وقتی باکری فکر کرد همت یک ساواکی است
سه شنبه ۲۷ تير ۱۳۹۱ ساعت ۱۰:۴۱
کد مطلب: 234305
حمید گفت: از سوریه که سوار اتوبوس شدم، چشمم به یک مرد جوان لاغر و چشم درشت افتاد که بهم خیره شده بود. یکریز مرا میپایید. اول توجهی بهش نکردم؛ اما نزدیکی مرز ایران دیدم اینطور نمیشود. فکری شدم که نکند ساواکی باشد.