اقدامات برخی از اعضای کارگزاران، از جمله فساد مالی کرباسچی شهردار تهران، انتشار خبرهایی از قانونشکنی در کرمان و اختلافات درونحزبی، همان ذرههای امیدی که به حمایت مردمی بود را از بین برد
ملزم به حمایت از آنها دیده است. البته در تمام این سالها، دلگرمی حزب بیش از همه نشئتگرفته از حمایتهای بیچونوچرای هاشمی بوده است. گرچه با نگاهی هرچند گذرا به اصلیت سران حزب، که خانوادهی هاشمی یا همشهریان او هستند، نمیتوان از نفوذ فکری هاشمی در حزب چشمپوشی کرد. بسیار بعید مینماید حزبی که در قبضهی اعضای خانوادهی هاشمی و دنبالهرو اندیشهی نخبهگرایی او باشد، به دور از اعمال نظر او قدمی بردارد.
کارگزاران در زمان تأسیس، از تکیهگاه دولت هاشمی بهره برد و نه حمایت پایگاه مردمی و اکنون پس از ۱۹ سال، در پناه دولت روحانی برگشته است
«آریا»، روزنامهی «خرداد»، روزنامهی «زن» و... از زبان سران حزب منتشر میکردند.[۲]
حالا دیگر اعضای کارگزاران از هاشمی نه بهعنوان پدر سازندگی، که با نام پدرخواندهی اعتدال یاد میکنند و اعتدال را اعم از هاشمی میدانند و اعضای کابینه را متشکل از دوستان او در کارگزاران و مجمع تشخیص و محافل شخصی میدانند
نباید در موضعگیری اخیر آقای لاریجانی، بلکه باید در پیروزی آقای روحانی در انتخابات دید. به اعتقاد من، مجموعهی تحولات بیست سال اخیر و تندروهایی که در ایران حاکم بوده است، تمدن ایران را به جایی رسانده که هر دو سر طیف سیاسی ایران، یعنی هم چپ افراطی و هم راست افراطی، به سمت مرکز میل میکند. درست جایی که آقای هاشمی رفسنجانی ایستاده و تبلور آن در میان نامزدهای ریاستجمهوری، آقای روحانی بوده است. این یک سمتگیری استراتژیک در ملت ایران است.»[۴]