ماجرای روبرو شدن پروفسور سمیعی با جانباز نابینا
دوشنبه ۱۷ فروردين ۱۳۹۴ ساعت ۰۷:۳۸
کد مطلب: 415727
رضا از بچه محل های قدیمی مان است که سال 67 در جبهه چشمانش مورد اصابت ترکش قرار گرفتند و نابینا شد.
ده بیست سالیه که ازدواج کرده. خدا همسر و فرزندش رو براش نگه داره.
چون می دونم شاکی میشه، اسم و رسمش رو نمی نویسم. حوصله قاط زدنش رو ندارم.
پنج شیش سال پیش، خانمش دچار درد و مشکل عجیبی شد. وقتی به بیمارستان مراجعه کرد، جواب معاینات و آزمایش پزشکان خیلی بد بود.
یک تومور بدخیم در سر همسر رضا جا خوش کرده بود.
موقعیت اون قدر وخیم بود که ظاهرا از دکترهای ایرانی کاری برنمی اومد.
به پیشنهاد یکی از دکترها، مدارک رو برای پروفسور سمیعی که خارج از ایران بود، ایمیل کردند. در کنار مدارک پزشکی، آقای دکتر توضیحی هم از وضعیت خانوادگی بیمار و این که شوهر وی جانباز نابیناست، نوشت.
پروفسور سمیعی که ظاهر در طول سال فقط چند روزی به ایران می آید و به لطف خدا و همت والایش، کولاک می کند و بیماران بسیاری را درمان می کند، پذیرفت که همسر رضا را عمل کند.
مدتی بعد، پروفسور سمیعی به تهران آمد و همسر رضا را خدمت ایشان بردند. پس از معاینات اولیه، برای عمل و برداشتن تومور وقت تعیین کرد.
آن طور که می گفتند، احتمال داشت عمل موفق نباشد و همسر آقا رضا ...
روز عمل، رضا که تحمل چنین مسئله ای نداشت، همراه خانمش به بیمارستان نرفت.
کادر پزشکی و اتاق عمل آماده شدند.
بیمار را که به اتاق عمل آوردند، پروفسور سمیعی مکثی کرد. از کادر پزشکی سراغ همسر بیمار یعنی آقا رضا را گرفت که به ایشان توضیح دادند به دلیل اینکه احتمال خطر برای همسرش هست، تحمل نداشته و نیامده است.
پروفسور سمیعی، در اقدامی عجیب گفت:
"تا همسر ایشان نیاید، من عمل را شروع نمی کنم."
بالاجبار با رضا تماس گرفتند که با آژانس خودش را به بیمارستان رساند.
وقتی رضا وارد بیمارستان شد، پروفسور سمیعی جلو رفت و پس از روبوسی با او گفت:
"من فقط خواستم تو را ببینم تا بهت بگم "کاری که تو و امثال تو برای کشور انجام دادید، از کارهای من خیلی باارزش تر و بزرگتره."
و همسر رضا را بدون اخذ ریالی، عمل کرد که به لطف خدا و معجزه علم و عمل پروفسور سمیعی، خوب شد و همچنان در کنار خانواده خوش می گذراند.
۲۸۱
خدارا شکر
وااااي واقعاً خدا چه بنده هاي خاصي داره . اين پروفسور سميعي ام از اون بنده هاي خاصه واقعاً. كسيكه بيشتر عمرشو توي ايران نبوده و سرش توي كتاب و درس بوده و از احوالات و حوادث ايران خبر نداشته، اصلاً انتظار چنين طرز رفتاري نيست و به خاطر همين ايشون از بنده هاي خوب خداست. اما متأسفانه در ايران خودمان به خودمان رحم نمي كنيم.!!!
خدا پروفسور سمیعی و امثال ایشون رو برای ما نگه داره ولی من از شما که سایت معتبری هستین تعجب میکنم که به این راحتی داستان یک کسی رو در فیسبوک به عنوان منبع و خاطره توی سایتتون گذاشتین.
من نه قصد دارم پروفسور سمیعی رو کوچیک کنم نه اینکه این مسئله رو انکار کنم ولی اگه منم یه داستان خوشگل که ساخته تخیل خودم باشه ولی نکته اخلاقی داشته باشه در صفحه فیسبوکم بذارم شما به همین راحتی در سایتتون میذارین؟ اگر صحت داره کاش لااقل منبع و مدرکش رو ذکر میکردین.
من نه قصد دارم پروفسور سمیعی رو کوچیک کنم نه اینکه این مسئله رو انکار کنم ولی اگه منم یه داستان خوشگل که ساخته تخیل خودم باشه ولی نکته اخلاقی داشته باشه در صفحه فیسبوکم بذارم شما به همین راحتی در سایتتون میذارین؟ اگر صحت داره کاش لااقل منبع و مدرکش رو ذکر میکردین.
