعي است كه من از دولت حمايت مي‌كنم جبهه پايداري هم حمايتهاي تندروانه‌اي از دولت دارد. همه مبارزات انتخاباتي بر سر همين است كه ببينيم چه كسي مي‌تواند در مجلس كرسي‌هاي بيشتري را به خود اختصاص بدهد.

در اين صورت اين جمله آقاي الهام كه گفتند چنانچه منتقدين دولت به مجلس نهم راه پيدا كنند و استيضاح و سوال را دنبال كنند كشور دچار بحران مي‌شود را در راستاي گرفتن كرسي‌هاي بيشتر مجلس مي‌دانيد و به نظرتان چنين اظهارنظري معقول است؟

من از آقاي الهام تعجب كردم. چون آقاي الهام مي‌خواهد يك فرآيند طبيعي دموكراتيك كشور را با يك تحليل خود ساخته تهديد كند. اين كه نمي‌شود كسي بگويد اگر مجلس فلان طور شود مملكت به هم مي‌ريزد، بيخود مي‌كند به هم مي‌ريزد. سي سال است بزرگ‌تر از اينها نتوانستند مملكت را به هم بريزند.

اين يك حرف نپخته و خام است. يك موقع است كسي تحليل مي‌كند كه اگر چنين موضع را داشته باشيم مملكت رشد نمي‌كند اين سخن يك موضع سياسي است و اشكال ندارد؛ من مي‌گويم با تفكر من مملكت بهتر رشد مي‌كند يكي ديگر هم مي‌گويد نه با تفكر من بهتر رشد مي‌كند. اين حرف مهمي نيست اما اگر كسي بخواهد با زبان تهديد شروع كند كه اگر مجلس آنطور كه من مي‌خواهم نشود مملكت به هم مي‌ريزد اين سوال پيش مي‌آيد كه نقشه و برنامه‌اي براي مملكت در سر داريد؟ مملكت را بزرگ‌تر از شماها مي‌خواستند به هم بريزند اما بحمدلله نتوانستند. من هنوز هم ترديد دارم كه دكتر الهام اين حرف را زده باشند ممكن است اين سهو لسان بوده يا برداشت متفاوت بوده است از اين رو منتظر هستيم كه آقاي الهام در آينده نزديك يا اين سخن را تكذيب يا اينكه اصلاحش كنند.

بعد از سال ۸۸ انقلاب به سمتي حركت كرد كه شاهد رشد تفكرات راديكالي و پديد آمدن جرياني موسوم به انحرافي هستيم. تثبيت شدن اين تفكرات در اصولگرايي چه تبعاتي مي‌تواند داشته باشد به نظر شما براي آينده انقلاب چقدرخطر ناك است؟

تجربه نشان داده كه تندروي از هر جهت و جرياني به ضرر كشور است و شايد اين ترجمه حرف مكرر مقام معظم رهبري باشد كه توصيه به جذب حد اكثري و دفع حد اقلي مي‌كنند. اجازه بدهيد يك مثال ساده بزنم ولايت فقيه اصلي‌ترين محور وحدت كشور است. حتي كساني كه از نظر شرعي يا مواضع سياسي ولايت فقيه را قبول ندارند به اين مسئله تاكيد دارند كه اگر مملكت در طول اين ۳۰ سال حفظ شده، رشد و پيشرفت كرده و در مقابل انواع و اقسام خصومتها چه در زمان جنگ و چه در زمان صلح ايستادگي كرده به دليل وحدت حول ولايت فقيه است.

به اين دليل اين بحث را باز كردم كه بعضي‌ تندرو‌ها مثلا در مجلس هشتم مي‌خواهند ثابت كنند كه اكثريت مجلس هشتم تابع رهبري نيستند. اما ما مي‌گوييم كه اكثريت اصولگراها تابع رهبري هستند حتي اصلاح طلبان مجلس هشتم هم تابع رهبري هستند و اصطلاحا اصلاح طلبان گوشت تلخي نيستند، اصلاح طلبان متعادلي هستند كه مواضعشان مقداري با ما متفاوت است؛ جزء فتنه نبودند و هيچگاه در مجلس از فتنه حمايت نكردند اما راديكالهاي مجلس اصرار دارند كه تعدادي از مجلس هشتمي‌ها را بايد در دامن فتنه‌گران فرستاد.

در مورد اصولگرايان هم به عده‌اي مي‌گويند كه اصلا تابع ولايت فقيه نيستند به عده‌اي مي‌گويند ساكتين فتنه و... در نهايت به آنها مي‌گوييم خب ولايتي‌ها در مجلس چند نفر هستند؟ آن وقت مي‌بينيم كه همان ۷ و ۸ نفر خودشان را ولايتي مي‌دانند. من حتي مي‌خواهم بگويم فارغ از درست يا غلط بودن اين تحليل در يك سوال ساده اگر ما ثابت كنيم كه اكثريت مجلس هشتم تابع رهبري هستند به نفع نظام است يا ثابت كنيم كه مخالف رهبري هستند؟ كدام به نفع نظام است؟ راديكاليسم مي‌خواهد ثابت كند كه ما اصولگراي خالص و ناب در كشورمان خيلي كم داريم اما ما مي‌گوييم كه اشتباه مي‌كنيد تعداد ولايي‌ها زياد است. نفوذ اين ديدگاه تندرو اشكالاتي پيش مي‌آورد. من مي‌گويم هر زماني كه مملكت تحت امر يك تفكر راديكالي قرار گرفته ضرر كرده، منافع ملي را نتوانستيم حفظ كنيم و امنيت ملي خدشه‌دار شده است.

فرهنگ مردم هم همين است.اگر نگاه كنيد مردم در ۸مجلس گذشته منهاي يكي از آنها كه تندروي و خطا كرد چه در مجالس چپ وچه راست به معتدل‌ها راي دادند كه در جهت رشد و ارتقاي مملكت كار مي‌كردند و اين حرف نهايي من است كه نبايد مملكت دست راديكال‌ها بيفتد. ببينيد نمي‌توان گفت راديكال‌ها الان به وجود آمده‌اند. از سال ۵۷ تا حالا خيلي از آدمها عوض شدند. نسل اول و دوم و سوم را پشت سر گذاشتيم و در آستانه نسل چهارم انتقلاب هستيم آدمها آمدند و رفتند. در همه نسلها ما همه جور آدمي ديديم و نمي‌توانيم بگوييم كه تندروها سنشان كمتر است و متعادل‌ها سن بيشتري دارند اتفاقا در جريان فتنه ۸۸ سران فتنه هر دو بيشتر از ۶۰ سال سن داشتند و جزو نسل اول انقلاب بودند.

پيش‌بيني شما از آرايش سياسي احزاب و طيف‌هاي اصلاح طلب در انتخابات چيست؟

اصلاح طلبي يك تفكر است و من معتقدم كه خوب است اين تفكر زنده باشد. مشكلي كه ما با بعضي از آقايان داريم اين است كه اصلاح طلبي نبايد از چارچوب قانون اساسي و قوانين موضوعي كشور خارج شود. اصلاح طلبان بايد اصلاح طلبي را تعريف كنند همانطور كه ما نشستيم و اصولگرايي را تعريف كرديم. ما در يك سال گذشته به همت جامعه روحانيت مبارز تهران و جامعه مدرسين حوزه علميه قم نشستيم گفتيم اصولگرايي يعني اين ۱۲ بايد و اين ۱۲ نبايد.

توصيه مي‌كنم اصلاح طلبان هم اصلاح طلبي را تعريف كنند. رهبري در اين خصوص مي‌فرمودند كه ما اصلا اصلاح طلب غير اصولگرا و اصولاگراي غيراصلاح طلب نداريم اصلا همه اصولگرايان مسلمان بايد اصلاح طلب باشند.

به نظر شما در آن صورت بدنه سياسي جامعه حضور تعريف شده اصلاح طلبان را خواهد پذيرفت؟

حتما. اصلاح طلبان بايد تكليف خود را با سران فتنه روشن كنند در ضمن اينكه فتنه اصلا رقيب ما نبود. رقيب احزاب نبود. با كليت نظام مخالفت داشت، ما اصلا آنها را در چارچوب احزاب قانوني كشور نمي‌دانيم. اما احزاب اصلاح طلب كه در چارچوب قانون اساسي مي‌توانند كار كنند بايد اساس‌نامه بنويسند و مواضع خود را روشن كنند اگر ساختار شكن و هنجار شكن نباشند و اگر اصول قانون اساسي را قبول داشته باشند نه تنها نظام به آنها اجازه مي‌دهد بلكه ما به عنوان احزاب رقيب از حضور آنها در صحنه استقبال مي‌كنيم. به هر حال در همين انتخابات مجلس نهم اصلاح طلبان تند رو و ساختار شكن به ميدان نيامدند و آن را تحريم كردند و حتي عدد و رقم مشخص كردند كه اگر مردم كمتر از ۳۰ درصد در انتخابات شركت كنند فتنه گر‌ها برده‌اند. من هم قبول دارم. بله! اگر تعداد شركت كننده‌ها كمتر از ۳۰ درصد باشد معلوم مي‌شود كه حرف آنها طرفدار دارد. اما من مطمئنم كه به ياري خدا حتما سطح حضور مردم در انتخابات بيش از اين خواهد شد و اينها شكست ديگري مي‌خورند. اما اصلاح طلبان سفيد و اصلاح طلباني كه مشكل مالي و اخلاقي نداشتند براي انتخابات تاييد شدند. حتي در مورد اصلاح طلباني كه رد صلاحيت شدند ما به شوراي نگهبان گفتيم‌اي كاش با سعه صدر بيشتري صلاحيت آنها را بررسي مي‌كرديد.

اما شوراي نگهبان اين بار آنچنان برخورد كرده كه تند رو‌ترين شخصيتهاي اصلاح طلب هم نمي‌توانند بگويند شوراي نگهبان خطي برخورد كرده است. چرا كه از اعضاي اصلاح طلب رد كرده از اصولگرا‌ها رد كرده از طرفداران و مخالفين رئيس‌جمهور هم رد كرده و هيچ گرايش سياسي در رد و تاييد‌ها لحاظ نشده است. حتي نشريات اصلاح طلب هم در اين مورد نتوانستند به شوراي نگهبان نقد كنند.

به رد صلاحيت شدگان اشاره كرديد. در ميان اسامي كه از سوي شوراي نگهبان رد صلاحيت شدند اسم شهاب الدين صدر نايب رئيس مجلس و يكي از دوستان شما به چشم مي‌خورد كه باعث تعجب بود. شما از دلايل رد صلاحيت ايشان اطلاع داريد؟

متاسفانه نه. در مورد دكتر صدر من از شنيدن خبر رد صلاحيت ايشان متاثر هستم. هنوز هم علاقه مندم كه اگر مشكلي وجود دارد و قابل حل شدن است ظرف چند روز آينده حل شود و آقاي صدر بتواند به ميدان رقابت‌هاي انتخاباتي برگردد.

اينكه ما نقدهاي تشكيلاتي به دكتر صدر داشته باشيم بحث ديگري است اما ما از رد صلاحيت ايشان خوشحال نيستيم. علت رد صلاحيت ايشان را هم نمي‌دانيم چرا كه شوراي نگهبان موظف نيست همه علتها را به ما بگويد. اميدوارم كه اين موضوع حل شود.
كميته‌اي كه مجلس براي رسيدگي به رد صلاحيت نمايندگان تشكيل داده بود دلايل اين رد صلاحيت را جويا نشده است؟

ما رد صلاحيت‌ها را دنبال كرديم. از تعداد ۴۳ نماينده‌اي كه در مرحله اول رد صلاحيت شده بودند و ۸ ، ۷ نفري كه در مرحله بعدي به رد صلاحيتها افزوده شدند تعداد نمايندگان رد صلاحيت شده حدود ۵۰ نفر شد. ما رد صلاحيت آنها را پيگيري كرديم منهاي چند نماينده معدود كه شنيده بوديم مشكلات جدي دادگاهي دارند يا چند نفري كه متهم بودند در پرونده فساد مالي اخير دست دارند كه به هيچ وجه جايز نمي‌دانيم از آنها حمايت كنيم. اما از مابقي آنها كه ۴۰ نفر بودند حمايت كرديم. با اينكه شوراي نگهبان همواره به وظيفه قانوني خود عمل مي‌كند اما در جاهايي براي ما روشن نبود كه چرا نمايندگاني رد صلاحيت شده‌اند. در مورد بعضي‌ها، شوراي نگهبان توضيح داد كه ما يا قانع شديم و يا نشديم اما قانع نشدن ما باعث نمي‌شود كه شوراي نگهبان از وظيفه قانوني خود دست بردارد.

اگر اجازه مي‌دهيد بحث را با مجلس هشتم ادامه بدهيم. اين مجلس اتفاقات بسياري به خود ديد از مماشات بيش از حد با دولت تا جايي كه رئيس‌جمهور، مجلس را در راس امور ندانست تا پيگيري طرح سوال از رئيس‌جمهور. طرح سوال از رئيس‌جمهور تا مرحله‌اي كه زمان براي پاسخگويي ايشان به نمايندگان مجلس تعيين شده پيش رفته است. چه فرآيندي مجلس را به اولين سوال‌كننده از رئيس‌جمهور در تاريخ پارلماني كشور رساند؟

سوال از رئيس‌جمهور و وزرا و استيضاح از ظرفيت‌هاي قانوني مجلس است كه از اين ظرفيتها مي‌شود استفاده كرد. راستش سوال از رئيس‌جمهور زماني شكل گرفت كه يك كار اشتباه از سوي آقاي رئيس‌جمهور رخ داد؛ خطاي بزرگي هم بود كه ايشان رفتند در خانه نشستند.

سوال از آن موقع شكل گرفت بعد آن ده روز تمام شد و رئيس‌جمهور سر كار رفتند اما تعدادي از نمايندگان طرح سوال از رئيس‌جمهور را با صد امضا تحويل هيات رئيسه دادند. هر چند كه خيلي تلاش كرديم كه اگر مي‌شود آن را از راهي به غير از سوال حل كنيم. يك ماه و نيم قبل جمع‌بندي اين شد كه تعداد امضاها از ۷۵ امضا كمتر نمي‌شود. وظيفه را طبق آيين نامه انجام داديم و سوال را به جريان انداختيم.

سوال به كميسيون‌ها رفت و باز نمايندگان اعلام كردند كه ما از پاسخها در كميسيون قانع نيستيم و مي‌خواهيم كه سوال در صحن علني اعلام شود ما هم اعلام وصول كرديم و رئيس‌جمهور هم نيمه اسفند براي پاسخگويي به نمايندگان به مجلس مي‌آيند. اما سوال هميشه در جهت محكوميت سوال شونده نيست ممكن است سوالي از يك مسئول بشود مسئول بيايد توضيح بدهد و افكار عمومي قانع شده و مشكل حل شود.

انتخابات پيش رو را چطور ارزيابي مي‌كنيد و پيش‌بيني شما از نتيجه آن چيست؟

تحليل من اين است كه با توجه به فضاي امروز اصلاح طلبان مجلس نهم با مجلس هشتم تفاوت چنداني نخواهد داشت و اصولگرايان هم اكثريت قاطع را به دست مي‌آورند اما در اصولگرايي گرايشهاي مختلف وجود دارد و اصولگراها به گروه‌هاي مختلف تقسيم مي‌شوند راديكال و ميانه رو و منتقد دولت و...

مهم‌ترين چالش انتخابات پيش رو چه خواهد بود؟

بايد براي حضور حداكثري مردم تلاش كنيم. من اميدوار هستم كه اين مشاركت حداكثري اتفاق مي‌افتد چرا كه بعضي‌ها خواب‌هاي آشفته براي ما ديده‌اند حتي تكرار فتنه منتفي نيست و امكان دارد فشار‌هاي خارجي هم بيشتر شود اما در مقابل آنها نظام هميشه هوشيار بوده و بايد الان هم مواظبت كند تا انتخابات قوام بخش امنيت ملي باشد نه تهديد كننده امنيت ملي.

نقش جريان انحرافي را در انتخابات چقدر مي‌دانيد؟

جريان انحرافي اگر هم بخواهد نيرويي به مجلس بفرستد چراغ خاموش حركت مي‌كند. به همين دليل هم بعيد مي‌دانم در مجلس نهم تعداد قابل ملاحظه‌اي نماينده داشته باشد.

ارتباط جريان انحرافي با جبهه پايداري را چگونه مي‌بينيد؟

ممكن است در يك جاهايي به نقاط مشترك برسند اما من آنها را متهم نمي‌كنم كه زد و‌بندي با هم دارند.

چه راهكارهايي براي افزايش مشاركت عمومي وجود داد؟

مشاركت در انتخابات معمولا خوب است. مخصوصا در حوزه‌هاي انتخابيه تك نماينده رقابت‌ها بالاست چرا كه رقابت‌ها فقط سياسي نيست بلكه قومي و قبيله‌اي است و مردم آدمها را چهره به چهره مي‌شناسند پس رقابت خاصيتي است كه بسياري از كانديداها دارند. در شهرهاي بزرگ رقابت‌ها ليستي است؛ ليستها و گرايشهاي فكري رقابت مي‌كنند. اما از آنجا كه در اين دوره رقابت‌ها سنگين است حضور هم بايد خوب باشد.
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *