عبدالله کوثری معتقد است، فارسی آموختن و ایجاد حس حمیت میهنی از معادلسازی برای واژههای بیگانه مهمتر است.
به گزارش جهان، این مترجم پیشکسوت در گفتوگو با ایسنا، درباره دلایل برخورد همراه با تمسخر مردم در مواجهه با واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی گفت: درباره برخی از واژهها چون «بالگرد» هم چنین برخوردی از سوی مردم دیده میشد، زیرا نمیدانم چند نفر جز در مکاتبات رسمی به جای «هلیکوپتر» میگویند «بالگرد»، اصلا هم معلوم نیست آنچه که بالا میگردد، بال باشد؛ بلکه بیشتر شبیه فلکه است.
او در ادامه عنوان کرد: ماجرا برمیگردد به اینکه ما چقدر میتوانیم نام اشیا را به فارسی بازگردانیم؟ برای رادیو تلویزیون هم که به همین نام نامیده شدهاند، مگر چه اتفاقی افتاده است؟ بخش بزرگی از زبان ما امروز عربی است، غلطترین کار، کار کسانی بود که میخواستند از فارسی، عربیزدایی کنند، ما باید این اتفاق را بپذیریم و بدانیم که این اتفاق نه برای زبان ما که برای هر زبانی میافتد. ممکن است در فارسی ورود واژههای بیگانه بیشتر باشد، چون ما هیچیک از این ابزارها را خودمان ابداع نکرهایم، اگر خودمان آنها را میساختیم، واژهاش را هم ابداع میکردیم.
کوثری ادامه داد: من چند وقت پیش روی واژهنامهای اقتصادی کار میکردم، واقعیت این است که مشکل ما این نبود که فارسی واژهها چه میشود، مسأله این است که اقتصاد مالی در آمریکا 50 سال از ما جلوتر است و برخی از واژهها در ذهن تحلیل نمیشدند و ما مجبور بودیم واژه به واژه ترجمه کنیم، چون ما از سفته و چک و اینها بالاتر نرفتهایم.
این مترجم پیشکسوت تأکید کرد: مقصودم این است که وقتی شما خود سازنده هستید، دستتان باز است. اما ما نه در علوم انسانی و نه صنعت سازنده نیستیم و تنها ترجمه میکنیم و تا زمانی که ما سازنده نباشیم، همواره چنین مشکلی را داریم. زمانی ما میتوانیم واژهای را به واژهای در فارسی برگردانیم که یک واژه متناظر با آن داشته باشیم، مانند چیزی که در فلسفه قدیم داشتیم، اما اگر بگویید «برگک»، مردم نمیدانند منظور شما چیست.
او ادامه داد: با فارسی کردن واژه، مفهوم آن در ذهن ایرانی جا نمیافتد. مسخره کردن هم از اینروست که یک چیز خارجی وارد ذهن مخاطب میشود. من نمیدانم «پَروَنجا» (به جای زونکن) در دبیرستان و دانشگاه آیا معنا میدهد و یا اینکه چقدر جا میافتد؟
کوثری با انتقاد از روند فعالیت فرهنگستان عنوان کرد: دامنه گسترش واژهها از سوی فرهنگستان خیلی کند است. چند نفر مگر ممکن است نشریه فرهنگستان را بخوانند؟ بسیاری از استادان ما در ترجمه معتقدند مشکل اساسی ما ورود واژه بیگانه نیست و مسأله نحو زبان است که نباید آسیب ببیند. «این خانه به وسیله پدرم ساخته شد» بسیار بدتر از این است که به جای بالگرد بگوییم هلیکوپتر.
او در عین حال گفت: نمیتوان گفت همه کارهای فرهنگستان بد بوده است. واژههایی مانند فرودگاه، فروشگاه و دادگستری در میان مردم جا افتاده است و درباره آینده واژههای کنونی که در فرهنگستان تصویب میشود، بستگی به آدمها و نگاه آنها دارد. در این مورد نمیتوان داوری کرد و باید آینده مشخص شود. اما بحث اصلی من این است که چه الزامی وجود دارد که نامهای خارجی عوض شود؟ من این را نمیفهمم، خصوصا اینکه واژه فارسی نه خوشآواتر است و نه کوتاهتر و گاه حتا پیچیدهتر هم هست. «پرونجا» در مقابل زونکن که دو بخش دارد، طولانیتر است.
عبدالله کوثری درباره این موضوع که چرا برخی استفاده از واژههای فرنگی را تشخص میپندارند، گفت: این نوع برخورد بد است و در دورههای پیشین هم دیده میشد. اکنون با ورود وسایل ارتباط جمعی و اینترنت و اساماس میبینیم که بسیاری استفاده از حروف انگلیسی را راحتتر از حروف فارسی میبینند و این نتیجه 30 سال بیتوجهی به فرهنگ فارسی است و این موضوع به نظر من مهمتر است تا استفاده از یک واژه خارجی.
او اظهار کرد: جوانان ایرانی فارسی بلد نیستند و فکر میکنند این زبان را میشناسند. باید آمار گرفت و دید که چقدر از بچههایی که روزی 10 ساعت پای اینترنت هستند، فارسی میخوانند. یا باید در این بچهها علاقه ایجاد شود و یا حمیت میهنی. کدام یک از اینها را در جوانهای خود ایجاد کردهایم؟ این احساس یا باید در دبستان و دبیرستان ایجاد شود و یا در خانواده. چند نفر قدر میهن را میدانند و در خانوادهشان به آنها گفته میشود به جای هریپاتر «ده نفر قزلباش» را بخوانند؟ چند خانواده متوسط ایرانی از بچههایشان میخواهند که سعدی بخوانند؟ ما به خودمان و آنچه که داریم، بیتوجهایم و وسایل جدید هم همه چیز را ساده میکنند و ما فکر میکنیم این خیلی خوب است که همه چیز ساده میشود، اما روز به روز تنبلتر میشویم.
کوثری افزود: میگویند قائممقام کیست؟ برای یافتن این سؤال میروند توی اینترنت و در ویکیپدیا یک صفحه میخوانند، بعد فکر میکنند قائممقام را میشناسند. خدا را شکر در زمان ما اینترنت نبوده و باید برای شناختن قائممقام یک کتاب میخواندیم. ما به سوی سادهسازی بدی میرویم. در ادبیات هم همین رخ داده است. میگویند زبان باید ساده شود و به زبان امروز نزدیک شود. بعد زبان امروز میشود زبان یک فرد. شاملو و اخوان هم به زبان امروز مینوشتند، بیضایی هم به زبان امروز مینویسد؛ اما آیا با زبان دیگران قابل مقایسه است؟ ادبیات ما شده است ادبیات رادیو و تلویزیون و چند نویسنده میانمایه. نویسندگان ما بعد از این همه سال هنوز جای «را»ی مفعولی را بلد نیستند.
بنام خدا
با تشکر از آقای کوثری که برخی از جملاتشان درست است ولی باید بگویم از نظر بنده که دستی در ادبیات فارسی و ترجمه متون فنی دارم ، مشکلِ موفق نبودن واژه گزینی و جایگزینی کلمات بیگانه ، نه آنست که ایشان بیان فرموده اند که حتی مطالب مطروحه ایشان خود معلول این چیزهاست:
1-کند بودن فرایند واژه سازی فارسی و دیر رسیدن واژه های معادلی که فرهنگستان زبان تولید می کند.
یعنی بعد از آنکه یک کلمه خارجی وارد زبان و فرهنگ مردم گردید و سالها از بکاربردن آن گذشت تازه ما به فکر ساخت واژه معادل می افتیم که بیشتر حالت نوش داروی بعد از مرگ سهراب را پیدا میکند بنابراین دربیشتر مواقع این روش موفق نیست مثل کلمه های رادیو و تلوزیون. مطمئنا اگر واژه ای بموقع و قبل از فراگیری گسترده، جایگزین شود حتی اگر در ابتدا مقداری هم سخت باشد ، جا می افتد.
2-همانطور که ایشان اشاره کوچکی کرده اند ما باید قدر خود وداشته هایمان را بدانیم و برای پاسداشت آن از ساده انگاری و تنبلی خودداری نماییم. ساده و راحت بگویم (هرچند ممکن است بخاطر این جمله بنده را تندرو و ... بدانند وکل مطلب را نشان ندهند! ولی) این درد را مرحوم جلال آل احمد و شاگرد ایشان مرحوم دکتر شریعتی و ... خوب تشخیص دادند که بعضی از رفتارهای امروز ما ناشی از خودباختگی در مقابل فرهنگ مسلط دنیا یا همان غرب است و از آن جمله است : عدم اعتقاد به فرهنگ اصیل اسلامی و ایرانی و تفاخر به هر چه از غرب آمده حتی زبان ورسوم محلی غربی و مقاومت درباره فارسی سازی کلمات و حتی مسخره کردن فرهنگ و زبان خودی به اسم طنز (مثلا در برنامه های مدیری و خنده بازار و ...)
بگذریم از اینکه یکی از عوامل وضع موجود تندروی ها و ایران ستیزی های نابخردانه (ولی برخلاف نظر مسئولین طراز اول کشور) در اوایل انقلاب است.
3- برخلاف نظر ایشان که اظهار نموده اند اگر ما چیزی را نسازیم پس نباید به آن نام فارسی بدهیم (و با تاسف بسیار، این منطق بسیاری از جوانان تحصیل کرده و درس خوانده هم می باشد؟!) باید بگویم که این حرف مقدار زیادی غیرمنطقی وساده اندیشانه و راحت طلبانه است.
طبق این نظر پس ما باید عرصه را برای زبان بیگانه خالی کنیم و راحت و بی اعتنا بنشینیم تا هر چه ساخته می شود را با نام اصلی به زبان خودمان وارد کنیم که در این صورت پس ازچند سال دیگر چیزی از زبان شیرین پارسی نمی ماند درصورتی که اینجا عرصه و محل جولان فرهنگ های قوی و مسئولین فرهیخته زبانی است که در زمان مناسب واژه خوبی را خلق کنند. مثلا آیا وسیله ای بنام بایسیکل یا همان دوچرخه را ما ساختیم؟ آیا کلمه زشتی بوده است؟ تنها دلسوزان فرهیخته در زمان مناسب ، واژه مناسب را انتخاب و وارد زبان کردند و موفق شدند . اما در کشور فارسی زبان و همسایه ما یعنی افغانستان چنین کاری انجام نشد و لذا مردم آنجا هنوزهمان کلمه بایسیکل انگلیسی را بکار می برند. یا مثلا بعضی ازکشورهای عربی که تعصب خیلی زیادی روی زبان خود دارند یا داشتند، کلمه فوتبال را به صورت تحت اللفظی به عربی ترجمه و استفاده کردند و گفتند کُرَةُ القَدم . پس مشخص می شود که واژه یابی به آگاهی، همت و حمیت و میهن دوستی افراد یک کشور بستگی دارد نه به سختی یا گستردگی کلمات خارجی یا سازنده بودن یا نبودن آنها.
ذکر یک نکته هم خالی از لطف نیست که حتی پس از ورود و کاربرد یک کلمه خارجی ، تا حدی می توان با انتخاب کلمه ای زیبا و حمایت دولت و صدا و سیما و ... صد البته مردم عزیز، آنرا تا حدودی جا انداخت مثل کلمات زیبای رایانه بجای کامپیوتر یا یارانه بجای سوبسید.
4-در آخر بعنوان یک کارشناس فنی عرض کنم که بله آن چیزی که در قسمت بالای هلی کوپتر میچرخد باله یا همان بال است که در هواپیما ثابت است لذا نیاز به حرکت و سرعت اولیه و باند طولانی برای پرواز دارد اما در هلی کوپتر چون این بال می چرخد نیاز به حرکت وسرعت اولیه خود هلی کوپتر و باند طولانی نیست پس بیاییم همان واژه زیبای بالگرد که هم زیبا و ساده و هم با مسما است را بپذیریم.
با تشکر از همه کسانی که دلشان برای ایران و ایرانی می تپد.
به نظر من فرمایشات شما درسته اما اون قسمت که گفتید تمسخر زبان فارسی زاییده اول انقلابه بخاطر سخت گیری غلطه چراکه ملت ما چند صد ساله دارن تحقیر میشن و عقب نگهداشته شدن و این تمسخر زاییده استعماره که ما خودمونو باور نداریمو اون رفتارهای افراطی اول انقلاب هم معلول همون فرهنگ منحط جا افتاده بود.
با تشکر از آقای کوثری که برخی از جملاتشان درست است ولی باید بگویم از نظر بنده که دستی در ادبیات فارسی و ترجمه متون فنی دارم ، مشکلِ موفق نبودن واژه گزینی و جایگزینی کلمات بیگانه ، نه آنست که ایشان بیان فرموده اند که حتی مطالب مطروحه ایشان خود معلول این چیزهاست:
1-کند بودن فرایند واژه سازی فارسی و دیر رسیدن واژه های معادلی که فرهنگستان زبان تولید می کند.
یعنی بعد از آنکه یک کلمه خارجی وارد زبان و فرهنگ مردم گردید و سالها از بکاربردن آن گذشت تازه ما به فکر ساخت واژه معادل می افتیم که بیشتر حالت نوش داروی بعد از مرگ سهراب را پیدا میکند بنابراین دربیشتر مواقع این روش موفق نیست مثل کلمه های رادیو و تلوزیون. مطمئنا اگر واژه ای بموقع و قبل از فراگیری گسترده، جایگزین شود حتی اگر در ابتدا مقداری هم سخت باشد ، جا می افتد.
2-همانطور که ایشان اشاره کوچکی کرده اند ما باید قدر خود وداشته هایمان را بدانیم و برای پاسداشت آن از ساده انگاری و تنبلی خودداری نماییم. ساده و راحت بگویم (هرچند ممکن است بخاطر این جمله بنده را تندرو و ... بدانند وکل مطلب را نشان ندهند! ولی) این درد را مرحوم جلال آل احمد و شاگرد ایشان مرحوم دکتر شریعتی و ... خوب تشخیص دادند که بعضی از رفتارهای امروز ما ناشی از خودباختگی در مقابل فرهنگ مسلط دنیا یا همان غرب است و از آن جمله است : عدم اعتقاد به فرهنگ اصیل اسلامی و ایرانی و تفاخر به هر چه از غرب آمده حتی زبان ورسوم محلی غربی و مقاومت درباره فارسی سازی کلمات و حتی مسخره کردن فرهنگ و زبان خودی به اسم طنز (مثلا در برنامه های مدیری و خنده بازار و ...)
بگذریم از اینکه یکی از عوامل وضع موجود تندروی ها و ایران ستیزی های نابخردانه (ولی برخلاف نظر مسئولین طراز اول کشور) در اوایل انقلاب است.
3- برخلاف نظر ایشان که اظهار نموده اند اگر ما چیزی را نسازیم پس نباید به آن نام فارسی بدهیم (و با تاسف بسیار، این منطق بسیاری از جوانان تحصیل کرده و درس خوانده هم می باشد؟!) باید بگویم که این حرف مقدار زیادی غیرمنطقی وساده اندیشانه و راحت طلبانه است.
طبق این نظر پس ما باید عرصه را برای زبان بیگانه خالی کنیم و راحت و بی اعتنا بنشینیم تا هر چه ساخته می شود را با نام اصلی به زبان خودمان وارد کنیم که در این صورت پس ازچند سال دیگر چیزی از زبان شیرین پارسی نمی ماند درصورتی که اینجا عرصه و محل جولان فرهنگ های قوی و مسئولین فرهیخته زبانی است که در زمان مناسب واژه خوبی را خلق کنند. مثلا آیا وسیله ای بنام بایسیکل یا همان دوچرخه را ما ساختیم؟ آیا کلمه زشتی بوده است؟ تنها دلسوزان فرهیخته در زمان مناسب ، واژه مناسب را انتخاب و وارد زبان کردند و موفق شدند . اما در کشور فارسی زبان و همسایه ما یعنی افغانستان چنین کاری انجام نشد و لذا مردم آنجا هنوزهمان کلمه بایسیکل انگلیسی را بکار می برند. یا مثلا بعضی ازکشورهای عربی که تعصب خیلی زیادی روی زبان خود دارند یا داشتند، کلمه فوتبال را به صورت تحت اللفظی به عربی ترجمه و استفاده کردند و گفتند کُرَةُ القَدم . پس مشخص می شود که واژه یابی به آگاهی، همت و حمیت و میهن دوستی افراد یک کشور بستگی دارد نه به سختی یا گستردگی کلمات خارجی یا سازنده بودن یا نبودن آنها.
ذکر یک نکته هم خالی از لطف نیست که حتی پس از ورود و کاربرد یک کلمه خارجی ، تا حدی می توان با انتخاب کلمه ای زیبا و حمایت دولت و صدا و سیما و ... صد البته مردم عزیز، آنرا تا حدودی جا انداخت مثل کلمات زیبای رایانه بجای کامپیوتر یا یارانه بجای سوبسید.
4-در آخر بعنوان یک کارشناس فنی عرض کنم که بله آن چیزی که در قسمت بالای هلی کوپتر میچرخد باله یا همان بال است که در هواپیما ثابت است لذا نیاز به حرکت و سرعت اولیه و باند طولانی برای پرواز دارد اما در هلی کوپتر چون این بال می چرخد نیاز به حرکت وسرعت اولیه خود هلی کوپتر و باند طولانی نیست پس بیاییم همان واژه زیبای بالگرد که هم زیبا و ساده و هم با مسما است را بپذیریم.
با تشکر از همه کسانی که دلشان برای ایران و ایرانی می تپد.