جمعه ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ - 19 Apr 2024
 
۰
۲

روایتی نو از شعر خاطره انگیز دو کاج + فیلم

شنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۰ ساعت ۱۴:۰۰
کد مطلب: 195658
به گزارش جهان به نقل از شهرستان ادب؛ هفته گذشته جمعی از شاعران و نویسندگان موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب با حضور در منزل استاد محمد جواد محبت شاعر پیشکسوت انقلاب از ایشان عیادت نمودند. دراين ديدار استاد محبت بنا به درخواست حاضران شعر خاطره انگيز دوکاج کلاس چهارم و نسخه جديد اين شعر را خواندند.


در کنار خطوط سیم پیام
خارج از ده ، دو کاج ، روییدند

سالیان دراز ، رهگذران
آن دو را چون دو دوست ، می دیدند

روزی از روزهای پاییزی
زیر رگبار و تازیانه ی باد

یکی از کاج ها به خود لرزید
خم شد و روی دیگری افتاد

گفت ای آشنا ببخش مرا
خوب در حال من تامّل کن

ریشه هایم ز خاک بیرون است
چند روزی مرا تحمل کن

کاج همسایه گفت با تندی
مردم آزار ، از تو بیزارم

دور شو ، دست از سرم بردار
من کجا طاقت تو را دارم؟

بینوا را سپس تکانی داد
یار بی رحم و بی محبت او

سیم ها پاره گشت و کاج افتاد
بر زمین نقش بست قامت او

مرکز ارتباط، دید آن روز
انتقال پیام، ممکن نیست

گشت عازم، گروه پی جویی
تا ببیند که عیب کار از چیست

سیمبانان پس از مرمت سیم
راه تکرار بر خطر بستند

یعنی آن کاج سنگ دل را نیز
با تبر، تکه تکه، بشکستند

و اما استاد محبت در بازسرايي اين شعر، پايان داستان را به گونه اي ديگر رقم مي زنند ، سرنوشت جديدي که در آن ديگر از بي مهري خبري نيست.

درکنار خطوط سیم پیام
خارج از ده دو کاج روئیدند

سالیان دراز رهگذران آن دو را
چون دو دوست می‌دیدند

روزی از روزهای پائیزی
زیر رگبار و تازیانه ی باد

یکی از کاجها به خود لرزید
خم شد و روی دیگری افتاد

گفت ای آشنا ببخش مرا
خوب در حال من تأمل کن

ریشه‌هایم ز خاک بیرون است
چند روزی مرا تحمل کن

کاج همسایه گفت با نرمی
دوستی را نمی برم از یاد

شاید این اتفاق هم روزی
ناگهان از برای من افتاد

مهربانی بگوش باد رسید
باد، آرام شد، ملایم شد

کاج آسیب دیده ی ما هم
کم کمک پا گرفت، سالم شد

میوه ی کاج ها فرو می ریخت
دانه ها ریشه می زدند آسان

ابر باران رساند و چندی بعد
ده ما، نام یافت کاجستان

اینجا
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *


Iran, Islamic Republic of
خدا خیر تان بدهد دلم برای این شعرها وتمام شعرهای دوران کودکی ام تنگ شده بود خاطره خوشی را زنده کردید
Iran, Islamic Republic of
چقدر این شعرو زمان بچگی دوست داشتم و خاطره اش به ذهنم مونده بود
همچینم بد نشد استاد انتهای شعرو عوض کردنا