چهارشنبه ۵ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 24 Apr 2024
 
۱۱
۶۱
پایان ناگهانی یک رویا!

روایت کاریکاتوری از دستگاه امنیتی / سوژه ای جذاب و بودجه ای که سوخت

دوشنبه ۹ شهريور ۱۳۹۴ ساعت ۱۶:۲۷
کد مطلب: 441853
موساد می‌آید، ترور می‌کند و حتی می‌رباید و افسران اطلاعاتی‌مان را هم می‌کشد و ما حتی نمی توانیم جلوی خروج آنها از کشور را بگیریم. دست آخر هم به یک سوپرمن نیاز داریم که تنهایی برود خانه‌ی تیمی موساد را از بین ببرد و گروگان‌ها را نجات بدهد.
روایت کاریکاتوری از دستگاه امنیتی / سوژه ای جذاب و بودجه ای که سوخت
گروه فرهنگی جهان نيوز - جابر خرم نیا: پیش‌ از این فیلم‌ها و سریال‌های نسبتاً زیادی در مورد خرابکاری، جاسوسی و تروریسم در ایران ساخته‌شده است. فیلم‌ها و سریال‌هایی که به موضوعات مختلفی ازجمله ترور، بمب‌گذاری، برنامه‌ی موشکی و فضایی، برنامه‌ی هسته‌ای و غیره پرداخته‌اند؛ حتی گاهی موضوعات سیاسی مانند فتنه‌ی سال هشتادوهشت را مدنظر قرار داده‌اند. البته از بیشترِ این دست فیلم‌ها، هم هیجان کافی را به یاد داریم و هم لذت تماشای آن‌ها را. اما باید اقرار کرد سریال «تعبیر وارونه‌ی یک رؤیا» تفاوت‌های اساسی با تجربه‌های قبلی داشت تفاوتی که صدای همه را درآورد!

نقش‌های همیشگی

داستان سریال‌ها و حتی فیلم‌های جاسوسی در ایران یک‌جورهایی شبیه به هم است. نیروی اطلاعاتی درگیر یک موضوع مهم امنیتی می‌شود و در این مسیر خانواده‌اش هم وارد بازی می‌گردد. حتی جانشان به خطر می‌افتد و آسیب می‌بینند. البته یک‌چیز دیگر هم هست، ما تقریباً در بیشتر این فیلم و سریال‌ها به نقش همیشگی «حمیدرضا پگاه» به‌عنوان یک نیروی کارکشته‌ی اطلاعاتی عادت کرده بودیم. برای مثال در فیلم تلویزیونی «عملیات پایتخت» یا در سینمایی «قلاده‌های طلا»، یک‌جورهایی پای خانواده‌ی نیروی اطلاعاتی (پگاه) به میان کشیده می‌شود؛ یا در مجموعه‌ی تلویزیونی «یک روز قبل»، رسماً خانواده‌اش به خطر می‌افتد. پس همیشه یک شخصیت ثابت در سریال‌ها و فیلم‌های با موضوع امنیتی داشته‌ایم: یک افسر کارکشته‌ی اطلاعاتی که درراه خدمت به کشورش، همه‌چیزش در معرض خطر قرار می‌گیرد.

حالا وارد گام دوم می‌شویم. این تکرارها پایان ندارد، خانواده‌ی نیروی اطلاعاتی از نبودن همیشگی مردشان خسته‌اند! و مرد هم عاشق کارش است. اما یک‌جورهایی این خستگی را هم می‌شود در وجود او دید. نیم‌نگاهی به فیلم و سریال‌های قبلی این را نشان می‌دهد. حتی این خستگی در فیلم طنز «جاسوس‌بازی» هم به چشم می‌خورد! بی‌حوصلگی‌های «شهرام قاعدی» در این فیلم را که یادتان نرفته؟

حالا ما همه‌ی این اوصاف را از همان ابتدای کار در تعبیر وارونه‌ی یک رؤیا داریم مشاهده می‌کنیم. یک افسر اطلاعاتی که کارش بیشترین حجم زندگی او را در برگرفته، خانواده‌اش وارد بازی اطلاعاتی می‌شود و از همه مهم‌تر، نوعی خستگی در وجودشان به چشم می‌خورد. خب، می‌بینیم که تنها ابتکار جیرانی در همان گام اول، تنها و تنها انتخاب «امیر جعفری» به‌جای حمیدرضا پگاه در نقش یک افسر اطلاعاتی کارکشته است. اما هرچه باشد، این سریال حول یک موضوع خیلی مهم کار می‌کند و آن‌هم موضوع هسته‌ای ایران و به‌طور خاص‌تر ترور نخبگان برنامه‌ی هسته‌ای ایران است.

اولین ابهام

شاید وقتی سریال شروع شد، منتظر بودیم که کمی جلو برود تا پیچیدگی‌های اطلاعاتی آن را ببینیم. بخصوص آنکه از ابتدای سریال یک‌هو! در وسط ماجرایی قرار گرفتیم که یک افسر اطلاعاتی ایران توانسته بود از طریق چند یهودی روس، در شبکه‌ی جاسوسی موساد نفوذ کند و خیلی راحت در یک کافه یا مکان‌های عمومی اطلاعات لازم را از آن‌ها بگیرد و در ازای آن پول پرداخت کند. اما سریال هرچه جلوتر می‌رود، بیننده دچار اشتباه می‌شود که آیا قرار است ماجرای درام شخصیت‌های مختلف را دنبال کند، یا قرار است بالاخره موضوع امنیتی داستان یک پیچ‌وتابی هم بخورد؟

هرچه جلوتر رفتیم انگار زندگی محسن روان‌بخش با ناهید و ژاله مؤید، زندگی شخصی ناصر و دخترش، زندگی مصطفی و همسرش، عاشقانه‌های سیاوش مشرقی با دختر ناصر و حتی ارتباط تیم تروریستی تعقیب مراقبت و... اهمیت بیشتری برای نویسنده و کارگردان سریال داشتند. به‌نحوی‌که تقریباً هیچ تکنیک لذت بخشی از عملیات اطلاعاتی را در سریال نمی‌بینیم. یعنی خیلی راحت نفوذی‌ها اسم محسن روان‌بخش را به‌عنوان لیست ترور لو می‌دهند، جلوی ترور روان‌بخش گرفته می‌شود، همان موقع می‌فهمند که روان‌بخش یک ریگی توی کفش دارد، روان‌بخش هم خیلی سریع خودش را نشان می‌دهد و می‌رود زیر ذره‌بین اطلاعات. نفوذی‌ها هم خبر می‌دهند که قرار است یک نفر دیگر ترور شود که خیلی مهره‌ی بااهمیتی است.

همه این اتفاقات و مکاشفات اطلاعاتی و امنیتی، حتی تعقیب و مراقبت‌های وزارت اطلاعات در سریال پیچیدگی خاصی ندارد. نه اینکه جیرانی چیز خاصی را نشان نداده باشد. بلکه برعکس او تمام تلاشش را کرده تا بتواند فنون اطلاعات را نشان بدهد، اما داستان اینجاست که وقتی بیننده بنشیند و یک فیلم اکشن با جلوه‌های ویژه‌ی سال ۲۰۱۵ را تماشا کند، به‌طورقطع یک فیلم با جلوه‌ی ویژه‌ی سال ۲۰۰۵ برای او هیجان‌انگیز نیست.

حالا شما تصور کنید، یک مخاطب ایرانی که به‌شدت به موضوع هسته‌ای علاقه‌مند است، انبوه فیلم‌های ژانر اطلاعات و امنیت! ایرانی را هم دیده، وزارت اطلاعات ایران را جزو برترین دستگاه‌های امنیتی منطقه و حتی دنیا می‌داند و ازقضا با فیلم‌های موضوع جاسوسی هالیوود و غیره هم آشنایی دارد، قطعاً بازی‌های ساده‌ای که در سریال به‌عنوان پیچیدگی‌های اطلاعاتی محور موضوع قرار گرفت او را جذب نخواهد کرد، بلکه سریال را سطحی و ضعیف خواهد دید؛ نگارنده بر این باور است که جیرانی گرچه تلاش کرد وارد بازی اطلاعاتی شود، اما از این نکات مهم غافل شده بود.

بدون دیالوگ با آب بندی!

بعضی از سریال‌های سیما حتی اگر خوش‌ساخت هم نبودند، اما به خاطر دیالوگ‌هایشان ماندگار شدند. متأسفانه تعبیر وارونه‌ی یک رؤیا از این دست سریال‌ها هم نبود. چقدر بد بود که بسیار پیش می‌آمد که در سریالِ فریدون جیرانی، دقایق همین‌طور می‌گذشتند و هیچ دیالوگی در کار نبود.

بدتر اینکه در خاموشیِ زبان بازیگران، مجبور بودیم بارش باران، قدم زدن بازیگران، نگاه‌های خیره‌ی طولانی، کادر بسته روی یک در و تصاویرِ بسته‌ی بدونِ مفهومِ دیگر را در ثانیه‌های طولانی و حتی در چند دقیقه تماشا کنیم، بلکه اتفاقی رخ بدهد. برای مثال همین قسمت آخر سریال را ببینید! چند ثانیه بین بیرون رفتن موریس در پی شنیدن صدای شلیک و بازگشت او همراه ناصر در یک کادر مسخره‌ی بسته گذشت؟ اید یک‌سوم آن ثانیه‌ها کاملاً اضافی بود.

حالا اگر بخواهیم همین تکه‌های اضافی را حذف کنیم و جلو برویم شاید مجموعاً به‌اندازه‌ی یکی دو قسمتِ کامل فقط «آب‌بندی» توی سریال بود. ولی این تنها اضافات سریال نیست. اگر قرار باشد فریدون جیرانی بنشیند و چیزهایی از سریال را حذف کند که نبود آن‌ها ابداً به بدنه‌ی اصلی داستان و ساختار سریال صدمه نمی‌زند، به گمانم چندین قسمت دیگر هم به‌سادگی حذف می‌شوند و می‌روند. اگر نخواهیم به طنز بگوییم که این سریال را می‌شد در یک فیلم سینمایی جمع کرد، می‌توانیم با جدیت بگوییم که تعبیر وارونه‌ی یک رؤیا آن‌قدر آب‌بندی و آن‌قدر زائدی داشت که بشود نهایتش مانند سریالِ یک روز قبل، در هفت هشت قسمت تمامش کرد.

سیمای بالیوودی

مدت‌هاست احساس می شود سازندگان سیما علاقه‌ی زیادی به سینمای بالیوود نشان می‌دهند. گواه آن‌هم رخ‌دادهای عجیب‌وغریب و کاملاً رؤیایی در مجموعه‌ها و فیلم‌های سیماست. مصطفی برنامه‌ی تعقیب و مراقبت محسن روان‌بخش را با حساسیت شروع می‌کند، اما یک‌دفعه غیبش می‌زند و سر از ایروان درمی‌آورد، همان‌جا قرارش با رابط نفوذی لو می‌رود و خلاصه مجروح می‌شود.

جاهای دیگری هم ازاین‌دست اتفاقات هست. محسن روان‌بخش تهدید به ترور می‌شود، همسرش داوطلبانه همراه او می‌شود و علی‌رغم اصرار نیروهای امنیتی همراه همسرش توی ماشین می‌ماند، عامل ترور به سمت آن‌ها می‌رود و تیراندازی می‌کند، عملیات ترور ناکم می‌ماند و محسن روان‌بخش هم بدون اسکورت خاص، بدون ترس و واهمه و استرس، بدون اینکه خودش یا حتی همسرش شوکه شده باشند، بدون حتی یک نیش ترمز زدن! خوش و خرم به راهش ادامه می‌دهد.

یا تصور کنید، نیروهای اطلاعاتی ایران در عملیات مقابله با موساد، در خاک کشورمان یکی‌یکی پرپر می‌شوند و به شهادت می‌رسند. موساد خیلی موفق‌تر عمل می‌کند و سیاوش مشرقی را همراه همسرش به تصور اینکه او برازنده است، از کشور خارج می‌کند. اطلاعات رد آن‌ها را تا مرز ارمنستان می‌گیرد، ناصر خیلی راحت بدون هیچ مشکلی تنهایی از مرز عبور می‌کند و به ارمنستان می‌رود.

گذشته از اینکه مجبور بودیم کلی پیاده‌روی او را ببینیم، وسط جاده یک اتوبوس پیدا می‌شود و او را با خود می‌برد. حالا در این مرحله آرنولدوار وارد داستان می‌شود. ناصر تک‌وتنها خانه‌ی امن موساد را پیدا می‌کند، تمام عوامل موساد را در یک‌چشم به هم زدن در خانه‌ی امن می‌کشد و دختر و دامادش را خارج می‌کند؛ موقع خروج هم در بالیوودی‌ترین بخش داستان سیاوش مشرقی کشته می‌شود!

در حداقل ده قسمت آخر سریال تعبیر وارونه‌ی یک رؤیا، کارگردان سریال، سوژه‌ی شیرین اطلاعاتی و امنیتی را که در اختیارش قرارگرفته بود، به افتضاح‌ترین شکل ممکن نشان داد. آنچه جیرانی ساخت، یک‌جورهایی نشان می‌داد که ما ازنظر امنیتی آسیب‌پذیریم و حتی اگر کشف کنیم که موساد می‌خواهد یکی را بدزدد، بازهم نمی‌توانیم جلوی او را بگیریم.

موساد می‌آید، ترور می‌کند و حتی می‌رباید و افسران اطلاعاتی‌مان را هم می‌کشد و ما حتی نمی توانیم جلوی خروج آنها از کشور را بگیریم. سر آخر هم به یک سوپرمن نیاز داریم که تنهایی برود خانه‌ی تیمی موساد را از بین ببرد و گروگان‌ها را نجات بدهد. به راستی باید پرسید جیرانی با بودجه‌ی سیما، این فیلم را در تمجید وزارت اطلاعات ساخته یا می‌خواسته چیز دیگری نشان بدهد؟

پایان ناگهانی یک رؤیا

داستان سریال، با تمام آب‌بندی‌هایش انگار هنوز کامل نبود، کاملاً حس می‌شد که این سریال چند قسمت دیگر تا انتها راه دارد. اما خیلی ناگهانی، هنگام شروع پخش سریال، مخاطب متوجه می‌شود که این آخرین قسمت سریال تعبیر وارونه‌ی یک رویا است. در اینکه جیرانی مجبور شده سریالش را کوتاه کند و بخش‌هایی از آن را حذف کند هیچ شکی نیست، چراکه تا روز قبل هیچ اشاره‌ای به قسمت آخر سریال نشد؛ امری که در صداوسیما معمول است و حداقل از یک قسمت قبل از اتمامِ این دست سریال‌ها، اعلام می‌کنند که قسمت آینده آخرین قسمت سریال خواهد بود.

حدس و گمان زیادی هم می‌توان در مورد علت کوتاه کردن سریال زد، که البته زیاد هم محل اشکال نیست، چراکه با این اوصاف سکانس‌ها و احیاناً قسمت حذف‌شده، چیز خاصی برای گفتن نداشتند و بیننده هم چیز خاصی را از دست نداده. شاید هم عوامل فیلم از سر خیرخواهی! تصمیم گرفتند اضافات فیلم را تا جایی که می‌توانند حذف کنند و سریال را در یک قسمت به پایان برسانند. درهرحال این اتفاق، پایانی بود بر کابوسِ تعبیر وارونه‌ی یک رؤیا!
منبع: فردا
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *


Iran, Islamic Republic of
حتما بايد همه چيز به نفع ما باشد و پيروز نشان داده شويم مثل فيلمهاي جنگي كه اين چند سال ساخته شده چرا نبايد فيلم كربلاي 4ساخته شود
مهدی
من وقتی این فیلم و فیلم تنهایی لیلا را نگاه می کنم احساس می کنم به شعورم توهین شده!! خیلیاز سینمای ایران ناامید می شوم!! و بخودم بدوبیراه می گم که چرا اینور نگاه کردم!!اما وقتی سریال کره ای آقای دکتر را نگاه می کنم به وجد میام!! چرا!!
مجتبی
نه عزیزم
ولی پت ومت هم نسازیم به اسم اطلاعات ایران؟!
البته کار سفارشی با کسی که خلاف عقیده ش هست همینه!


نفوذی های فرهنگی به جنگ نفوذی های سیاسی میروند؟؟!!!!
درسته،ولی یه بچه پنج ساله هم می فهمه هاشم جاوید ساده است ونمی شه بهش اعتماد کرد ودر حقیقت همون باعث شد این قدر نیروهای اطلا عاتی را بی عرضه نشون بده وتمام زحمت کارگردان هدر بره.
خدایش اگر کمک امام زمان و گزارشهای مردمی نبود وزارت اطلاعات به مشکل می خورد
مرسی درستش کردی
اگه صدا و سیمای ماست که صبر کنین تا چند روز دیگه از عوامل فیلم تقدیر و تشکر هم میکنن!!!!!

من نمیفهمم چرا اصلا تمام فیلم آهنگ غمگین روش بود؟؟!! این فیلم تراژدی وزارت اطلاعات ایران بود آیا؟؟!!
یکی از بزرگترین محسنات این سریال:

اثبات ناتوانی و خالی شدن باد و بروت یک کارگردان پرادعا بنام " جیرانی"

تمام
انصافا این حق دستگاه های اطلاعاتی ایران عزیز نیست. اگر ما اینطوری بودیم سیا و موساد و ... ما رو بلعیده بودن. تعجب می کنم که چرا وزارت اطلاعات چیزی نگفت؟
علی
Iran, Islamic Republic of
تمام این سریال را می شد به یک قسمت از یک سریال حرفه ای مثل هشدار برای کبرا یا گروه ضربت یا حتی قدیمی تر مثل شرلوک هولمز تبدیل کرد.
کلا بارون بود!
محسن
Iran, Islamic Republic of
راستی باران رگباری چه داستانی بود که مرتب می آمد ولی سیل راه نمی افتاد
Iran, Islamic Republic of
خب آب بسته بودن به سریال دیگه! متوجه نشدی؟
Iran, Islamic Republic of
انتظار بیشتری نباید از این داشت
عمار
سلام به این سوژه ها در فیلم دقت کنید
1- چه کسی در واقعیت ترور شد و از ترور نجات پیدا کرد؟ دکتر عباسی رییس سابق انرژی اتمی
حالا مقایسه کنید با اون کسی که در فیلم این بلا سرش آمد محسن روانبخش چقدر این دو نفر از نظر ظاهر شبیه هم انتخاب شدند!این مفهومی نداره؟
2- آدم هایی که تاثیر گذارند ریش پرفسوری اند از نیروی اطلاعاتی گرفته تا دانشمند ماجرا. حتما اینم شانسی اتفاق افتاده
و...
خودی ضربه کاری تری می زنه
خودی؟




جیرانی؟!
اصلا مهم نبود که سیستم اطلاعاتی را ضعیف نشان دهد بیشتر از همه فداکاری، جانفشانی و مظلومیت آنهایی را نشان داد که در مورد ترورها قصور کردند! مخصوصا ترور احمدی روشن.
فرزاد
واقعا یک سریال بد بود. فاجعه بود. از همه مسخره تر قسمت آخر بود...
کمال
شما این سریال مسخره رو با سریال 24 مقایسه کنید. بعدش میگن مردم چرا به سریالهای صدا و سیما نگاه نمی کنن .
لطفا تحلیلهای یک طرفه نکنید...
محمدرضا
اونا فیلم 300 میسازن که ما رو تحقیر کنن, ما با جای پاسخ به اونها, فیلم تعبیر وارونه یک رویا میسازیم که داخلش هم اطلاعات و امنیت خودمون رو تحقیر کنیم هم صنعت فیلمسازی خودمون را ! البته با این فیلم تونستیم شعور بیننده رو هم کلٱ زیر سوال ببریم!
حران
United States
یه مشکل جدی اینه دید مردم نسبت به وزارت اطلاعات و دید فریدون جیرانی و امثالهم.
مردم ما با اتفاقات اخیر در منطقه و عملیات‌های خاص و فوق العاده‌ای همچون دستگیری ریگی وزارت اطلاعاتمان را یک وزارت و نیروی قدرتمند در جهان میداند ولی در نظر فریدون جیرانی اینگونه نیست که سریالی طنز همچون «تغییر وارونه یک وزارت» ساخته
اتفاقا مشکل شما اینه که فکر کردید فیلم نامه را فریدون جیرانی نوشته! این فیلم نامه توسط آقایان حضرات تو سازمان انرژی اتمی به ایشان داده شده است و مطابق خواست آنها سناریو فداکار نمایی ، جانفشان نمایی و مظلوم نمایی به بیننده القاء شده است.
سریال مسخره ای بود ،حیف اون همه پول!!!!
حدیث
خداروشکر که تموم شد سریالی واقعا افتضاح کند بی سروته واقعا باعث تحقیر این سربازان گمنام بود باید شکایتی ازشون صورت بگیره مردمو چی فرض کردندسوژه به این نابی چی نوشتندو چی ساختند
اخه جیرای هم شد کارگردان!!!!!!!
محمدرضا
United States
سلام. گذشته از تمام نقدهایی که گفته شد، یه موضوع خیلی مهم تو این فیلم از قلم افتاده بود. اون هم معنویت سربازان گمنام امام زمان (عج) بود. حتی یک برداشت هم از وضو و نماز و توسل و توکل اونها نبود. ولی به جای اون سیگار کشیدن هنگام ناراحتی اونها رو نشون میده....؟!
جالب تر از همه اینکه در این فیلم روسیه واسراییل بدن ویکمی فرانسه ولی امریکا وانگلیس چقققدر خوبن هیچ کاری با ایران نداشتن مثل شعارای فتنه گرا در روز قدس که مرگ بر روسیه میگفتن به جای امریکا
علی
جی پی اس آخری کجا گذاشته بودند که محل اختفا مامور تونست تو یک کشور دیگه پیدا کرد !!!
هر کی بره سر مرز و دست بلند کنه اتوبوس میبره اون ور مرز!!!
اتاق امن تو کشور بیگانه مرکز جاسوسی !!!!!!!!!!!!!
ابوذر
Iran, Islamic Republic of
توی ساعت عروس و داماد
United States
بابا فیلمه.
محمد
واقعا از این که این سریالو دنبال کردم پشیمونم
نیما راسخ
Romania
این سریال فقط یک اسم زیبای دهان پرکن داشت و دیگر هیچ.کارگردانان مدعی وطنی-از نوع جیرانی-قرار است تا کی و تا کجا به شعور مخاطب توهین کنند؟
موضوعش جالب بود ولی خیلی ایراد داشت. یکنفر چگونه می تواند آنهم بدون اجازه رئیسش با یک اسلحه چندین نفر را بکشد و دو نفر را نجات دهد این فقط در افسانه می باشد در واقعیت غیر قابل باور است. در کل داستان بر اساس افسانه بود نه واقعیت از آقای جیرانی بعید بود یک سریال با اینهمه ضعف و ایراد بسازد حیف از بازیگران خبره ای که در این فیلم ایفای نقش کردند حیف که صد حیف بنظر من سریال چرتی بود. البته با اجازه کارگردان
یعنی داستان رو به فنا داد این جیرانی.
کارگردان فیلم های زردی مثل مزاحم و شام و آخر رو چه به سوژه های اطلاعاتی
محمد
United States
به نظر من از خیلی از سریال های دیگر صدا و سیما بهتر و قوی تر بود . تاکنون نقد قوی و جان دار نسبت به این سریال مشاهده نکردم . البته سریال نقدهایی دارد .
نقد جوندار میخوای برو تحلیل امروز وطن امروز بخون
Iran, Islamic Republic of
من با این قسمت آخرش مشکل دارم. حتی یک نفر همراه ناصر نبود که به ارمنستان بره! حتی نیروهای ایرانی نبودند که او را با ماشین به مرز برسونند! اینقدر ساده لوحند که احتمال اینو ندادند که ممکنه دختر و داماد ناصر رو با یک ماشین دیگه غیر از ون برده باشند! توی این ماجرای ترورها اصلا خبری از وزیر اطلاعات و یا حداقل ارتباط با او نبود!
دست آخر هم به این نتیجه میرسیم که اگر بلایی به سرمون میاد و افراد این کشور و از بین میبرند تقصیر خودمونه . اگر چندنفر همراه ناصر بودند میتونستند حفاظت بیشتری داشته باشند تا اینکه مشرقی کشته نشه.
بعد اینکه با اون تصویری که ما دیدیدم اون گلوله باید به خود ناصر میخورد تا به مشرقی. چطوری به اون بنده خدا با اون خلوص و ارادت به وطن اصابت کرد. خیلی حیف شد.
اگر عطیه هم با او کشته میشد آدم اینقدر دلش نمی سوخت که اون بنده خدا به تنهایی کشته شد.

اون صحبت ناصر و رییس حراست هم خوب نبود. میگفت اگه بازنشست بشی چه کار میکنی ؟ میگفت من میرم . میرم روی یک زمین کار میکنم به هیچ چیز دیگه هم کار ندارم. اون یکی میگفت من اگر بازنشست بشم فقط میخوابم.
واقعا این بده از دو نیروی اصلی حفاظت و اطلاعات که نسبت به کارشون اینطوری فکر کنند و خسته باشند. پس اینقدر صحبت از جان برکف بودن و پای کار وایسادنها که شعارش رو میدن حداقل باید در این نمایش میبود.

و آخر اینکه از فریدون جیرانی که (من مادر هستم) رو میسازه انتظار بیشتر از این نمیره.
فیلمهایی با این موضوعات رو باید کارگردانهایی بسازند که خودشون اهل این داستانها باشند.
سراسر فیلم جیرانی توهین به کسانی که بر علیه فتنه 88 در روز 9 دی شعار دادند بودند غیر از این چیزی نبود. فیلم چرتی بود که نه سر داشت و نه ته
amir
Iran, Islamic Republic of
آنچه جیرانی ساخت، یک‌جورهایی نشان می‌داد که ما ازنظر امنیتی آسیب‌پذیریم و حتی اگر کشف کنیم که موساد می‌خواهد یکی را بدزدد، بازهم نمی‌توانیم جلوی او را بگیریم!!!!!!!!!!!!!!!
بهزاد
Iran, Islamic Republic of
با سلام به نظر من یه کپی برداری از سریال آمریکائی homeland بود مخصوصا تیتراژ اولش ، ولی اون سریال با این که ضد ایرانی و اسلامی بود چقدر زیبا کار شده بود ولی این سریال کاملا کشکی متاسفانه
موسوی
Iran, Islamic Republic of
اگر رویای کارگردان این باشد وا مصیبتا از واقعیت فعالیت های اطلاعاتی ارگان های کشور
من دلم حاتمی کیا می خواد.
عجب فیلم بود به رنگ ارغوانش
این سریال بیشتر توهین به وزارت اطلاعات و سربازان گمنام امام زمان عج بود تا یک سریال، حیف از آنهمه هزینه ای که برای این سریال چرت شد و حیف از آنهمه بازیگران خبره ای که برای این سریال انتخاب شدند. یعنی وزارت اطلاعات ایران اینقدر دست و پا چلوفتی است آقای جیرانی باید پاسخگوی توهین خود به وزارت اطلاعات باشد.
خودتی جیرانی
امیر علی ابراهیمی
وقتی با پیشینه فکری آقای جیرانی فیلم رو میبینیم من 2تا موضوع ذهنمو درگیرمیکنه...
1-نیروهای اطلاعاتی ما خیلی پرتوقع و همه چیز دان و مغرور و ...نشون داده میشه در حین حال در عمل خیلی ضعیف و بی اراده و ببو گلابی و بی عرضه نشون داده میشه...
2-الان بزرگترین سرویسهای جاسوسی دنیا یا مال آمریکان و یا مال اسرائیل...اما اینجا اصلاً از اونها خبری نیست و در عین حال چند تا گروه تروریستی که معلوم نیست به کجا وصلن اما روسی حرف میزنن ...
3-کارگردان فکر کرده که تهران تو شماله....و هی بارون میاد ...اون هم نه بارون ها...باااااااااارررررررررررروووووووووووونننننننننن....
محمدجواد
Iran, Islamic Republic of
جالبه تو یه قسمت یه هویی کلی آدم کشته میشن، و جالب تر اینکه انقد آدم تو وزارت اطلاعات کمه که فقط یه محافظ برای برج میزارن و اونم انقد تابلو تو ماشین نشسته که براحتی یه زن اونو میکشه، در حالیکه حتی یک بچه هم میدونه حفاظت از یه برج که توش هدف اصلی قرار داره حتما چند لایه هست و فقط یک نفر برای اینکار تقریبا مسخره کردن نیروهای اطلاعاتی ما هست. واقعا برای خودم متاسفم که این فیلم . . . رو نگاه کردم
فکر کنم جیرانی خیلی به باران باران باران ...علاقه داره
در این سریال توهین به وزارت اطلاعات و بالا بردن دشمنان نظام بود. در کل سریالش بدرد بخور نبود اگه این موضوع سریال را به کارگردانانی امثال حاتمی کیا می دادند بهتر از این می ساخت.
اميد
Iran, Islamic Republic of
واقعا بهتر از اين نمي شد آبروي وزارت اطلاعات را برد. متاسفم براي كساني كه اين كارگردان را انتخاب و از او حمايت كرده اند. در اين سريال ايتدايي ترين شيوه هاي اطلاعاتي هم رعايت نشده بود.
سید
در مورد ساخت فیلم باید عزیزان کارشناس نظر بدهند ولی حقیر بعنوان یک شهروند جمهوری اسلامی با دیدن این فیلم اصلا احساس غرور نکردم و حال اینکه حتی اگر قرار است واقعیتهای تلخ نیز نشان داده شود به گونه به نمایش درآید تا مخاطبین از دیدن این فیلم احساس غرور کنند نه اینکه احساس افسردگی به آنها دست دهد
واقعا افتضاح بود...
جیرانی با اون باران های مسخره مثلا می خواست فضای بارانی فیلم های جنایی انگلیسی رو بازسازی کنه.
عاقبت انتن فروشی بیش از این نیست.
وزارت اطلاعات پول داد تا ابروش رو ببرن. دوحالت داره یا از سر جهل این کارو کردن یا از سر دشمنی!
سعید علی نیا
واقعا مسخره و مضحک تمام شد!!!
آفرین به جهان نیوز بایت اطلاع رسانی اش....
دادخواه
Iran, Islamic Republic of
با توجه به سابقه و خط فکری آقای جیرانی بنده فکر میکنم ایشان اینقدر هم ناموفق نبوده اند. بلکه نهایت تلاش خود را کرده اند تا مردم کلا به سیستم امنیتی کشور بی اعتماد شوند.
نه بنده بلکه هر ایرانی دیگری با دیدن این فیلم با خود می‌گوید ببین امنیتمان را دست چه کسانی سپرده ایم. سوژه ثابت سریالها و فیلمها کلا شده عشق و عاشقی و ازدواج. هر داستانی باشد باید حتما 2-3 تا ازدواج هم در آن باشد!!
سجاد نوروزی
فیلمساز ما شعبده ای دیگر رو کرده است، شعبده ای بدتر از «من مادرش هستم» و بی کیفیت تر از «خواب زده ها»… فریدون جیرانی برای ساخت سریال تعبیر وارونه یک رویا به عرصه ای گام نهاده که اساساً درک درستی از آن ندارد. این بدفهمی در جای‌جای سریال خود را نشان داده و در نهایت به شکل کاریکاتوریزه کردن شخصیت ها و سوژه ها نمایان گردید.

اگرچه «قرمز»، اولین اثر جیرانی در اوج تحولات دهه ۷۰ در غیاب دی وی دی های کنار خیابان و ماهواره توانست خودی نشان دهد اما بعد از آن هرچه جیرانی ساخته را هم مردم پس زده اند هم منتقدان. بنابراین سوال این است که با کدام منطق ساخت چنین سریالی به جیرانی واگذار شده است؟

فیلمساز تریلر امنیتی – جاسوسی دیده است؟

اساساً در سریال جیرانی با تصویری کاریکاتوری از یک کیس امنیتی مواجه هستیم که باور پذیر نیست. با وجود آنکه دو قسمت ابتدایی سریال قوی آغاز می شود اما در ادامه جیرانی به سراغ همان شیوه کلاسیک فیلمسازی شبه روشنفکری می رود و دوربین سر دست به پشت سر کاراکتر راه می افتد. نتیجه، وقت کشی بی فرجامی است که در هر قسمت این سریال به وفور دیده می شود و بیش از آنکه نماد «آب بستن» باشد، نشانه سرگردانی فیلمساز است. جیرانی قاصر از این است که ذات سوژه را عیان کند و یک روایت سینمایی- امنیتی همراه با چاشنی تعلیق و گره طبیعی را عرضه کند . نتیجه آن است که شخصیت ها کاریکاتور می شوند، دیالوگ در فجیع ترین شکل ممکن بیان می شود و سیر داستان نامفهوم است. اساسا نمی فهمیم که روانبخش «چرا» جاسوس شده است؟ «چرا» وطن فروشی می کند؟ این سوال های بی پاسخ در نهایت به حذف این شخصیت در سردستی ترین شکل ممکن می انجامد تا فیلمساز ما از «شر» قضیه راحت شود!

این ضعف در شخصیت پردازی در باره نیروهای امنیتی هم صدق می کند. سوال این است که اینها رییس ندارند؟ سرخود در باره مهمترین کیس امنیتی کشور تصمیم می گیرند؟ سابقه شان چیست؟چرا در زندگی شخصی خود دچار ضعف هستند؟ چرا همیشه مغموم و دژم و افسرده اند؟

بلایی که جیرانی بر سر سوژه نازل کرده، باعث می شود که ما شخصیت های کاریکاتوری و بی هویتی را ببنیم که در «فاجعه» غوطه ورند و سرگردان به این سو آن سو می روند… نمونه عیان، شخصیت «ژاله» است که معلوم نیست چرا حاضر به همکاری با دستگاه امنیتی می شود و چرا دفعتاً روانبخش را می کشد! این روایتگری دسته چندم و بی معنی، بعید است در فیلم کوتاه مستند یک جوان شهرستانی رخ دهد، اما در سیمای ملی به ید پرتوان جیرانی رخ داده است!

همه اینها نشانه این است که جیرانی عزیز، تابحال فیلم پلیسی و اکشن امنیتی ندیده است! شاید هم دیده ولی خوشش نیامده… که اگر به این ژانر علاقه مند بود و در آن تجربه ای داشت چنین افتضاحی به بار نمی آمد.

جیرانی و اشتباهات هولناک ساختاری

جناب جیرانی چون قاصر از ارائه یک روایت قدرتمند سینمایی بوده، به عنصر «فاجعه» دست انداخته است. وی برای پوشش ضعف روایی، مدام در حال خلق فاجعه است: جاسوسی که زن اولش را کتک می زند و او لال می شود، پدر الکلی تروریست اغفال شده در چند قسمت ضجه می زند و در آخر می میرد، تروریست بیچاره داستان در وسط جنگل شکار معشوقه اش می شود، معشوقه اش وسط بیایان هلاک می شود و …

جالب اینجاست که همین ها هم «یهویی» اتفاق می افتد و جالبتر اینکه در همه این موارد، دستگاه اطلاعاتی جمهوری اسلامی در حال رکب خوردن از چند «جوجه تروریست» است که اساساً معلوم نیست مزدور موساد هستند یا یک پیرمرد خنزرپنزری یهودی. مامور کارکشته اطلاعاتی ما هاشم جاوید را از دست می دهد، دو بدل برازنده و زنش را از دست می دهد، دو نیرویش را هم از دست می دهد ، جلوی درب خانه مهمترین کیس امنیتی کشور فقط یک محافظ می گذارد و اخر سر هم پس از یک جدال لفظی به غایت مهمل با مافوق ، تنها و پیاده به خاک ارمنستان می زند، به خانه امنی می رود، پشت لب تاپ می نشیند و یهویی مقر تروریست ها را کشف می کند و مثل فیلم های بالیوودی به آنجا حمله می کند و همه را می کشد و …

سوال مشخص این است که این همه توهین به شعور مخاطب در قاب سیما واقعاً سهوی است یا فیلمساز ما این قدر سطح پایین است؟

لوث کردن مفهوم «تروریسم مدنی»

از فیلم قرمز تا بحال، جیرانی ضعف خود در روایتگری را با خلق فاجعه پوشانده است. فاجعه های شبه دراماتیکی که جیرانی در آثار خود خلق کرده است، فقط مخاطب را برای لحظه ای غافلگیر می کند اما به هیچ وجه او را با مسیر داستان همراه نمی سازد. این فجایع بر داستان تحمیل شده اند بی آنکه بخشی از داستانی باشند یا کمکی به روایت بهتر و پیش برد قصه نمایند. اینچنین است که مفهم راهبردی «تروریسم مدنی» نیز در «تعبیر واورنه رویا» لوث می شود. گویی موساد صرفاً قلاب می اندازد و هرچه به قلاب افتاد را به خدمت می گیرد.

اساس جاسوسی مدنی و تروریسم منبعث از آن، درست است که از قشر برآمده از آسیب های اجتماعی یارگیری می کند، ولی این یارگیری چندان هم بی حساب و کتاب و من درآوردی نیست. آمران این پدیده هم یک پیرزن الکلی و یک پیرمرد سرطانی در ارمنستان نیستند، یک «دولت مخوف » است که حداقل شش دهه سابقه عملیات های برون مرزی وسیع دارد و حتی درCIA و MI6 نیز نفوذ می کند. ضعف و بدفهمی کارگردان موجب شده است که ما روایت مغشوشی را شاهد باشیم که در آن اثری از هیچ چیز نمی بینیم… هیچ چیز… حتی با «ایران ای مرز پر گهر»ش نیز که با صدای رضا یزدانی! عرضه شده همذات پنداری نمی کنیم . چون به جای روایت دست اول ، مقوایی از سوژه به ما تحمیل شده است .
Estonia
تسویه حساب با جیرانی بابا نشستی تا اخر سریال را نگاه کردی انوقت ادای منتقد سینما را در میاوری این سریال ضعیف دو معنی داشت 1-وطن فروش همیشه هست 2- دشمن را ضعیف نپندارید
چرا همه مثلا خوب سریال ریش پروفسوری بودند؟؟؟!!!
مهدی313
Moldova, Republic of
بجز نقد هاییکه به بقیه قسمتهای فیلم وارده ،
قسمت آخر افتضاح تموم ...
این چه وضعش بود ؟؟
این کار رو باید به یه آدم اینکاره میسپردن ..
نه آقای جیرانی که سابقه ی فیلم اجتماعی داره ...
سلام
من علی رغم تحلیل اول شما که با آن موافق نبودم فیلم خوب شروع شد و قابل تأمل بود و در کل کار زیبایی بود در رابطه با سازمان اطلاعات با اینکه کاستی هایی داشت ولی فکر میکنم در ادامه و در آخر فیلم هم لوس شد و هم سر هم بندی شد و متأسفم که اینگونه شد...
سردار گمنام
ببین یا شما خوابی یا خودتو زدی به خواب وجود همچون فیلمی اولا به خاطر به تصویر کشیدن روحیه ایثارسربازان گمنام فوق العاده غنیمته ثانیا تصویر مردمی از سربازان گمنام ارائه شده نه اون جور که دشمنا میگن ثالثا شما که توقع نداری از دستگاه امنیتی که تجربیات فوق العاده خاصشو که محرمانه است در اختیار مثلا یک کارگردان قرار بده تا فیلم بهتری بسازه !خدا به راه راست هدایتت کنه
فاطمه
قسمت آخرش افتضاح بود من فکر کردم فقط خودم اینطوری فکر میکنم...خیلی هندیش کرده بود خصوصا اونجا که تنهایی راه افتاد که از مرز بره بیرون ..یکی هم اونجایی که خیلی راحت جای تروریستارو پیدا کرد..واقعا این همه مدت نشستیم پای این فیلم فقط وقت خودمون رو هدر دادیم...