سه شنبه ۱۲ تير ۱۴۰۳ - 2 Jul 2024
 
۰
آمريكا در تمامي جنگ‌ها از عمليات فريب استفاده مي‌كند

تاريخچه عمليات فريب آمريکا

سه شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۰ ساعت ۰۱:۳۷
کد مطلب: 184905
آمريكا در حادثه ۱۱ سپتامبر، حمله به عراق و افغانستان، جنگ ويتنام، جنگ‌هاي کره، جنگ‌هاي جهاني از عمليات فريب استفاده و با فريب دادن عموم مردم به گونه‌اي وانمود كرده است كه گويا جنگ‌هاي مورد نظر را كشورهاي ديگري غير از آمريكا راه انداخته و يا ادامه داده‌اند.
به گزارش فارس، پايگاه تحليلي "۱۱/۹ ريويو " (بررسي ۱۱ سپتامبر) مباحث مربوط به حملات ۱۱ سپتامبر را مورد تجزيه و تحليل قرار مي‌دهد. اين پايگاه اينترنتي با ورود به جزئيات وقايع اين حمله، بر حقايق فيزيکي آن، از جمله سقوط برج‌هاي دوقلو در نتيجه استفاده از مواد منفجره، تاکيد مي‌کند و نشان مي‌دهد که چگونه دولتمردان بر حقايق اين ماجرا سرپوش گذاشته‌اند؛ در اين سايت همچنين در مورد افرادي كه امكانات و ابزارهاي لازم براي انجام اين عمليات را در اختيار داشته‌اند و كساني كه از اين واقعه سودي عايدشان شده است، نيز اطلاع‌رساني مي‌شود. شايد مهم‌ترين نقطه قوت اين پايگاه تحليلي، افشاي پژوهش‌هاي ساختگي‌اي باشد كه به قصد ممانعت از پرسشگري و جستجوهاي واقعي در باب تبيين‌‌‌‌‌‌هاي دولت آمريكا از واقعه ۱۱ سپتامبر، منتشر مي‌شوند.

* هوشياري رهبران کشورهاي کوچک، بر خلاف ادعاي رسانه‌ها

برخلاف ادعاي رسانه‌ها، رهبران کشورهاي کوچک و کمتر توسعه‌يافته به هيچ عنوان ناآگاه و نادان نيستند. آنها مانند شهروندانشان، افرادي آگاه هستند. ضرورتي ندارد كه در جنگ، قدرت طرف مهاجم با قدرت دشمن برابر باشد. هيچ كس جنگي را شروع نمي‌کند مگر آنکه هدف‌هايش را مشخص کرده باشد و اميد به پيروزي­ بسيار قريب‌الوقوع داشته باشد. چنانچه دو طرف نيرويي برابر داشته باشند، ترديدي نيست که يکي از دو طرف در تله افتاده است (تله‌اي که معمولا از سوي طرف ثالثي پهن مي‌گردد).

* ملت آمريکا سال‌ها بود که، پس از استقلال، مورد هجوم هيچ حمله‌اي قرار نگرفته بود

پس از جنگ استقلال‌طلبي­ آمريکا (۱۷۷۹-۱۷۷۶)، غير از مخالفت انگلستان با آمريكا (۱۸۱۴-۱۸۱۲)، ديگر شاهد هيچ حمله‌اي عليه اين كشور نبوديم. البته ائتلافي از کشورهاي اروپايي به رهبري انگلستان و فرانسه در پي آن بودند تا با شناسايي ديپلماتيک ايالات کنفدراسيون، و پس از آن محاصره دريايي اتحاديه، آمريکا را تکه تکه کنند. در آن زمان، انگليس قوي‌ترين ارتش دريايي را در اختيار داشت؛ و پس از آن فرانسه دومين نيروي دريايي دنيا را در دست داشت. با اين حال، اين حوادث منجر به وقوع جنگ‌هاي داخلي (۱۸۶۵-۱۸۶۰) شد و حمايت روسيه در سال ۱۸۶۳ از آمريکا، توقف برنامه‌هاي اروپاييان را در پي داشت.

* ضميمه کردن ايالات جديد به خاک آمريکا

- جنگ‌هاي مکزيک در سال‌هاي ۱۸۱۹، و ۴۸-۱۸۴۶:
مجموعه‌اي از عمليات‌هاي جنگي که استقلال تگزاس از مکزيک را به دنبال داشت (۱۸۳۶). حرکات تحريک‌آميز نيروها در مرز جنوبي آمريکا وقايعي را رقم زد که در نهايت منجر به جنگ شد (گفته مي‌شود که آمريکا در ۱۵۰ کيلومتري درون مرز مکزيک، تاسيساتي ايجاد کرده بود). در نتيجه اين جنگ، آمريکا توانست تگزاس، کاليفرنيا، نيومکزيکو و مناطق اطراف را ضميمه خاک خود کند. در آن زمان دولت مکزيک، دولتي بسيار ضعيف بود، چرا که پس از آنکه ناپلئون در سال ۱۸۰۹ اسپانيا را به تصرف درآورد، مستعمره‌هاي سابق اين کشور، همگي طغيان کردند. مکزيک هم يکي از مستعمره‌هاي پادشاهي اسپانيا بود که طغيان کرده بود و يک جمهوري را تشکيل داده بود. شورش‌ها بسيار زياد بود.

* انفجار کشتي "ماين"، بهانه حمله به اسپانيا و فتح فيليپين، گوام و کوبا

- جنگ اسپانيا-آمريکا، ۱۸۹۸:
با انفجار شگفت‌آور کشتي جنگي "ماين" در "هاوانا"، ۲۵۵ خدمه کشتي جان خود را از دست دادند. گروه خبري "هرست" با اين ادعا که انفجار در نتيجه يک بمب کنترل از راه دور صورت گرفته است، اسپانيايي‌ها را متهم دانست. به دنبال آن، آمريکا عليه اسپانيا اعلام جنگ کرد و توانست فيليپين، گوام و کوبا را فتح کند. تحقيقات بعدي نشان داد که انفجار در خود کشتي رخ داده است؛ اين جستجوها علت آن را يک حادثه مثل انفجار مخزن ذغال‌سنگ کشتي يا انفجار نوعي بمب ساعتي در داخل کشتي، بيان کردند. غواصاني که لاشه کشتي را بازرسي مي‌کردند، تجهيزات نظامي کشتي را در حالي پيدا کردند که به سمت بيرون کشتي پرتاب شده بودند نه داخل آن.

* برخورد يک زيردريايي به کشتي "لوزيتانيا" که حامل تجهيزات سري براي انگليس و فرانسه بود، بهانه شروع جنگ جهاني اول

- جنگ جهاني اول: ۱۹۱۸-۱۹۱۴:
يک زيردريايي غول‌پيکر در نزديکي انگليس، کشتي "لوزيتانيا" را مورد حمله قرار داد و حدود ۱۲۰۰ نفر جان خود را از دست دادند که از آن ميان ۱۲۸ تن آمريکايي بودند. تحقيقات و جستجوها نشان داد که انفجارهاي اصلي در داخل "لوزيتانيا" رخ داده بود؛ اين کشتي به صورت مخفيانه شش ميليون پوند تجهيزات نظامي و مواد منفجره را از طرف موسسه بانکي "مورگان" براي مشتريانشان، انگليس و فرانسه، حمل مي‌کرد. مطابق قانون آمريکا، حمل تجهيزات جنگي و مسافر در يک کشتي، ممنوع بود.

* تلاش‌هاي آمريکا براي تحريک آلمان براي شروع جنگ جهاني دوم

- جنگ دوم جهاني، ۱۹۴۵-۱۹۳۹:
يک زيردريايي غول‌پيکر در نزديکي انگليس، کشتي "آتنيا" را مورد حمله قرار داد، اين کشتي حامل ۱۱۰۰ مسافر بود که از آن ميان ۳۱۱ تن، آمريکايي بودند. دريا آرام بود و تنها ۱۱۸ نفر، جان خود را از دست دادند. کشتي در نهايت غرق شد، چرا که با زيگزاگ رفتن، طوري حرکت مي‌کرد که انگار حامل بار نظامي است. اين حادثه، آنقدر سنگين نبود که باعث ايجاد جنگ شود؛ آلمان‌ها هم عليرغم چندين اقدام جنگي از سوي آمريکا، ساكت ماندند و تحريک نشدند. آمريکايي‌ها، کشتي‌هاي تجاري آلمان را توقيف مي‌کردند؛ آنها با اعطاي وام و اجاره، به انگليس­ کمک مي‌کردند؛ خلبانان آمريکايي به صورت داوطلب به "آراي‌اف" مي‌پيوستند و برخي از خلبانان "آراي‌اف" حتي در آمريکا آموزش مي‌ديدند؛ آمريکايي‌ها ۵۰ ناوشکن قديمي، اما سالم از جنگ جهاني اول، ۲۰ زيردريايي مدرن، تعداد زيادي تانک، بمب‌افکن‌هاي سبک و هواپيماهاي جنگي از جمله پي-۴۰ را در اختيار انگليس گذاشتند. ناوشکن‌هاي آمريکايي حتي محموله‌هايي که به مقصد انگليس در حرکت بودند را همراهي مي‌کردند، و زيردريايي‌هاي آلماني را حتي در فاصله‌هاي بسيار دور از محموله‌ها، مورد حمله قرار مي‌دادند. در حقيقت، آمريکا به هيچ وجه، بي‌طرفي را نسبت به طرف‌هاي درگير رعايت نکرد.

* حملات آمريکا عليه ژاپن عامل ورود اين کشور به عرصه جنگ جهاني دوم

افسر نيروي دريايي اطلاعات آمريکا، ۸ روش تحريك آميز كه مي‌توانست ژاپن را به جنگ با اسرائيل تحريك كند، پيشنهاد كرد. "روزولت"، بلافاصله اين طرح را اجرا کرد و حتي پا را از موارد پيشنهاد شده نيز فراتر گذاشت تا اينكه آتش خشم ژاپن را برافروخت. جدي‌ترين حرکت آمريکا، محاصره و ممانعت از واردات نفتي ژاپن بود که با توافق ميان آمريکا، انگليس و هلند صورت گرفت. "روزولت"، همچنين يک تحريم همه جانبه عليه ژاپن اعلام داشت، استفاده اين کشور از کانال پاناما را ممنوع کرد و بدين ترتيب مانع دسترسي ژاپن به نفت ونزوئلا شد.

* تاثير حملات هوايي قبل از ۱۱ سپتامبر در آغاز جنگ جهاني دوم

يکي ديگر از تحريکات نظامي آمريکا، گروه هوايي "ببرهاي پرنده" بود که توانست با موفقيت با استفاده از حدود نود "پي­-۴۰‌بي" جديد، در چين با ژاپني‌ها بجنگد؛ و اين موردي است كه در تبيين‌هاي تاريخي جنگ جهاني دوم، كه در بيشتر آنها به هيچ حمله هوايي قبل از ۷ دسامبر ۱۹۴۱ اشاره نشده است، نيامده بود. اما در آن زمان ژاپن حدود ۱۰۰ فروند از هواپيماهاي نظامي خود را در برابر ببرها از دست داد. پس از حمله "بندر مرواريد" (پرل هاربر)، اين هواپيماهاي آمريکايي بي‌محاباترين هواپيماهاي ارتش آمريکا بودند که شکست آنها بسيار دشوار بود.

*شکست بندر مرواريد نتيجه کوتاهي مقامات آمريکايي بود

شش ماه بعد حمله بندر مرواريد صورت گرفت. آمريکايي‌ها توانسته بودند کدهاي سري ژاپني‌ها را رمزگشايي بكنند، و مي‌دانستند که حمله کجا و چه زماني خواهد بود، اما اين خبر را به بندر مرواريد مخابره نکرده بودند. آمريکايي‌ها حتي سه دستگاه رمزگشاي خارق‌العاده به ژاپني‌ها داده بودند که به صورت خودکار رفت و آمدها و حرکات ارتش ژاپن را شناسايي و رمزگشايي مي‌کرد. اما مسئله اين بود که اين اطلاعات در اختيار فرماندهاني که در هاوايي مستقر بودند، قرار نگرفته بود. شبکه‌هاي راديويي جهت‌ياب، حتي مي‌توانستند مسير حرکت ناوگان را نيز مشخص کنند. ژاپن با آلمان هم پيمان بود، و آلمان‌ها هم طبق پيمانشان بلافاصله پس از اعلام جنگ ژاپن، عليه آمريکا اعلام جنگ کردند.

* اشتباه مقامات آمريکايي و مجازات ناعادلانه دو فرمانده بندر مرواريد

دو سپر بلا، يعني آدميرال "هازبند کيمل" كه فرمانده دريايي بود و ژنرال "والتر شرت" فرمانده ارتش، بي کفايت شناخته شدند و با تنزل مقام، بازنشسته شدند. "شرت" در سال ۱۹۴۹ و "کيمل" در سال ۱۹۵۸ جان خود را از دست دادند. در سال ۱۹۵۵، کنگره آمريکا بار ديگر اين تصميم را مورد بررسي قرار داد و آن را تاييد کرد. آنگاه در سال ۲۰۰۰ با برملا شدن برخي اطلاعات، مجلس سنا با تصويب قطعنامه‌اي بيان داشت که هر دو فرمانده "بسيار با كفايت و حرفه‌اي" عمل کرده بودند. در سال ۱۹۴۱ ضمن آنکه اطلاعات لازم در اختيار آنها گذاشته نشده بود، حتي دستورات رياست جمهوري آنها را به اشتباه متقاعد کرده بود که حمله ژاپني‌ها از جنوب غربي کشور خواهد بود. پنتاگون هنوز بايد از اين فرماندهان اعاده حيثيت کند.

* مداخله و کمک نظامي و صنعتي آمريکا در جنگ دو کره

- جنگ کره، ۵۳-۱۹۵۰:
حملات کره جنوبي (از جمله گردان ببرها) به کره شمالي در سال ۱۹۴۹ در نهايت منجر به اختلاف و بروز جنگ شد. ريشه اين جنگ را مي‌توان اقدامات مخفيانه رهبران تايوان، کره جنوبي و مجموعه نظامي ـ صنعتي آمريکا دانست (گفته مي‌شود که يکي از سازمان دهندگان اين تهاجمات، "جان فاستر دالس" بود) به دنبال درگيري‌هاي مخفي ۱۹۴۹، رهبران کمونيست به شدت به حمايت از کره شمالي پرداختند. "چيانگ کاي شک" تنها مانده بود و طعمه حملات قدرتمندانه چين کمونيست شده بود. انتظار مي‌رفت که رهبر راستي کره جنوبي در انتخابات پيش رو شکست خواهد خورد. بار ديگر مجموعه صنعتي-نظامي آمريکا، فعال شد و تجهيزات فراواني از سوي اين دولت به سمت کره جنوبي سرازير شد.

* ورود چين و شوروي، نيروهاي سازمان ملل را نيز وارد جنگ کرد

نيروهاي سازمان ملل به رهبري آمريکا در ابتدا کار بسيار سختي داشتند اما با ورود نيروهاي بيشتر، با موفقيت توانستند به داخل کره جنوبي پيشروي کنند. اما مداخله جدي چين و روسيه در جنگ، بار ديگر ورق را برگرداند؛ چيني‌ها با نيروهاي بسيار زياد خود در روي زمين و روسي‌ها با هواپيماهاي بسيار زياد خود تقريبا نيروهاي سازمان ملل را به جنگ کشاندند، تا اينکه در نهايت جنگ در خط سي و هشتم آتش بس متوقف شد. نتيجه جنگ، مرگ ۳ ميليون انسان کره‌اي و چيني، نابودي تقريبا تمامي شهرهاي کره، حمايت جدي آمريکا از تايوان و پيروزي "سينگمان ري"، رهبر راست‌رو در انتخابات کره جنوبي بود. در اين جنگ حدود ۵۵ هزار آمريکايي جان خود را از دست دادند.

* حادثه تونکين، بهانه دروغين براي شروع جنگ ويتنام

- جنگ ويتنام:
حقيقت آن است که "حادثه تونکين"، يعني جايي که تصور مي‌شود "مادوکس" ناوشکن آمريکايي دو بار در سال ۱۹۶۴ توسط زيردريايي ويتنام شمالي مورد اصابت قرار گرفته است، هرگز اتفاق نيفتاده بود. آنچه در اين محل اتفاق مي‌افتاد حملات ويتنام جنوبي عليه ويتنام شمالي در اين منطقه بود. حضور پررنگ آمريکا در اين منطقه چندان کارساز نبود و نهايتا نيکسون در سال ۱۹۷۳ مذاکرات "پذيرش صلح با افتخار" را شروع کرد. اما در حقيقت، با فتح ويتنام جنوبي توسط ويتنام شمالي در سال ۱۹۷۵، آمريکا شکست خورد.

* وضعيت دانشجويان آمريکايي، بهانه حمله به گرنادا

- حمله به گرنادا:
"موريس بيشاپ" رهبر چپ‌روي گرنادا از کوبا خواسته بود تا به آنها در تقويت زيرساخت‌هاي کشور از جمله توسعه فرودگاه براي نشستن هواپيماهاي دوربرد شوروي کمک كند، اما او در ۱۹ اکتبر سال ۱۹۸۳ از سمت خود عزل و اعدام شد. شش روز بعد آمريکا با اين بهانه که با حضور کوبا در اين کشور، دانشجويان آمريکايي در خطر بودند، به اين کشور حمله کرد. رهبر جديد تحت حمايت آمريکا، طرفدار ارزش‌ها سنتي و راست‌رو بود.

* عدم موفقيت ارتش آمريکا در جنگ عليه مواد مخدر

- جنگ عليه مواد مخدر:
اين جنگ در حدود ۱۷ ژوئن ۱۹۷۱ از سوي "ريچارد نيکسون" آغاز گشت. در سال‌هاي حوالي ۱۹۶۹، مشکل مواد مخدر در ارتش رسوخ کرده بود و اقداماتي مفيد تا پايان جنگ ضروري بود. اين روزها گمان مي‌رود که ارتش هرگز نخواهد توانست در جنگ عليه مواد مخدر پيروز شود. عليرغم فعاليت‌هاي نظامي آمريکا در کشورهاي خارجي توليد کننده مواد مخدر، قيمت اين مواد تغيير چنداني نکرده است. تجربه کلمبيا، که در آن ارتش آمريکا از نيروهاي محلي حمايت به عمل مي‌آورد، نشان داد که صلح مهم‌تر از جنگ عليه مواد مخدر است. کلمبيا توانست حدود هزار جنگجوي غيرنظامي را از جنگل‌ها به داخل جامعه باز گرداند.

* جنگ عليه مواد مخدر، بهانه‌اي براي مداخله نظامي آمريکا در کشورهاي کمتر توسعه يافته

در حقيقت اين جنگ بهانه‌اي است براي مداخله نظامي در کشورهاي کمتر توسعه‌يافته، که در آنها سردمداران شبکه‌هاي مخفي مواد مخدر از طرف سرويس‌هاي اطلاعاتي غرب، مواد مخدر را وارد آمريکا و بازارهاي مهم جهان مي‌کنند. اين فعاليت‌ها بسيار درآمدزا هستند، و پول‌هاي بسيار هنگفتي را براي سرويس‌هاي اطلاعاتي هدايت‌کننده عمليات مواد مخدر جهان، به ارمغان مي‌آورند.

* سودجويي آمريکا در کانال پاناما

- حمله به پاناما:
تقابل ميان نيروهاي آمريکايي و پانامايي منجر به جنگ شد. "نوريگا"، رهبر پاناما تغيير کرد و تصميم قبلي دولت کارتر مبني بر واگذاري کنترل کانال به پاناما، لغو گشت. اهميت سوق الجيشي اين کانال، چنان زياد بود که جايي براي اين احتمال كه سياست سلطه آمريكا بر جهان مي‌تواند منصفانه باشد، باقي نگذاشت.

* پيش از انقلاب اسلامي، ايران پايگاه قدرت آمريكا در خاورميانه بود

- حمله عراق به ايران با حمايت مالي آمريکا-اسرائيل، ۸۸-۱۹۸۰:
آمريکا به دنبال کودتاي سازماندهي شده سيا در سال ۱۹۵۳، پايگاه قدرت خود در خاورميانه را در ايران تاسيس کرد. در پي اين اقدام سيا، "رضا شاه پهلوي" جايگزين نخست وزير وقت ايران، مصدق، شد و پس از او پسرش محمدرضا شاه پهلوي، روي کار آمد. ايران مجهز به پيشرفته‌ترين تجهيزات نظامي غربي، از جمله جنگنده‌هاي اف-۱۴ آمريکايي با موشک‌هاي هوا به هواي "فونيکس" و تانک‌هاي "چيفتن" انگليس شد.

* پس از انقلاب ايران، آمريکا به سراغ "صدام حسين" مي‌رود

پس از آن، آمريکايي‌ها روابط خود را با دوست خوب عراقي خود، "صدام حسين" آغاز کرده و تلاش کردند تا دولتي ايجاد کنند که بتواند با ايران مقابله کند. سلاح‌هاي بسيار قدرتمندي در اختيار عراق گذاشته شد، از جمله کارخانه‌هايي که بتوانند سلاح‌هاي گازي سمي توليد کند. اين همان سلاح‌هاي بود که بعدا به سلاح کشتار جمعي معروف شد. البته اين سلاح‌ها را نبايد با سلاح‌هاي زمان جنگ جهاني اول اشتباه گرفت. جنگ شروع شده و ساليان درازي ادامه پيدا كرد، چرا که قدرت‌هاي ثالث به دقت بر آن نظارت داشتند و به هر طرف که در حال شکست بود، سلاح و تجهيزات مي‌رساند. "کيسينجر" در تحليل اين وضعيت چنين مي‌نويسد: "چقدر بد است که نمي‌توان هر دو طرف را بازنده اعلام كرد".

* جنگ کويت، تله‌اي براي به دام انداختن عراق

- طوفان صحرا (جنگ اول خليج)، ۱۹۹۱:
"صدام حسين" از طريق سفير آمريکا "آپريل گيلسپاير" براي حمله به کويت از آمريکا درخواست اجازه کرد، آمريکا در پاسخ گفت که به اختلافات اعراب توجهي ندارد. اما اين يک تله بود؛ پس از اشغال کويت توسط صدام، جرج بوش پدر، ائتلافي متشکل از حدود چهل کشور را به راه انداخت تا کويت را آزاد کند و پايگاه‌هاي قدرت عراق را نابود کند. آمريکا همچنين دست به يک فريب رسانه‌اي نيز زد، بدين ترتيب که دختر سفير آمريکا در کويت در نقش پرستار در تلويزيون حضور يافت و شهادت داد که سربازان عراقي، نوزادان را به بيرون از بيمارستان پرتاب مي‌کردند.

* جنگ عليه وحشت، بهانه‌اي دروغين براي حمله

- جنگ عليه تروريسم:
اين جنگ در اکتبر سال ۲۰۰۱، توسط دولت بوش آغاز گشت و ادعا مي‌شد که در واکنش عليه تروريسم، به ويژه حوادث ۱۱ سپتامبر شروع شده است. امروزه اکثر مردم جهان مي‌دانند که اين دلايل همگي دروغند و آن حوادث همگي اقداماتي ساختگي بودند.

* حوادث ۱۱ سپتامبر، حوادثي ساختگي توسط خود آمريکايي‌ها

- آزادي جاودان (حمله به افغانستان)، ۷/۱۰/۲۰۰۱:
به دنبال حوادث ۱۱ سپتامبر، بي هيچ شاهد و مدرکي، "اسامه بن‌لادن"، از عوامل اسبق سيا، مسئول اصلي حمله به مراکز تجارت جهاني و پنتاگون شناخته شد. اما حقيقت آن است که اجراي چنين عمليات سنگيني، حتي اگر هم اجرا شده باشد و ساختگي نباشد که هست، از عهده فردي در افغانستان خارج است. تنها ده سرويس­ بسيار بزرگ اطلاعاتي جهان مي‌توانستند اميدوار باشند که چنين عملياتي را با موفقيت انجام دهند؛ عملياتي که شامل جعل اسناد، عمليات نفوذي، فعاليت و زندگي مخفيانه در يک کشور خارجي غيرمسلمان، هماهنگي حرکات و اقدامات، سلاح قاچاق، آموزش‌هاي عالي خلباني، هدايت دقيق هواپيما به صورت نامحسوس و غيره، مي‌شد. حتي همين سرويس‌ها هم همگي قادر به چنين کاري نبودند، چرا که دوستان آمريکا (که در آن زمان اکثر کشورهاي جهان را شامل مي شوند) هم نهايت تلاش خود را مي‌کردند تا مانع انجام اين عمليات گردند.

* برقراري دموکراسي در عراق، بهانه ديگر آمريکا براي حمله به عراق

- عدالت پايدار (جنگ دوم خليج)، ۲۰/۳/ ۲۰۰۳:
عملياتي که بعدها با کنايه کمتري به عمليات آزادي عراق شهرت يافت. اين بار، بهانه حمله اين بود که عراق با سلاح کشتار جمعي که در اختيار داشت مي‌توانست در ظرف يک ساعت از استقرار آنها، خطري جدي و آشکار براي آمريکا فراهم کند. اما از آنجا که هيچ سلاح کشتار جمعي پيدا نشد و دولت عراق پيش از حمله ائتلاف حدود ۸۰۰ موشک دوربرد "اسکاد" را نابود کرده بود، علت حمله تغيير کرد و "برقراري دموکراسي در عراق" نام گرفت.
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *