پنجشنبه ۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 25 Apr 2024
 
۵
۱۲
روایت خواندنی عضو جداشده القاعده و گروه‌های‌تکفیری/7

بن لادن در دیدار خصوصی بیعت «رمزی» چه گفت؟/ چرا بن لادن با «جهاد» در بوسنی مخالف بود؟

دوشنبه ۱۸ فروردين ۱۳۹۳ ساعت ۱۵:۳۷
کد مطلب: 353546
بن لادن معتقد بود بوسنی مقبره‌ی جوانان مسلمان است چون آنها به بوسنی می‌روند و کشته می شوند بدون اینکه فائده‌ی چندانی بر آن مترتب شود چون نه دولت اسلامی برپا می‌گردد نه خلافت.
بن لادن در دیدار خصوصی بیعت «رمزی» چه گفت؟/ چرا بن لادن با «جهاد» در بوسنی مخالف بود؟
گروه بین‌الملل جهان نيوز: در قسمت‌های قبلی مصاحبه‌ی تفصیلی «رمزی» (نام مستعار عضو سابق گروه‌های سلفی و القاعده) نحوه‌ی حضور او در چند صحنه‌ی «جهادی» از جمله بوسنی و افغانستان و آذربایجان و چچن و فیلیپین را خواندیم و رسیدیم تا بحث میل او برای بازگشت مجدد از فیلیپین به افغانستان. ادامه روایت او را پی می‌گیریم:

رمزی یوسف
https://cdn.jahannews.com/images/docs/files/000353/nf00353547-2.jpg

*چرا از فیلیپین به افغانستان برگشتی؟
-به این دلیل که در آنجا احساس کسل بودن می‌کردم، ضمن اینکه نمی‌توانستم آب و هوای مرطوب و جنگلی را هم تحمل کنم. به فاروغ الکویتی گفتم که مایلم به افغانستان برگردم. این قضیه در سبتامبر ۱۹۹۷ بود. خود فاروق هم به ابوسیاف پیوست.

*مبارزین عربی که با بن لادن بیعت نکرده بودند، در آن زمان در کدام گروه‌ها و سازمان ها فعالیت می‌کردند؟
-گروه‌های زیادی وجود داشت، مثلا این گروه‌ها: گروه «الجماعة الاسلامیة»‌ مصری بود و گروه «الجماعة المقاتلة» لیبیایی به رهبری عبدالحکیم بلحاج و گروه «جماعة الدعوة و القتال» الجزایری به رهبری اسدالله الجزائری، و گروه «جنبش جهاد اسلامی» پاکستانی به رهبری سیف‌الله اختر، و گروه «جنبش انصار» که یک گروه پاکستانی بود و یک شاخه‌ی کشمیری هم داشت به رهبری مولانا مسعود ازهر. الجماعة الاسلامیة مصری تحت فرماندهی رفاعة طه و محمد الاسلامبولی قرار داشت. ابومصعب السوری هم بود که البته تا قبل از حوادث ۱۱ سبتامبر با بن لادن بیعت نکرده بود و بعد از آن بیعت کرد. آنجا یک پادگان بود به اسم پادگان خلدن که فرمانده‌اش ابن‌الشیخ اللیبی بود، همان کسی که گفته شد قبل از شروع انقلاب لیبی، در زندان‌های آن کشور خودکشی کرد. پادگان خلدن جزو بزرگترین پادگان‌های آموزشی افغانستان بود. همه آنجا آموزش می‌دیدند و تمرین می‌کردند. تمام شدن جنگ در بوسنی و چچن باعث شده بود مجاهدین در افغانستان جمع شوند و شروع کنند به تمرین کردن و آموزش دیدن چون معتقد بودند وجود نداشتن جهاد به معنی کنارگذاشتن آمادگی برای جهاد در جبهه‌ی های جهادی در آینده نیست چراکه جنگی ابدی ضد کفر در جریان است و روی همین حساب باید آماده بود. مثلا ابوخباب المصری (که اسم اصلی‌اش مدحت مرسی بود) یک کارشناس مواد منفجره در ارتش مصر بود و در سال ۱۹۸۶ به افغانستان آمد و همو بود که رمزی یوسف را آموزش داد (رمزی یوسف کسی بود که هجوم اول ضد ساختمان مرکز تجارت جهانی در نیویورک را در سال ۱۹۹۳ انجام داد).

*چه کسی از آنها حمایت می‌کرد؟
-مثلا الجزائری‌ها (آنطور که اسدالله الجزائری برای من می‌گفت) شبکه‌ی وسیعی در لندن و سوئد و پاریس و اشتوتگارت و دوسلدورف (متشکل از جوانان الجزائری) داشتند که کارش تهیه‌ی مدارک شناسایی جعلی بود. اسدالله الجزائری یک بار به من گفت: «ما از اروپا غنیمت می‌گیریم.» کمااینکه پادگان اسدالله الجزائری از طرف دور و بری‌های ابوقتادة الفلسطینی (که انگلیس او را به اردن تحویل داد) حمایت می‌شد. ابوقتاده جوانانی از الجزائر و مراکش را به پادگان اسدالله الجزائری می‌فرستاد تا آموزش ببینند. ابوقتادة از پادگان ابن الشیخ اللیبی هم حمایت می‌کرد چون مسئول مهمانخانه‌ی وابسته به ابن الشیخ در پیشاور، ابوزبیدة الفلسطینی بود و این ابوزبیدة روابط بسیار خوبی با ابوقتادة الفلسطینی داشت.

ابوقتادة الفلسطینی
https://cdn.jahannews.com/images/docs/files/000353/nf00353546-2.jpg


عبدالحکیم بلحاج
https://cdn.jahannews.com/images/docs/files/000353/nf00353547-3.jpg

*از بلحاج اسم آوردی. او را دیده بودی؟
-بله در افغانستان او را دیده بودم. هدف اصلی گروه او آموزش تعداد هرچه بیشتری از لیبایی‌هایی بود که گذرنامه‌های اروپایی داشتند تا در آینده آنها را برای جنگیدن به لیبی بفرستد. ارتباطی با القاعده نداشتند و پادگان مخصوص خودشان را داشتند و به کار خودشان مشغول بودند. بعضی‌هایشان پیش ابوخباب ساختن مواد منفجره را آموزش دیدند.

*ابوانس اللیبی چه؟ او همان کسی است که آمریکا او را مسئول انفجار سفارتخانه‌هایش در کنیا و تانزانیا در سال ۱۹۹۳ می‌داند.
-طبق اطلاعاتی که من از اطرافیان او به دست آوردم، او صد در صد از این اتهام مبراست. او عضو گروه «الجماعة المقاتلة»ی لیبی بود و اساسا موقعی که انفجار سفارتخانه آمریکا رخ داد اصلا عضو القاعده نبود.
ابوانس اللیبی
https://cdn.jahannews.com/images/docs/files/000353/nf00353546-1.jpg

*پادگان ابوخباب مستقل بود؟ در مقابل آموزش‌هایی که می‌داد پلی دریافت می‌کرد؟
-بله مستقل بود. هر کس هم می‌‌خواست آموزش ببیند خودش باید موارد لازم برای آموزش را تهیه می‌کرد چون این چیزها گران بود.

*آن قبیل مواد را از کجا می‌خریدید؟
-از پیشاور.

*بعد از برگشتن به افغانستان چه کردی؟
-بعد از اینکه از فیلیپین به افغانستان برگشتم دیدم که القاعده سه پادگان برای خود اختصاص داده است: صدیق، فاروق و جاور. بعد برگشتنم متوجه شدم که افغانستان پر شده است از جوانان یمنی که برای آموزش به آنجا آمده‌اند. به دیدار حمزة الغامدی که از مجاهدین قدیمی و رئیس گارد محافظین بن لادن بود رفتم. غامدی خوب به حرف‌هایم گوش داد و به صحبت با من تمایل زیادی داشت.
حمزة الغامدی
https://cdn.jahannews.com/images/docs/files/000353/nf00353547-1.jpg

در خلال صحبتمان به من پیشنهاد داد که با هم سفری به جلال‌آباد داشته باشیم تا مرا در جریان نبرد برای تصرف آنجا در سال ۱۹۹۲ بگذارد. در خلال سفر گفت که دنبال افراد «درجه یک» است و به صورت مستقیم پیشنهاد داد که وارد سازمان شوم چون از بوسنی و فیلیپین تجربه کسب کرده‌ام. به او گفتم گه من یک سال پیش دیداری با بن لادن داشتم و حس نمی‌کنم مسیری که او پیش گرفته مسیری باشد که من به دنبالش هستم. جواب داد: «می‌دانم که بچه‌ها از جمع شدن مصری‌ها به دور شیخ اسامه ناراحتند ولی می‌خواهم در جریان باشی که کاری که من الان می‌خواهم بکنم این است که تعداد هرچه بیشتری از جوانان اهل جزیرة العرب را به دور شیخ جمع کنم تا شیخ در محاصره و انحصار مصری‌ها نباشد. به این دلیل که شیخ فقط یک نماد نیست، بلکه یک فرمانده هم هست. به همین دلیل حضور تو و حضور دیگر جوانان اهل جزیرة العرب مثبت خواهد بود.»
درباره کارهایی که خواهیم کرد پرسیدم و گفتم طرح‌های شیخ چیست؟
گفت: جهاد ما جهادی جهانی ضد آمریکایی‌ها خواهد بود، چون آمریکایی‌ها مواهب خدادادی اعراب را می‌دزدند و به اسرائیل کمک می‌رسانند.
گفتم: این یعنی اینکه ما تبدیل خواهیم شد به ارتشی که کارش جنگ شهرها و حملات نفوذی خواهد بود؟
جواب داد: بله. وقتی به ما بپیوندی همه ی اینگونه عملیات‌ها را به تو آموزش خواهیم داد.
گفتم: استخاره خواهم کرد و جواب خواهم داد.
بعد از نماز صبح سراغم آمد و پرسید: استخاره کردی؟
گفتم: بله، از این پس در خوشی و ناخوشی با شما خواهم بود.
بلند شد و مرا در آغوش کشید و گفت می‌‌دانستم که خدا برایت گشایش پدید خواهد آورد.
گفتم: چرا من؟ تو که مرا نمی‌شناختی.

گفت: درست است که من تو را خوب نمی‌شناسم ولی چند وقتی است فعالیت‌هایت را زیر نظر دارم.
پرسیدم: می‌خواهی مرا ببری تا با شیخ اسامه بن لادن بیعت کنم؟
گفت: الان نه. الان با من [به عنوان نماینده‌ی بن لادن] بیعت می‌کنی. بعدش می‌خواهم که به یک پادگان در جلال آباد یعنی پادگان ابوخباب بروی و در آنجا آموزش ببینی تا جایی که خودت حس کنی بیشترین استفاد‌ی ممکن را از آن آموزش‌ها برده‌ای.

بعد یک توصیه‌نامه برای من خطاب به ابوخباب نوشت و آن را با کنیه‌ی ابومریم امضا نمود. این کنیه‌ای بود که برای اولین بار می‌دیدم. ین یک جور کلمه‌ی رمز مخصوص او بود. بعدها فهمیدم توصیه‌نامه‌هایی که برای پادگان ابوخباب می‌نوشته را باید با کلمه‌ی رمز ابومریم و با امضای صحیح می‌فرستاده تا ابوخباب بفهمد این توصیه‌نامه حقیقی است و صاحب توصیه‌نامه واقعا از طرف حمزة الغامدی آمده است. چون ابوخباب اجازه‌ی پیوستن هیچ کس به پادگانش را نمی‌داد مگر آنکه از قبل او را می‌شناخت. کمااینکه هویت آموزش‌بیننده ها و اسامی‌شان را نزد خودش نگه می‌داشت و اجازه نمی‌داد در آن واحد بیش از ۴ یا ۵ نفر آموزش ببینند.

*چرا فقط این تعداد؟
-چون کار با آن مواد منفجره واقعا خطرناک بود و اشتباه اول اشتباه آخر به حساب می‌آمد. من تا آخر بهار ۱۹۹۸ پیش ابوخباب بودم.

*بعدش چه کردی؟
-پس از مدتی آموزش دیدن پیش ابوخباب به مجتمع سازمان القاعده در قندهار رفتم و در آنجا به صورت خصوصی با بن لادن دیدار کردم. هدف از دیدارم تأکید بر بیعت بود. در خلال دیدار به من خوشامد گفت و اشاره کرد که او همواره از حضور جوانان جزیرة العرب در سازمان استقبال می‌کند، تلویحا یعنی اینکه می‌داند جوانان جزیرة العرب با مصری‌ها مشکل دارند فلذا می‌خواست غیرمستقیم بگوید که ترجیح می‌دهد جوانان اهل جزیرة‌العرب را دور و بر خودش ببیند. بن لادن جوانان اهل مدینه را خیلی دوست می‌داشت و به آنها اهمیت بیشتری می‌داد و اگر ادر اطرافش تعداد بیشتری از جوانان اهل مدینه بودند آنها را بر مصری‌ها مقدم می‌کرد و البته اوضاعش هم بهتر از آنچه شد، می‌گردید. دو نفر از اهالی مدینه همراه بن لادن بودند یکی‌شان ابوزبیر المدنی بود که در افغانستان همراه بن لادن بود. او شاعر بود و به بوسنی سفر کرد درحالیکه بن لادن راضی نبود. بن لادن معتقد بود بوسنی قتلگاه و مقبره‌ی جوانان مسلمان است چون آنها به بوسنی می‌روند و کشته می شوند بدون اینکه فائده‌ی چندانی بر آن مترتب شود چون نه دولت اسلامی برپا می‌گردد نه خلافت، و مسلمانان هیچ فایده‌ای نمی‌برند. ابوزبیر نظر دیگری داشت و معتقد بود که هدف از جهاد در بوسنی محافظت از جان مسلمانان است در مقابل جنایات و کشتار صرب‌ها. در سال ۱۹۹۳ ابوزبیر در نبرد فرودگاه سارایوو کشته شد. او و همراهش ابوالعباس المدنی به دست نیروهای مصری حاضر در نیروهای حافظ صلح سازمان ملل کشته شدند و آن موقع می‌شنیدیم که اکثر آن مصری‌ها جزو قبطی‌ها [مسیحیان مصر] بودند.

*چطور؟
-نیروهای مصری هم جزو نیروهای حافظ صلح سازمان ملل بودند و مأموریتشان محافظت از فرودگاه بود. یک روز درگیری‌ای بین نیروهای صرب و نیروهای مسلمان به وجود آمد و نیروهای مصری (که اکثرشان قبطی بودند) برای اتمام درگیری بین دو طرف وارد شدند و در همین جریانِ تمام کردن درگیری دو طرف، ابوزبیر به دست مصری‌ها کشته شد.

*از کجا فهمیدی که اکثرشان قبطی بودند؟
-این چیزی بود که آن روزها سر زبان رزمنده‌ها بود. قبطی‌ها جزو ارتش مصر بودند و نیروهای مصری هم جزو نیروهای حافظ صلح سازمان ملل بودند. می‌گفتند که نیروهای مصری در درگیری‌ها طرف صرب‌ها را بر ضد مسلمانان می‌گرفتند چون اکثر افرادشان از قبطی‌ها بودند. کشته شدن ابوزبیر بن لادن را در اعتقادش راسخ‌تر کرد که سارایوو مقبره‌ی مسلمانان است و ضمنا خشم و غضبش از نظام مصر را هم بیشتر کرد.
بن لادن تمایل داشت جوانان مسلمان به سودان منتقل شوند [و در کنار او قرار بگیرند] چون هدفش مصر بود. و این چیزی بود که خالد الشیخ محمد که به بوسنی آمده بود هم تأیید کرد (چنانکه پیشتر گفتم). هدف او از آمدن به بوسنی بیش از آنکه نبرد باشد این بود که جوانان رزمنده‌ی مسلمان را برای مراحل پیش رو گلچین کند.

*برگردیم سر بحث دیدارت با بن لادن. بن لادن در آن دیدار چه گفت؟
-گفت: «پیش رویمان روزهایی پر از سختی‌های سنگین داریم. پیش رویمان روزهای جهاد را داریم ولی همه اینها در راه خدا آسان خواهد شد. مهم این است که مطیع فرماندهانت باشی و به درد برادرانت بخوری. از بحث‌های بیهوده هم که سودی ندارد پرهیز کن چون همه تمرکز باید برای آماده شدن جهت نبرد آینده باشد.» همچنین گفت: «همواره این سخن پیامبر را مد نظر داشته باش که فرمود: من ضامن خانه‌ای در بهشتم برای آنکس که مراء [جدل برای اینکه به طرف مقابل ثابت شود حرف من صحیح است] را ترک کند ولو اینکه حرفش درست باشد.» بعد هم از من پرسید: «آیا گذرنامه‌ات درست است و اعتبارش بلند مدت است؟»

https://cdn.jahannews.com/images/docs/files/000353/nf00353546-3.jpg
گفتم بله. گفت: «چند دوره هست که باید در سه پادگان القاعده آنها را بگذرانی و تکمیل کنی. به حکم آشنایی‌ات با علوم شرعی مایلیم که مشغول و تعلیم و پراکندن آگاهی‌های دینی و شرعی در بین دانشجوهای یمنی شوی که از یمن می آیند؛ همینطور که میبینی صدها نفر از آنها به افغانستان می‌آیند که آموزش ببینند.»
از او تشکر کردم و گفتم امیدوارم همانطور که به من حسن ظن دارید باشم. و وعده کردم که فردای آن روز به خوست خواهم رفت.

*آن دوره‌ایی که از تو خواست بگذرانی شان چه جور دوره‌ایی بود؟
-جنگ شهری و کمین و ترور و دوره‌های امنیتی مثل چگونگی مواجهه با بازجویی و همچنین امنیت فرودگاه‌ها.

*در این قضایا حرفه‌ای بودند؟
-بله. آن موقع حرفه‌ای بودند. یکی از دلایل افول بعدی القاعده این بود که اکثر حرفه‌ای‌هایش کشته شدند.

ادامه دارد ...


قسمت‌های قبل:
-توضیحی درباره مصاحبه‌ی «رمزی» با روزنامه‌ی الحیاة
-قسمت اول
-قسمت دوم
-قسمت سوم
-قسمت چهارم
-قسمت پنجم
-قسمت ششم

*مسائل ذکر شده در این سلسله مطالب، لزوما بیانگر دیدگاه جهان نيوز نیست و تنها از جهت حفظ امانت به صورت کامل ترجمه شده است.
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *


علی
Iran, Islamic Republic of
خدا لعنتشون کنه
Iran, Islamic Republic of
بیش بار
Iran, Islamic Republic of
یعنی این سه منفی زن تکفیری هستن؟
Iran, Islamic Republic of
مطمئنم بن لادن آمریکایی و ساخته این آدمکشا بود
محمد
با سلام و تشکر از انتشار این مصاحبه
برای بنده این مطالب فوق العاده آگاهی بخش و مفید است فقط بهتر بود مطالب بیشتری در هر قسمت قرار می گرفت .
Iran, Islamic Republic of
اللهم العنهم جميعاً
Iran, Islamic Republic of
الهی آمین
Iran, Islamic Republic of
امبدوارم زمین را بدون تروریست ببینیم
Iran, Islamic Republic of
جابه این همه جوان رو برای جهاد به افغانستان می آوردند
م
خب تو زندگی غم و غصه ندارن ،میرن اموزش میبینن و میرن تو کشورهای اسلامی میوفتن به جون مردم بدبخت و اسمشم میزارن جهاد .یکی نیست بهشون بگه برید زندگیتون رو بکنید آخه چکار به مردم بدبخت دارید .کسی نخاد شما جهاد و آدمکشی کنید باید کی رو ببینه؟
Iran, Islamic Republic of
امیدوارم این تروریست ها همشون نابود بشن
Iran, Islamic Republic of
افغانستان خودش داستان داره