پنجشنبه ۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 25 Apr 2024
 
۱

نبردی با ۲۵ هزار شهید

شنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۳ ساعت ۰۹:۴۴
کد مطلب: 373147
حضرت علی(ع) در پنجم شوال سال ۳۶ هجری یاران و سپاهیان خود را از کوفه به سوی مرزهای شام و منطقه صفین فرستاد تا با سپاه معاویه و یارانش مقابله کنند.
نبردی با ۲۵ هزار شهید
سرویس فرهنگی جهان نيوز: امیرمومنان (ع) پس از پیروزی در جنگ جمل و استقرار پایه های حکومت الهی خود، تصمیم گرفت ریشه حکومت اموی را در شام ریشه کن کند. امام در این راه اصرار فراوانی بر بیعت معاویه داشت و هدفش این بود که از این طریق دست او را از اموال و حقوق مسلمانان کوتاه سازد اما معاویه با نیرنگ در جمع مردم شام اعلام کرد که نماینده امیرمومنان عمر بن خطاب و عثمان بن عفان است و کاری نکرده که شرمنده کسی باشد.

معاویه با اشاره به آیه ۳۳ سوره اسراء، خود را ولی خون عثمان دانست و گفت که او مظلوم کشته شده و خطاب به مردمی که در مسجد بودند گفت که مایل است نظر آنان را درباره قتل عثمان بداند که افراد حاضر در مسجد نیز برخاستند و گفتند خواهان انتقام خون عثمان هستند. به این ترتیب آنها با معاویه بیعت کردند و تاکید نمودند که در این راه جان و مال خود را فدا خواهند کرد.

جنگ صفین از مهمترین نبردهای زمان خلافت حضرت علی (ع) بود که در سال ۳۶ هجری بین آن حضرت و معاویه فرزند ابوسفیان در سرزمین صفین که در ناحیه غربی عراق بین رقه و بالس قرار دارد، رخ داد و از همین رو به جنگ صفین شهرت یافت.

امام علی (ع) در آغاز خلافت، معاویه را که کارگزار حکومت در شام بود، از مقامش عزل فرمود و شخص دیگری را به جای وی منصوب کرد ولی معاویه نپذیرفت و ناحیه شام را تحت قلمرو خود نگه داشت.

امیرمومنان خلیفه مسلمانان بار دیگر، پس از نبرد جمل، شخصی به نام جریر بن عبدالله را برای مذاکره و گرفتن بیعت از معاویه به شام فرستاد اما معاویه این بار هم تسلیم نشد بلکه به بهانه خونخواهی عثمان سپاه شام را برای مقابله با حضرت علی (ع) آماده ساخت.

امیرمومنان نیز چون چاره ای ندید، آماده جنگ شد و در پنجم شوال سال ۳۶ با سپاهی عظیم از کوفه حرکت فرمود و در بیابان صفین با معاویه برخورد کرد و به این ترتیب، نبردی سخت و طولانی بین سپاه عراق و شام درگرفت.

پس از چند روز نبرد، سپاه امیرمومنان در آستانه پیروزی بود که عمرو بن عاص برای گریختن از شکست، به نقشه شوم قرآن بر سر نیزه کردن متوسل شد و در حساس ترین لحظه های جنگ، دست به نیرنگی بزرگ زد و دستور داد با بستن قرآن بر سر نیزه ها و حمل کردن قرآن بزرگ دمشق با کمک ۱۰ نفر روی نیزه ها، همه سپاهیان فریاد بزنند که «ای اهل عراق! کتاب خدا بین ما و شما حاکم است» یعنی دو طرف دست از جنگ بردارند و به حکم قرآن تسلیم شوند!

امیرمومنان (ع) خطاب به سپاهیانش فرمود که به جنگ ادامه دهند و استقامت کنند که لحظه پیروزی فرا رسیده و به دعوت آنان اعتنایی نکنند که فریبی بیش نیست. زیرا قبل از شروع جنگ، امام طی نامه های متعدد و سفیران فراوان، معاویه و اهل شام را دعوت به پذیرش حکم قرآن کرده بود و آنان نپذیرفته بودند و اینک که در آستانه شکست قرار گرفته بودند، قرآن را دستاویز خود کرده بودند.

نیرنگ عمروعاص کار خود را کرد و گروه زیادی از سپاه عراق که تعداد آنها بالغ بر ۱۰ هزار نفر بودند دست از جنگ برداشتند و خواستار قبول درخواست شامیان و آتش بس شدند.

حضرت علی (ع) به آنان فرمود «فریب مخورید، قرآن ناطق منم» اما آن ها در حالی که همگی مسلح بودند، در برابر امام ایستادند و بر خواسته خود پافشاری کردند و در نهایت گفتند «یا علی، دعوت این گروه را بپذیر و گرنه همان گونه که عثمان را کشتیم، تو را نیز می کشیم.»

سخنان امام در دل های مرده آنان هیچ اثری نداشت و امام مجبور به پذیرش حکمیت و داوری شد و قرار شد تا با برقراری آتش بس، هر یک از دو طرف جنگ، شخصی را به عنوان داور و حکم انتخاب کنند تا با مشورت یکدیگر در تاریخی معین در مکانی به نام دومه الجندل در سر حد شام و عراق، در مجلسی عام و در مقابل سران دو سپاه نظر خود را اعلام کنند.

معاویه برای داوری، عمروعاص را برگزید ولی گروه شورشی از سپاه عراق و مخالفان امام علی(ع) که آتش بس و حکمیت را بر او تحمیل کرده بودند و خواهان صلح با معاویه بودند، ابوموسی اشعری را نامزد کردند.

هر چه امام فرمود او شایستگی ندارد، نپذیرفتند و اجازه ندادند که امام ابن عباس یا مالک اشتر را برای داوری برگزیند و حتی امام احنف بن قیس را به عنوان داور دوم یا سوم پیشنهاد داد ولی آنان نپذیرفتند.

گروه سرکش و فریب خورده در جبهه علی (ع) که بعدها خوارج نام گرفتند سه چیز را بر امام تحمیل کردند؛ یکی پذیرش آتش بس و حکمیت قرآن و سنت پیامبر(ص)، دوم پذیرفتن ابوموسی اشعری به عنوان داور برای حکمیت و سوم حذف عنوان و لقب امیرمومنان از متن پیمان داوری و حکمیت.

پس از امضای حکمیت در طول مدت و مهلت بررسی توسط دو داور، عمرو عاص با زیرکی خاص خود به ابوموسی قبولاند که علی (ع) چون کشندگان عثمان را پناه داده و جنگ به راه انداخته، سزاوار حکومت نیست. ابوموسی نیز بر معاویه خرده گرفت و او را لایق حکومت ندانست. آن گاه هر دو تصمیم گرفتند که هر کدام امیر خود را از خلافت عزل کنند و امر خلافت را به عهده خود مسلمین بگذارند تا هر کسی را که می خواهند به خلافت انتخاب کنند و قرار شد هر دو نفر این نظر را اعلام کنند.

روز موعود فرا رسید. همه در دومه الجندل اجتماع کردند تا حکمین نظر خود را اظهار کنند. ابوموسی به عمروعاص گفت بر منبر بالا رود و نظر توافق شده را اعلام کند اما عمرو عاص زیرکانه ابوموسی را پیش انداخت و گفت: تو صحابی پیامبر خدایی. من هرگز بر تو مقدم نخواهم شد!

ابن عباس که در مجلس حاضر بود از ابوموسی خواست تا ابتدا عمرو عاص نظر خود را اعلام کند ولی ابوموسی قبول نکرد و از منبر بالا رفت و در جمع مردم گفت: ما پس از مشورت و بررسی به این نتیجه رسیدیم که علی و معاویه را از خلافت خلع کنیم و انتخاب خلافت را به عهده مسلمین بگذاریم، بنابراین من، چنان که این انگشتر را از انگشت بیرون می آورم، علی را از خلافت خلع می کنم.

عمروعاص بلا فاصله پس از ابوموسی به منبر رفت و گفت: او علی را از خلافت خلع کرد، من نیز او را خلع می کنم و چنان که این انگشتر را در دست خود می نهم، معاویه را به خلافت می گمارم.

ابوموسی که فریب خورده بود، فریاد زد «لعنت خدا بر تو، تو مانند سگی هستی» و عمروعاص در حالی که پیروزمندانه از منبر پایین می آمد به او گفت «تو هم مانند الاغی هستی که بر او کتاب بار کرده باشند.»

سرانجام جنگ صفین با ماجرای حکمیت به پایان رسید و به شکست سپاه امام علی منجر شد. می گویند در این جنگ از سپاه ۹۰ یا ۱۲۰ هزار نفری معاویه، ۴۵ هزار نفر و از سپاه ۹۰ یا ۱۲۰ هزار نفری امام علی (ع) ۲۵هزار نفر کشته شدند و به این ترتیب، مجموع کشتگان این نبرد به ۷۰ یا ۷۵ هزار رسید.

مآخذ:
تاریخ طبری از محمد بن جریر طبری ج ۳، ص ۳۸
شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۲
مروج الذهب از علی بن حسین مسعودی، ج ۲، ص ۴۸
فروغ ولایت نوشته آیت الله جعفر سبحانی، ص ۶۱۰- ۶۱۱
منبع: ایرنا
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *