شنبه ۲۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 18 May 2024
 
۵
خاطرات آیت الله گرامی از مرجع بزرگ شیعیان

دعا کنید از آنهایی نباشیم که قرآن فرمود...

سه شنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۲ ساعت ۱۵:۴۱
کد مطلب: 307532
در اوایل طلبگی، در طهارت و نجاست و نیت خیلی وسواسی بودم مثلا وقتی می خواستم نیت نماز کنم و الله اکبر بگویم، نمی توانستم، خیلی عجیب است، آدم تا گرفتار شود، نمی فهمد.
دعا کنید از آنهایی نباشیم که قرآن فرمود...
به گزارش جهان، به مناسبت پنجاه و چهارمین سالگرد ارتحال حضرت آیت الله العظمی بروجردی، آیت الله گرامی از اساتید حزه علمیه قم، در گفتگو با خبرنگار رسانه الکترونیکی تابش کوثر با بیانی خاطراتی، به جنبه های معنوی مرجع بزرگ شیعیان اشاره کرد.

وضو گرفتن درس آموز آیت الله

آیت الله گرامی گفت: من در اوایل طلبگی، در طهارت و نجاست و نیت خیلی وسواسی بودم مثلا وقتی می خواستم نیت نماز کنم و الله اکبر بگویم، نمی توانستم، خیلی عجیب است، آدم تا گرفتار شود، نمی فهمد.

من از طرف پدرم که از تجار قم بود، مقداری پول برای آقای بروجردی بردم. طبع کار این است که مرحوم آقای بروجردی کار من را راه بیندازد و من بروم، ولی من را نگه داشت. اوایل طلبگی بود و من حدود ۱۶ ـ ۱۷ سال داشتم و ساعت حدود ده صبح بود و فکر کنم در ایامی که درس های حوزه تعطیل بود خدمت ایشان رفتم.

پول را که به خدمت ایشان دادم، دستور دادند یک ظرفی آوردند و گفتند که می خواهم وضو بگیرم. جلوی من خیلی تند و سریع وضو گرفت و مسح پاها را هم همانجا کشید. در بین ما رسم است به هر جهتی، وقتی مسح پا را می کشیم، دستمان را میشوییم، اما ایشان هیچ کاری نکرد و با اینکه حوله کنارشان بود دستش را خشک نکرد و همان دست تر را به آن پول ها زد و از همان پول به من هم داد و بعد تازه با حوله دست هایشان را خشک کردند و به خودشان عطر زدند.

من باخود گفتم این مرجع تقلید من است، این چه کاری است که من می کنم، هم خیلی عادی وضو گرفت و هم با دست خیس به پولها دست زد، آن هم پول های آن زمان که مغازه های رسمی عرق فروشی همه جا بوده است. بعد از این خوب شدم و کار ایشان تصرف در من هم کرد.

https://cdn.jahannews.com/images/docs/files/000307/nf00307532-1.jpg

ماجرای نامه و قوری


این مرجع تقلید با ذکر نمونه ی دیگری از جنبه های معنوی آیت الله العظمی بروجردی در ادامه گفت: شما اسم حاج شیخ حسن علی نخودکی را زیاد شنیده اید که قبر ایشان در مشهد معروف است. ایشان مرید آقای بروجردی بود.

آقای شیخ محسنی ملایری می گفت: هم آقای نخودکی احوال آقای بروجردی را از من می پرسید و هم آقای بروجردی احوال آقای شیخ حسن علی نخودکی را.

معظم له در ادامه گفت: آقای محسنی ملایری که معروف به استخاره بود و یک مدتی هم با آقای گلپایگانی هم مباحثه بودند این قصه را برای من نقل کرد. ایشان گفت: من منزل آقای بروجردی رفتم و دیدم عموزاده آقای بروجردی ـ برادر آقای سلطانی که پدرخانم احمد آقای خمینی بود ـ برادر آقای سلطانی آنجا نشسته، گفتم چرا خدمت آقا نمی روید و ایشان در پاسخ گفت: آقا من را راه نداد. من تعجب کردم و به اندرون رفتم و به خدمت آقای بروجردی گفتم: آقا، عموزاده شما آقای سلطانی طباطبایی توفیق شرف یابی پیدا نکرد و آقای بروجردی فرمود: بله، آقای سلطانی طباطبایی، قوری قوری قوری

آقای شیخ محسنی ملایری می گفت: من نفهمیدم یعنی چی و حشمت آقای بروجردی هم اجازه نداد من از ایشان توضیح بخواهم. بیرون آمدم و به آقای سلطانی طباطبایی گفتم: من خواستم برای شما تقاضای ملاقات کنم و آقا فرمود: قوری، من نمی دانم یعنی چی و آقای سلطانی طباطبایی در پاسخ گفت: الله اکبر بین من و خدا رازی است و احدی خبر ندارد. آقای بروجردی نامه ای به من داد که من این نامه را به آقای بهبهانی در تهران برسانم (ظاهرا گاهی ایشان کارهای حکومتی داشت واسطه یا از تهران با آقای بهبهانی بود و یا از قم اگر مهم بود حاج احمد، خادم خودشان را پیش شاه می فرستاد، البته مسائل مهمی که لازم بود فورا مداخله بشود.)

می گفت نامه را منزل آوردم و روی طاقچه گذاشتم. کلفت منزل ما متوجه نبود و قوری که روی منقل خاکستری و اینها بود روی نامه گذاشت ونامه خراب شد و من ماندم چه بگویم. اگر نامه خراب را به آقای بهبهانی بدهم می گوید، نامه آقای بروجردی چرا اینقدر کثیف است و همینطوری به آقای بروجردی برگردانم، خیلی بدش می آید که چرا عرضه نداشتی نامه من را حفظ کنی و می گفت من هم به روی خودم نیاوردم، هیچی که هیچی ، آن کلفت هم که سواد نداشت که کاغذ و اینها چی هست و می گفت احدی از این ماجرا خبر ندارد.

معظم له در ادامه افزود : روحیات و معنویات ایشان عجیب بود . یادم است یک روز به درس ایشان رفتم. من هنوز حدم به درس ایشان نرسیده بود ولی زیارت رفتم و درس ایشان در آن حیات صحن بزرگ ساعت و مقابل ایوان آینه انجا بود.

بعضی فضلا از ایشان خواستند که نصیحتی بفرماید و ایشان یک جمله ای گفت:

دعا کنید از آنهایی نباشیم که قرآن فرمود قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُم بِالْأَخْسَرِ‌ينَ أَعْمَالًا الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا (آیات ۱۰۳ و ۱۰۴ سوره کهف) و اشک خودش آمد.

بگو: آيا شما را از آنها كه در كردار زيانكارترند آگاه سازيم كسانى هستند كه سعيشان در زندگى دنيا هدر رفته و با اين حال مى‌پندارند كه كار نيك انجام مى‌دهند .
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *