خاطره شریعتمداری از شهید باهنر
دوشنبه ۱۰ شهريور ۱۳۹۳ ساعت ۰۷:۵۱
کد مطلب: 377998
باورمان نمیشد، سخنی که با ناامیدی اما، به نیاز بر زبان آورده بودیم، در جان و دل آن مرد خدا به انقلابی پرشور تبدیل شود... اشک در چشمان مهربانش حلقه زد به فرش خیره شد و بعد از چند لحظه، سر برداشت و آهسته و آرام گفت میآیم.