جمعه ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 3 May 2024
 
۲
۱

ماجرای عجیب یک عکاس جنگی +عکس

شنبه ۲۲ فروردين ۱۳۹۴ ساعت ۰۷:۴۵
کد مطلب: 416573
امیرعلی جوادیان می‌گوید: باید برای خارج کردن ترکش صورتم مرا به بیمارستان منتقل می‌کردند. در حین رفتن صحنه‌ اعزام و آرایش نظامی گردانی را دیدم که بسیار زیبا بود، حیفم آمد عکس نگیرم.
ماجرای عجیب یک عکاس جنگی +عکس
به گزارش جهان به نقل از فارس، امیرعلی جوادیان از جمله عکاسان شناخته شده کشورمان است که طی هشت سال دفاع مقدس بارها به جبهه رفت و از عملیات‌های متعدد تصاویری را در تاریخ این دوران به ثبت رساند.

یکی از عکس‌های وی مربوط به عملیات «والفجر یک» در منطقه شمال غربی فکه تا بلندی‌های حمرین به تاریخ ۲۰ فروردین ماه ۱۳۶۲ است که این عملیات با رمز «یا الله» با مشارکت یگان‌های سپاه و ارتش به فرماندهی سرهنگ «علی صیاد شیرازی» فرمانده وقت نیروی زمینی ارتش آغاز شد.

امیرعلی جوادیان در این عملیات با اصابت ترکش به ناحیه صورت مجروح می‌شود و در حالی که وی را به بیمارستان منتقل می‌کردند، با صحنه‌ای از اعزام گردان‌ها به منطقه مواجه می‌شود لذا از ماشین پیاده می‌شود تا از این صحنه عکس بگیرد.

روایت این ماجرای عجیب را به همراه تصاویر منتشر نشده‌‌ای در ادامه می‌خوانیم:

دو سه روز قبل از اجرای عملیات «والفجر یک» به صورت محرمانه به ما مأموریت دادند تا به دزفول برویم؛ ما هم با دوربین و تجهیزات عکاسی به منطقه رفتیم و در قرارگاه مستقر شدیم.

امیرعلی جوادیان در حالی عکاسی از منطقه

بعد از مرحله اول عملیات، به ما اطلاع دادند تا برای عکاسی وارد منطقه شویم. من و «سعید صادقی» و «محمدحسین حیدری» به منطقه رفتیم.

منطقه زیر آتش دشمن بود و در همین حملات بر اثر اصابت ترکش به فک صورتم مجروح شدم.

باید برای خارج کردن ترکش مرا به بیمارستان منتقل می‌کردند

در حین بازگشت صحنه‌ای اعزام و آرایش نظامی گردانی را دیدم که بسیار زیبا بود، از ماشین پیاده شدم و از این صحنه عکس گرفتم.

«محمدحسین حیدری» نیز همراه‌مان بود او هم از صحنه عکاسی من از منطقه با آن سر و وضعم عکس گرفت.

بعد از این عکسبرداری از منطقه خارج شدیم و به قم رفتیم.

عمل جراحی روی صورتم انجام گرفت.

دو سه روز در بیمارستان بستری بودم. صورتم متورم و کبود شده بود.

با توجه به اینکه نمی‌خواستم پدرم مرا با آن وضع سر و صورت ببیند، تصمیم نداشتم به منزل‌مان در تهران برگردم.

هنوز حالم خوب نشده بود که ساک و وسایلم را از زیر تخت بیمارستان برداشتم و بدون اینکه فرم ترخیص و جراحت پر کنم، راهی اهواز شدم.

چند روزی هم در منطقه بودم و از عملیات «والفجر یک» عکس گرفتم.
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *


بصیر
درود خدا بر استقامتت خدا را شکر اگر دشمن کوچکترین نگاه بد به کشور اسلامی ایران بکند بازهم چنین جوانانی هستند پوزه دشمن را به خاک بمالند نمونه اش را بازی با گوش مالی به عربستان را دیدیم