جودوکار ایرانی در آلمان، پرچم ترکیه در تبریز +پنج سوال مهم
يکشنبه ۱۲ آبان ۱۳۹۸ ساعت ۱۳:۵۵
کد مطلب: 705984
نشانههای روزهای اخیر زیاد امیدوارکننده نیست. آنها را در حد یک نشانه میگیریم. اما نشانهها وقتی زیاد شوند دیگر نشانه نیستند. اتفاقاند.
به گزارش جهان نيوز، اتفاقات عجیب این روزهای جامعه ایران شگفتیآور است. سرعت اتفاقات به قدری بالاست که هضم کردن و توقف بر روی هر کدام از آنها منجر به از دست دادن بعدی میشود. همین سرعت بسیار بالای اتفاقات اجتماعی که به مدد شکلگیری فضای مجازی باورنکردنی شده منجر به بینظری و بیتحلیلی درباره این اتفاقات شده و نتیجه تلنباری از اتفاقات اجتماعی و رسانه ای این سالهاست که فقط دیده و شنیده شده است و معلوم نیست از کجا شکل گرفته و به کجا منجر شده است؛ چه تاثیری در جامعه ایران گذاشته و حالا ردش را باید در کجا دید و در کدام موقعیت اجتماعی به دنبال تبعاتش بود.
در سایه جامعه پراتفاق ایران در سالهای انتهای دهه ۹۰ به نظر میرسد که سرعت تحولات ما را مجبور به پذیرش بیطاقت آنها کرده است. اتفاقی که به زودی به خلع سلاح همه تحلیلگران فرهنگ عمومی جامعه منجر خواهد شد. ما درباره چیزهایی حرف خواهیم زد که زمانشان گذشته است.
دیروز عصر خبر قبول شدن پناهندگی یک جودوکار ایرانی از سوی کشور آلمان رسانهای شد. جودوکاری که به واسطه عدم اجازه مسابقه دادن با جودوکار رژیم صهیونیستی قهر کرده بود و روانه کشور آلمان شده بود و حالا از این به بعد قرار است زیر پرچم کشوری دیگر؛ برای کشوری دیگر مسابقه دهد و افتخار بیافریند.
این البته اتفاق تازه و جدیدی نیست؛ فقط صراحت آن است که عجیب و جدید به نظرمان میآید. یک ورزشکار ایرانی میخواسته با یک ورزشکار متعلق به اراضی اشغالی قدس مسابقه دهد؛ آن دیار را به رسمیت بشناسد و به مدالی فکر میکرده که قرار بوده است به آن برسد. مانعش شدهاند؛ مسیر دیگری کشف کرده و در نهایت اساسا از ملیت ایرانی فرار کرده است.
توالی این اتفاق با آنچه در جریان مسابقات این هفته لیگ برتر صورت گرفت شاید بیربط به نظر برسد؛ اما اگر معیاری به نام تعلق به سرزمین جغرافیایی ایران را وسط بگذاریم آن وقت خیلی هم بیربط نیست. عده معدودی از تماشاگران تیم تراکتور شعارهای تجزیه طلبانهای در ورزشگاه یادگار امام میدادند. صداها آنقدر واضح بود که کارگردان تلویزیونی مسابقه هر چه سعی میکرد بالاخره به گوش همه تماشاگران تلویزیونی فوتبال رسید.
مدیریت رسمی کشور فعلا درباره اولی سکوت کرده است، واکنش به دومی هم طبق پیشبینی صورت گرفته است. گویا چند نفر دستگیر شده اند و کمیته اخلاق فدراسیون فوتبال در بیانیهای اعلام کرده است: "عبور از خطوط قرمز اسلامی و ایرانی در حوزه ورزش که می بایست الگویی از اخلاق مداری و حفاظت از ارزش ها در جامعه باشد به هیچ عنوان قابل چشم پوشی نبوده و کمیته اخلاق فدراسیون فوتبال پس از بررسی دقیق مستندات ، گزارش ها و کلیه مدارک لازم در این حوزه اقدامات لازم را با تشکیل پرونده و اتخاذ تصمیمات مناسب صورت می دهد."
واکنشها در فضای مجازی نسبت به این اتفاق نیز قابلتوجه است: از پیشنهاد ممنوعیت تراکتور از داشتن تماشاگر در همه بازیهای خانگی گرفته و شناسایی این معدود تماشاگران که با پلاکاردهای رسما تجزیه طلبانه به ورزشگاه آماده بودند و شعار میدادند تا قائل شدن حق برای ابراز رسمی تجزیه طلبی.
در میانه همه این این حرفها و حدیثها اما سوالاتی اساسی باقی میماند. مشخص است که این پرسشها مخاطبان خاصی دارند که باید پاسخگو باشند؛ اما به نظر میرسد که طرح عمومی این پرسشها به «مسئله» شدن آنها در جامعه ایران منجر شود. از این رو برخی از این سوالات را طرح میکنیم:
۱) هویت ایرانی در طول قرنها و سدههای مختلف و در جریان جنگها و انقلابها و زیروزبر شدنهای بزرگ اجتماعی در طول تاریخ ایران یک اصل ثابتمانده بوده است. امروز چه بلایی بر سر هویت ملی ایرانی آمده است که یک جودوکار با از دست دادن شانس یک مدال این چنین از آن عبور میکند و در فضای مجازی نیز به صرف مقایسه امکانات و شرایط پیشرفت در آلمان و ایران، این ورزشکار حق به جانب جلوه داده میشود؟
۲) همه تبلیغات و جریانسازیها و اقدامات فرهنگی درباره هویت غیرانسانی رژیم صهیونیستی چگونه برای برخی از شهروندان ایرانی بیکارکرد بوده است که در فضای مجازی حق به جودوکار ایرانی داده میشود و بحث کلی مسابقه ندادن ایرانیها با ورزشکاران رژیم صهیونیستی اینگونه بیرمق دنبال میشود و فقط از جانب تریبونهای دولتی حمایت میشود؟
۳) در زمانهای که بایکوت رژیم صهیونیستی به عنوان یک حرکت روشنفکرانه در سراسر جهان از سوی فرهیختگان و پیشروان فضای فرهنگی دنبال میشود چگونه است که در ایران به عنوان یک حرکت تبلیغاتی رسمی و غیرمردمی در نظر گرفته میشود؟
۴) چه اتفاقاتی برای تعلق جمعی ایرانیها به سرزمین ایران رخ داده است که تماشاگران یک مسابقه ورزشی چنین شعارهای تجزیه طلبانه صریحی میدهند و پرچم کشوری دیگر را بلند میکنند؟
۵) چگونه است که این شعارها و پلاکاردها و پرچمهای تجزیهطلبانه با واکنشی از سوی تماشاگران دیگر هم قوم و قبیله در ورزشگاه مواجه نمیشوند وخبری از درگیری بین تماشاگران بر سر اینها دیده نمیشود؟
لطفا" از کنار اینگونه موضوعات ساده عبور نکنیم ، مسئله مهم خود اتفاقات پیش آمده نیست بلکه دلایل و پیشینه آن است که سالهاست از سوی بیگانگان، آگاهانه و از سوی خیل عظیمی از مسئولین بی تدبیر داخلی، بی خردانه به آن دامن زده شده است و مردم با غیرت ایران را در این سالها تبدیل به جدائی طلبان و در خوشبینانه ترین حالت بی تفاوت نسبت به سرزمینشان کرده است، زمانیکه مسئولین و خانواده آنها تابعیت انواع کشورهای دیگر را دارند و در عین حال دم از وطن پرستی می زنند ، مردم می فهمند ، وحدت ملی باید از سطوح بالای جامعه شکل گرفته و ملموس گردد ، ایرانی مسلمان با غیرت به شعار نیست به عمل است
از ماست که بر ماست
همه کشورهای دنیا به سمت حذف قوم گرایی و به شمت ملی گرایی و کشور ملت رفتند ، ولی ما تازه داریم بر طبل قوم گرایی و اختلاف زبان و نژاد و ... برای مطامع سیاسی میریم . نتیجه میشه همین دیگه .
ترکها ادعای تجزیه طلبی
کردها همچنین
عربها نیز ....
کاش مسئولین ما الان دیگر فهمیده باشند که اینکارشان هم غلط است و سیاستشان را عوض کنند وگرنه ...
روزی که عده ای برای کری خوانی مقابل پرسپولیس پرچم ژاپن را استادیوم اوردند و جهان روزی ساده از ان گدشت و محکوم نکرد بنده در همین جا کامنت گذاشتم و گفتم که این درست نیست . عده ای گفتند به خاطر بازیکن ژاپنی تیم مقابل است . گفتم پس اگر تیمی بازیکن عربستانی داشته باشد باید پرچم عربستان در ازادی به احتزاز دربیاید ؟ الان جواب دهید .
بنده در زمان طاغوت سپاه دانش بودم. خوب یادم است که در همه مناطق از کردستان گرفته تا آذربایجان و ترکمن صحرا و بلوچستان و خوزستان و بختیاری اگر یک کارمند یا معلم لباس محلی میپوشید یا با زبان محلی درس میداد کارش به ساواک هم میرسید. اگر قرار است در یک کشور زندگی کنیم باید این مدیریت های ولنگ و واز را تعطیل کنیم
سرکوب زبانهای بومی یک سیاست مهم در زمان پهلوی بود یعنی کاری کرده بودند که یک نفر خجالت بکشد جز فارسی حرف بزند و لهجه ها و لحن ها در تلویزیون و سینما مورد تمسخر قرار میگرفت. البته این پان ایرانیسم افراطی بعد از انقلاب جای خودش را به نوعی احساس غرور خاص داد. و از یاد نبریم که بسیاری از نویسندگان ادبیات فارسی معاصر نظیر براهنی ساعدی بهرنگی و.... آذری هستند
وحدت ملی هیچ تعارضی با رسمیت داشتن اقوام و زبان ها و فرهنگهای متعدد ندارد. از بین بردن اصالتهای قومی خیانت است همانطور که نفی وطن دوستی و ایرانی گری خیانت است. در طول قرنها اینگونه بوده است که بلوچ و لر و ترک و کرد و تات و فارس و... در این مرز و بوم همواره خود را ایرانی میدانستند و ایرانیت بخشی از هویت قومی آنها بوده است...
همه ورزشکاران که مثل تختی نیستند. خیلی از اینها بخاطر پول و شهرت تلاش میکنند. اینها فرقی با اون به اصطلاح ایرانی که به خاطر مدرک گرفتن یا رئیس شدن در خارج از کشور همجنسباز میشه یا بهایی میشه نداره. همه سر در آخر خارجیها دارند.
کاری نداره همه اونهایی که شعار دادن و پلاکارد آوردن بعداز بازی بریزید تو کمپرسی ، لب مرز ترکیه یا آذربایجان تخلیه شون کنید . بعد فیلم ازشون بگیرید ببینید اونور اصلا راهشون میدن !
با سلام. اشکال از اونجا شروع شد که آقایان سیاست مدار از سالها قبل برای جلب آراء مردم و مشارکت اونها در مناطق ترک زبان به قومیت و نژاد پرداختند چه اصلاحطلب و چه اصولگرا و این نتیجه فعالیت سالها قبل آقایان است...
وقتی از یک جامعه به واسطه ی عملکرد خودخواهانه و غیرانسانی برخی مسئولینش، اعتماد رخت بر می بندد و هیچ توجهی به اهمیت اعتماد افراد جامعه نمی شود، بسیاری از اعتقادات و خصائص اخلاقی و انسانی حتی عرق ملی، حتی بسیاری از اعتقادات دینی و مذهبی، حتی هویت ملی و ... رخت بر می بندد و جامعه به محاق می رود.