جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ - 29 Mar 2024
 
۲
۵
نگاهی به پایگاه اجتماعی حزب کارگزاران؛

حزبی دولتی و قوم‌وخویش‌سالار!

دوشنبه ۱۰ شهريور ۱۳۹۳ ساعت ۱۴:۳۶
کد مطلب: 378115
نه تنها از دید تحلیلگران، خاستگاه حزب کارگزاران به هیچ عنوان مردمی نبوده، بلکه اعضای این حزب هم اذعان دارند که این حزب نخبه‌گراست. افزون بر این، خاستگاه قومیتی و خویشاوندی کارگزاران هم شایان توجه است؛ چراکه چهره‌های آن عمدتاً از دو استان هستند و به یک یا دو خانواده‌ی شناخته‌شده تعلق دارند.
حزبی دولتی و قوم‌وخویش‌سالار!
گروه سیاسی جهان نيوز: حزب تشکلی سیاسی است که فعالان سیاست یک کشور، آن را ایجاد و در قالب آن، خواسته‌های ملت را دنبال می‌کنند. اما در ایران ما شاهد نوعی خاص از تحرک حزبی هستیم و آن احزاب دولت‌ساخته است. از جمله حزب کارگزاران در دولت هاشمی رفسنجانی و حزب مشارکت در دولت سید محمد خاتمی،تقریباً مستقیم یا غیرمستقیم توسط دولت شکل گرفته‌اند. آنچه در این مقاله مورد بحث است، حزبی است که در دوره‌ی یک رئیس‌جمهور ایجاد و در دوره‌ی رئیس‌جمهوری دیگر دوباره متولد شد: حزب کارگزاران سازندگی ایران.

حزب کارگزاران موسوم به تکنوکرات‌ها، بوروکرات‌ها، دیوان‌سالاران و فن‌سالاران، به این شکل پا به عرصه نهاد که ابتدا جمعی از اعضای مؤسس آن در دولت میرحسین موسوی به‌عنوان طیف چپ فعالیت می‌کردند و از سویی اعضای کابینه‌ی او نیز بودند که با چپ‌های آن دوران گروهی را تشکیل داده بودند و اهداف خود را پیگیری می‌کردند.

با روی کار آمدن آقای هاشمی، این طیف چپ شروع به شفاف‌سازی فعالیت خود کردند و تا جایی پیش رفتند که به مجمع روحانیون مبارز، که هم‌قطاران آن‌ها بودند، پشت کردند.

سیاست دولت آقای هاشمی رفسنجانی با شعار ضرورت بازسازی ایران جنگ‌زده و تمام شدن دوران سیاست‌های جنگی و برقراری ارتباط با دنیا، نیاز به حضور چنین طیفی را در جامعه به ذهن متبادر می‌کرد. پیش از به قدرت رسیدن آقای هاشمی و در دوران نخست‌وزیری میرحسین نیز این مدیران ارشد دست به اقداماتی در اقتصاد و سیاست زده بودند که نخست‌وزیر را برآن داشت تا از آن‌ها به عنوان «قدرت‌طلب» یاد کند.

بیشتر اعضای گروه، که مدیران میرحسین بودند، حالا در دولت هاشمی و در کابینه‌ی او شروع به فعالیت کردند. خط‌مشی آن‌ها بازسازی اقتصادی و مصلحت‌اندیشی در سیاست خارجی بود که نمود عملی آن را در جلب کمک‌های بین‌المللی و اخذ وام از صندوق بین‌المللی پول می‌دانستند.

در سال ۷۱ و در انتخابات مجلس چهارم، شاهد نزدیکی آن‌ها به مجمع روحانیت مبارز و هم‌صدایی با آن‌ها بودیم، اما دیری نپایید که میانشان افتراق صورت گرفت.

در آستانه‌ی انتخابات مجلس پنجم در سال ۷۴، که دیگر نه امیدی به هم‌داستانی با روحانیون مبارز بود و نه همدلی با روحانیت مبارز، این گروهِ به‌اصطلاح خودشان تکنوکرات‌های مسلمان، مشعل شروع رسمی فعالیت حزبی خود را تحت عنوان خدمتگزاران سازندگی روشن کردند و وارد رقابت‌های انتخاباتی شدند و همواره از حمایت‌های رئیس‌جمهور وقت نیز بهره‌مند بودند. استدلال آن‌ها از تأسیس حزب یکدستی آرا و عقاید مجلسیان بود که نیاز به بر هم زدن آن و ایجاد یک تفکر متفاوت و جدید را می‌طلبید. از نگاه آن‌ها، دولت بعدی می‌بایست از دل همین مجلس بیرون آید. بنابراین راه‌حل تأسیس حزب را برای ایجاد آزادی تفکر و آرای سیاسی برگزیدند.

آنچه مورد تردید بود، پشت‌پرده‌ی این اقدام بود که آیا به دستور مستقیم خود هاشمی رفسنجانی بوده یا بعدها وی خود را
اقدامات برخی از اعضای کارگزاران، از جمله فساد مالی کرباسچی شهردار تهران، انتشار خبرهایی از قانون‌شکنی در کرمان و اختلافات درون‌حزبی، همان ذره‌های امیدی که به حمایت مردمی بود را از بین برد
ملزم به حمایت از آن‌ها دیده است. البته در تمام این سال‌ها، دلگرمی حزب بیش از همه نشئت‌گرفته از حمایت‌های بی‌چون‌وچرای هاشمی بوده است. گرچه با نگاهی هرچند گذرا به اصلیت سران حزب، که خانواده‌ی هاشمی یا همشهریان او هستند، نمی‌توان از نفوذ فکری هاشمی در حزب چشم‌پوشی کرد. بسیار بعید می‌نماید حزبی که در قبضه‌ی اعضای خانواده‌ی هاشمی و دنباله‌رو اندیشه‌ی نخبه‌گرایی او باشد، به دور از اعمال نظر او قدمی بردارد.

پایگاه اجتماعی کارگزاران دیروز

خاستگاه حزب کارگزاران به هیچ عنوان مردمی نبود؛ همان‌گونه که اهداف و برنامه‌هایش ارتباطی به عموم مردم نداشت. دیدگاه مؤسسین حزب، نخبه‌گرایانه بود؛ کمااینکه از جمله اقدامات اولیه‌اش، تلاش برای منحصر کردن قدرت در هاشمی به قیمت تغییر قانون اساسی بود که البته علت آن هم مشخص بود، زیرا طفل نوپای کارگزاران می‌توانست فقط یک سال را که از عمر دولت هاشمی باقیمانده بود با او همراه باشد و این در حالی بود که آن‌ها برای ۴ سال آینده‌ی مجلس، برنامه‌های مفصلی تدارک دیده بودند که بدون حمایت‌های مالی و سیاسی دولت هاشمی، اجرای آن‌ها کمی دشوار می‌نمود.

بی‌شک هر حزب دیگری هم اگر تا این میزان امکان استفاده از رانت‌های اقتصادی و امکانات دولتی و تریبون اختصاصی را می‌یافت، در دوی ماراتن به قدرت رساندن مجدد هاشمی لحظه‌ای توقف نمی‌کرد. پس از شکست حزب در تحقق این رؤیا، اقدامات برخی از اعضا، از جمله فساد مالی کرباسچی شهردار تهران، انتشار خبرهایی از قانون‌شکنی در کرمان و اختلافات درون‌حزبی، همان ذره‌های امیدی که به حمایت مردمی بود را از بین برد.

اظهارات خود اعضا نیز حکایت از مشی نخبه‌گرایی حزب دارد؛ از جمله اینکه سید حسین مرعشی می‌گوید ما یک جریان تکنوکرات مسلمان هستیم که طرفدار طبقه‌ی تولیدکننده‌ایم.[۱] از سوی دیگر، حمایت‌های مالی بی‌چون‌وچرای برخی خواص به حزب نیز آن‌ها را از جذب اعضا از میان عوام بی‌نیاز می‌کرد، زیرا مشکل تأمین مالی حل شده بود.

از جمله برنامه‌های آن‌ها، خصوصی‌سازی بود که بیشتر شبیه به اختصاصی‌سازی شد و مدیران دولتی از سویی فروشنده و از سوی دیگر، خریدار این واحدها بودند. در اصل اعتقاد اصلی حزب، تقدم توسعه بر عدالت اجتماعی است که قطعاً مستلزم له شدن عده‌ای زیر چرخ‌دنده‌های ماشین توسعه است که این نیز از دیگر دلایل ضعیف شدن پایگاه مردمی آن‌هاست. رویکرد فرهنگی حزب نیز توجه بیش از حد به منافع و مصالح سازمانی به‌جای ارزش‌های ثابت است که هیچ‌گاه این اطمینان را به افکار عمومی نداد که موضع ثابتی را دنبال کند. کمااینکه از عملکرد سران آن، از جمله مهاجرانی و الویری و دیگر اعضا، می‌توان پی برد که ارزش‌های آن‌ها مقطعی و بسته به موقعیت است. از جمله‌ی آن‌ها، انتخابات ریاست‌جمهوری ۷۶ بود که ابتدا بنای کار بر حمایت از ناطق نوری بود، اما در چرخشی ۱۸۰درجه‌ای، شاهد حمایت آن‌ها از خاتمی و دور زدن ناطق بودیم.

ضمن اینکه جامعه‌ی ایرانی برخی مواضع ضدارزشی آن‌ها را که کمابیش از برخی از پایگاه‌های مطبوعاتی آن‌ها به گوش می‌رسد برنمی‌تابد. از جمله ادعای ویران‌کننده بودن غیرت دینی، حلال بودن رقص و موسیقی، مانع بودن التزام عملی به اسلام و ولایت فقیه در راه اجرای عدالت و صدها اظهارنظر از این دست که ارگان‌های رسانه‌ای آن‌ها، از جمله روزنامه‌ی
کارگزاران در زمان تأسیس، از تکیه‌گاه دولت هاشمی بهره برد و نه حمایت پایگاه مردمی و اکنون پس از ۱۹ سال، در پناه دولت روحانی برگشته است
«آریا»، روزنامه‌ی «خرداد»، روزنامه‌ی «زن» و... از زبان سران حزب منتشر می‌کردند.[۲]

ارگان‌هایی از جمله هفته‌نامه‌‌ی «بهمن» از سوی کرباسچی شهردار تهران، به‌عنوان تریبون اولیه‌ی کارگزاران و روزنامه‌ی «زن» از سوی فائزه هاشمی و روزنامه‌ی «منطق آزاد» به سردبیری سعید لیلاز، همگی حکایت از قرنطینه کردن اعضا توسط خودشان دارد.

از خاستگاه سیاسی و اجتماعی آن که بگذریم، به موردی جالب برمی‌خوریم و آن خاستگاه قومیتی این حزب است که شایان توجه است. با نگاهی اجمالی به قومیت اعضای شورای مرکزی حزب، ناگفته پیداست که این حزب را کرمانی‌ها احاطه کرده‌اند. فائزه هاشمی دختر رئیس‌جمهور، محسن هاشمی پسر ارشد رئیس‌جمهور دوران سازندگی، حسین مرعشی برادر همسر وی و اسحاق جهانگیری نیز با اصلیتی کرمانی، جای هیچ‌گونه تردیدی را باقی نمی‌گذارند که این تشکل سیاسی برخاسته از دیار کرمان است. حضور کرباسچی و عطریانفر به‌عنوان مردان سایه‌ی هاشمی از اصفهان، باعث جناح‌بندی اصفهانی-کرمانی در حزب شده که البته وزنه‌ی کرمان سنگین‌تر است.

دولتی بودن و قومی بودن نهاد و هسته‌ی حزب، راه را بر ورود هر غریبه‌ای بسته است و تنها احتمال نفوذ تازه‌واردها، متعهد بودن صددرصدشان به آرمان‌های حزب است. در راستای این بینش، با شروع به کار حزب، از مهدی کروبی و سید محمد خاتمی، که گرایش‌های فکری‌شان همسو با کارگزاران بود، دعوت به همکاری شد؛ اما فعالیت آن‌ها در حزب روحانیون مبارز، باعث امتناع آن‌ها از شرکت در جلسات حزب شد. اعضای شورای مرکزی تا سال ۹۳ حدوداً ۲۱ نفر بود که در این سال، با پیوستن چند فعال سیاسی زن و عنصری از دفتر تحکیم وحدت و فعالان رسانه‌ای، از جمله محمد قوچانی، سعید لیلاز و عبدالله سهرابی و... به ۳۱ نفر افزایش یافت.

پایگاه اجتماعی کارگزاران امروز

کارگزاران در زمان تأسیس، از تکیه‌گاه دولت هاشمی بهره برد و نه حمایت پایگاه مردمی و اکنون پس از ۱۹ سال، در پناه دولت روحانی برگشته است. آن‌گونه که در رقابت‌های انتخاباتی دوره‌ی یازدهم ریاست‌جمهوری مشاهده شد، اصلاح‌طلبان و کارگزارانی‌ها نهایتاً روی گزینه‌ی واحدی توافق کردند و روحانی را که به‌اصطلاح خودش اعتدال‌گرا بود، به قدرت رساندند.

حال در ادامه‌ی کار، دبیرکلی اسحاق جهانگیری، معاون اول رئیس‌جمهور در کارگزاران، خاطرات سال‌های ریاست‌جمهوری هاشمی را زنده کرده است که با حزب دولت‌خواسته‌ی خود، کشور را اداره می‌کرد. امروزه پایگاه کارگزاران همان اعضای سابق، جمعی از رسانه‌ای‌ها و اصلاح‌طلبان است. به‌گونه‌ای که زمزمه‌هایی از ارائه‌ی لیست واحد کارگزاران و اصلاح‌طلبان برای دوره‌ی بعدی مجلس به گوش می‌رسد. البته با اکثریت نامزدهای طیف کارگزاران.

با روی کار آمدن روحانی، کارگزارانی‌ها از حاکمیت یافتن اندیشه‌ی کارگزارانی در کشور خبر می‌دهند و به‌زعم خود، این را دلیلی برای برحق بودن اندیشه‌ی خود می‌دانند.[۳]

در همین رابطه، سعید لیلاز، از اعضای شورای مرکزی حزب کارگزاران، در مطلبی در شماره‌ی ۲ هفته‌نامه‌ی «صدا» نوشت: «آرایش سیاسی در ایران به‌شدت در حال تغییر است. اصلی‌ترین تجلی این تغییر را
حالا دیگر اعضای کارگزاران از هاشمی نه به‌عنوان پدر سازندگی، که با نام پدرخوانده‌ی اعتدال یاد می‌کنند و اعتدال را اعم از هاشمی می‌دانند و اعضای کابینه را متشکل از دوستان او در کارگزاران و مجمع تشخیص و محافل شخصی می‌دانند
نباید در موضع‌گیری اخیر آقای لاریجانی، بلکه باید در پیروزی آقای روحانی در انتخابات دید. به اعتقاد من، مجموعه‌ی تحولات بیست سال اخیر و تندروهایی که در ایران حاکم بوده است، تمدن ایران را به جایی رسانده که هر دو سر طیف سیاسی ایران، یعنی هم چپ افراطی و هم راست افراطی، به سمت مرکز میل می‌کند. درست جایی که آقای هاشمی رفسنجانی ایستاده و تبلور آن در میان نامزدهای ریاست‌جمهوری، آقای روحانی بوده است. این یک سمت‌گیری استراتژیک در ملت ایران است.»[۴]

زمانی که دبیرکل حزب اعلام می‌کند فضای فعالیت رسانه‌ای در دولت جدید، از نظر تئوری بازتر شده، ولی هنوز فضای عملیاتی از دولت مشاهده نشده است،[۵] باور نمی‌کنیم، چون شاهد تولد روزانه‌ی پایگاه‌های جدید با تفکر کارگزارانی هستیم. اما باور می‌کنیم لبخند رضایت او را وقتی ابراز خوشنودی می‌کند از فعال شدن بیش از پیش حزب[۶] پس از ۸ سال انفعال که قطعاً از برکات دولت شیخ دیپلمات است. کمتر کسی است که باور نداشته باشد این دولت تبلور اندیشه‌های هاشمی است یا اینکه هاشمی همان پدر معنوی دولت یازدهم است. از اقتصادش گرفته که سکانداران آن مردان پُرنفوذ کارگزاران هستند که پست‌های حساسی از جمله وزارت نفت، معاون اولی رئیس‌جمهور و دبیری ستاد هماهنگی اقتصادی را قبضه کرده‌اند تا فرهنگش که تساهل و تسامح با سران فتنه را در پیش گرفته که از جمله‌ی آن‌ها نمایش علنی تصاویر سران فتنه در دانشگاه تهران و پیگیری وضعیت آن‌هاست. همه و همه روی جاده‌ای حرکت می‌کنند که پیش‌تر هاشمی بنا کرده است و هرگونه انحرافی بدون هماهنگی او، گناهی نابخشودنی است.

حالا دیگر اعضای کارگزاران از هاشمی نه به‌عنوان پدر سازندگی، که با نام پدرخوانده‌ی اعتدال یاد می‌کنند و اعتدال را اعم از هاشمی می‌دانند و اعضای کابینه را متشکل از دوستان او در کارگزاران و مجمع تشخیص و محافل شخصی می‌دانند.[۷] همه‌ی آنچه در حال وقوع است، گام‌هایی است که برداشته می‌شود تا اندیشه‌های دهه‌ی ۷۰ هاشمی را بازتولید کند تا شاید درمانی باشد بر درد نازایی سیاسی حزب که مدیران آن راه‌حل را در مردن اعضای قبلی حزب و خروجشان از مجموعه و ورود اندیشه‌های تازه متولدشده به حزب می‌دانند. دیگر جایی برای شگفتی باقی نمانده تا وقتی از جراحی عمیق ساختار حزب مطلع شویم، شگفت‌زده شویم.

کارگزاران امروز مدعی اتحادشان با اصلاح‌طلبان هستند تا صندلی‌های سبز مجلس بعدی را اشغال کنند، چون به‌اصطلاح خودشان، دیدشان اصلاح‌طلبانه است و اظهار می‌کنند تا وقتی که چتر حمایتی دولت بر سر اصلاح‌طلبان باشد، همگرایی بین دولت و مجلس آینده مسجل خواهد بود و در غیر این صورت، باید منتظر ظهور گرایش‌های فرعی در داخل جریان‌های سیاسی بود.[۸]

با همه‌ی آنچه در بالا عنوان شد، مشخص است که هنوز هم نمی‌توان در بدنه‌ی جامعه‌، پایگاهی برای کارگزاران نخبه‌گرا متصور شد، بلکه این حزب با اتصال خودش به دولت اعتدال، که به چندین علت متفاوت، توانست رأی مردم را کسب کند، دوباره فعالیت خودش را از سر گرفته است.(*)

پی نوشت ها

[۱]. حزب کارگزاران سازندگی، سلیمان الماسی، نشر کوثر، فروردین ۸۰، تهران.
[۲]. همان.
[۳]. هفته‌نامه‌ی خبری‌تحلیلی پنجره، سال پنجم، شماره‌ی ۱۸۶.
[۴]. سراج۲۴، شنبه، ۲۷ اردیبهشت ۹۳.
[۵]. فارس‌نیوز، ۵ فروردین ۹۳.
[۶]. پایگاه خبری میدان ۷۲، ۲۷ اردیبهشت ۹۳.
[۷]. سایت خبر آنلاین، شنبه، ۵ بهمن ۹۲.
[۸]. هفته‌نامه‌ی خبری‌تحلیلی پنجره، سال پنجم، شماره‌ی ۱۸۶.

منبع: برهان
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *


بیچاره ما با این حزب
رضا
Iran, Islamic Republic of
میشه اسم چند تا حزب رو تو ایران نام ببری نه اصلا حزب سیاسی رو معنی کن
تارینه
خواهشا زیر دیپلم حرف بزن ما هم بفهمیم!!!!!!!!!!
عمار دلدار نیاسری
Iran, Islamic Republic of
با تشکر از سایت جهان/ اینجاست که رسالت سایتهای ارزشی وخواص ارزشی معنا پیدا می کند.حزبی که دبیرکلش در سال 76 میگوید اگر کسی در تهران کمتر از پانصد هزار تومان در امد دارد باید از تهران برود،رویکرد مردمی اش اظهر من الشمس است.در دوره هاشمی همین رویکرد تکنوکراتی وحزبی باعث شد بعضی از شهرکهای صنعتی (مثلا در نیشابور)به همین عوامل دولتی واگذار شد.
عباسی
اگرمنظورتان خصوصی سازی ،ببخشید اختصاصی سازیست ،من هم باشما موافقم.