پوپولیسم افراطی و مشهوراتزدگی رسانهای درسال 92 یا حتی ابتدای سال 96 بهگونهای شدید بود که هشدار فراوان درباره نتایج ناگوار راهبرد سیاسی- اقتصادی «آرزواندیش، کمتحرک، و متکی به عزم و اراده خارجی»، ولو از زبان صاحبنظران اقتصادی ناشنیده ماند. اما اکنون یکی از سران فتنه 88 که در دامن زدن به همین فضای پوپولیستی پیشساخته (وارداتی) نقش داشت، میگوید «با وجود تمام اقدامات دولت آقاي روحاني، وضعيت اقتصادي در جامعه ما، وخيم و بحراني است».
جهان نیوز ـ محمد ایمانی: توان آیندهنگری و پیشبینی و محاسبه و برآورد، شرط ضروری برای مدیریت است. در پیشگاه عقلانیت و انصاف، مسموع نیست که کسانی، مسئولیتی را برای چند سال بپذیرند و نوبت دوم نیز برای انجام همان کار پا به میدان بگذارند، اما پس از کسب مسند و موقعیت، مسئولیتپذیر نباشند و تقصیر خلاف از آب درآمدن وعدهها و تعهدات را گردن این و آن بیندازند.
پوپولیسم افراطی و مشهوراتزدگی رسانهای درسال 92 یا حتی ابتدای سال 96 بهگونهای شدید بود که هشدار فراوان درباره نتایج ناگوار راهبرد سیاسی- اقتصادی «آرزواندیش، کمتحرک، و متکی به عزم و اراده خارجی»، ولو از زبان صاحبنظران اقتصادی ناشنیده ماند. اما اکنون یکی از سران فتنه 88 که در دامن زدن به همین فضای پوپولیستی پیشساخته (وارداتی) نقش داشت، میگوید «با وجود تمام اقدامات دولت آقاي روحاني، وضعيت اقتصادي در جامعه ما، وخيم و بحراني است».
آیا سال گذشته یا چند سال قبلتر، در ذهن عوام جامعه خطور میکرد روزی فرا برسد که وعدهپردازان، بهجای شعار بینیاز کردن مردم از یارانه و ایجاد رشد و رونق اقتصادی بیسابقه بگویند «با وجود تمام اقدامات دولت، وضعيت اقتصادي جامعه، وخيم و بحراني است»؟! برای بسیاری از کارشناسان اقتصادی و سیاسی و دیپلماتیک، چشمانداز راهبرد خوشبینی مفرط و تکیه به بیگانه کاملا روشن بود اما همان حقیقت قابل پیشبینی که حتی تا 8 ماه قبل انکار میشد، امروز با ادبیاتی تحریفآمیز و مسئولیتگریزانه مورد اذعان قرار میگیرد.
طیف نفاق جدید، در مقاطع تصدی مسئولیت، بزرگترین رانتها را برای خود فراهم کردند اما ژست شفافیت و مبارزه با رانتخواری گرفتند. در ادوار مختلف حضور در مسند، مردم را با اشرافیگری و سیاستبازی و امتیازطلبی و دهنکجی به اولویتها و بزرگ کردن فرعیات، ناامید و ناراضی کردند و سپس با وقاحت، پرچم مخالفخوانی و اصلاحطلبی بلند کردند.
رویکرد اشرافی کارگزاران را برای 8 سال بعدی تداوم بخشیدند، در حالی که در دوم خرداد 76 چنین وانمود میکردند که منتقد و معترض وضع موجود دولت هستند! به تعبیر حسین مرعشی، آقای هاشمی شش ماه قبل از انتخابات دوم خرداد، به کارگزاران خط داده بود که سراغ حمایت از خاتمی بروند، اما در افکار عمومی چنین پمپاژ میشد که ادامه وضع موجود، یعنی ناطق نوری!
پس از واگذاری دولت و در حالی که فاقد کوچکترین مسئولیت رسمی بودند، از وزیر ارشاد تا رئیسدولت اصلاحات، به دربار منحوس آلسعود تردّد کردند و کمک مالی و رسانهای در پوششهای مختلف گرفتند و آن آشوب خیانت آمیز هشت ماهه را علیه جمهوریت و اسلامیت برپا کردند. استارت تحریمهای جدید را فرستادگان و رابطان همین طیف، ضمن نشستهای مشترک، به دولت اوباما و وزارت خارجه هیلاری کلینتون و وزارت خزانهداری دادند.
برخی عناصر بیصداقت میگویند آقای روحانی سکوت را بشکند و «حقایق» را بگوید. کدام حقایق؟! حقیقت این است که دولت چهار ماه -و به عبارتی 8 ماه- اخیر را که وعده داده میشد دوره میوه دادن تدابیر است، با تعلل و آزمون و خطا و آسانطلبی سپری کرد و عایدی آن، خروج 30 میلیارد دلار ارز از کشور قبل از پایان سال و پول پاشی توام با رانت 30 میلیارد دلار دیگر در سال جدید بوده است.
همین طور است توزیع رانتی و ناعادلانه 60 تن طلا (7 میلیون سکه). پس از پنج ماه آزمون و خطا، و تیتر و عکسها و طرحهای سوپرمنی رسانههای همسو برای معاون اول رئیسجمهور که بسته ارزی پنج ماه قبل را معجزهای هم شانه فتح الفتوح برجام تصویر میکردند، اکنون همان نسخه ابطال و نسخه قبلی مجددا رونمایی میشود.
این چنین بود که با وجود ایراد خسارت به اقتدار و اعتبار کشور در برجام، تصور و توهم پانصد تومان یا هزار تومان شدن دلار در جشنهای کذایی، به شوک قیمتی 10- 12 هزار تومانی ختم شد. تکلیف تورم انتظاری و مصنوعی 40- 50 درصدی که در اثر عملیات دشمن و خوابزدگی و سوء مدیریت برخی خودیها پدید آمد، چه میشود که خاطره سوء مدیریت کارگزارانیها در سال 74 و تورم 49 درصدی را دوباره زنده کرد؟
حقیقت این است که پنج سال، هر هشدار صاحب نظران را که همین روزها را میدیدند و تذکر میدادند، دستمایه استهزا و طعنه و هوچیگری قرار دادند. حقیقت این است که بخشی از مردم و بازار را به لحاظ روانی به بیرون مرزها وابسته کردند و چوب همین جفای بزرگ را کشور خورد.
حقیقت این است که افراطیون غربگرایی که پوست خربزه اتکا به غرب را زیر پای دولت و اقتصاد کشور گذاشتند، یک عذرخواهی بزرگ به مردم بدهکارند اما چون شهامت و بلوغ شخصیت کافی در خود سراغ ندارند، فرافکنی و طلبکاری پیشه کردهاند.
حق مردم ماست که بدانند چرا نه تنها پنج سال برای نقدینگی تدبیری نشد بلکه برخی مدیران چنان مدیریت کردند که با وجود تزریق رکود عمیق به اقتصاد کشور، با سه برابر شدن نقدینگی و رسیدن به سقف 1600 هزار میلیارد تومان روبه رو هستیم؟ مردم حق دارند بدانند و کارشناسان و رسانهها و نمایندگان مجلس باید مطالبه کنند که پس از این، برنامه دولت در قبال نقدینگی سرگردان و رکود و تورم توامان چیست؟
دیروز و دیشب که قرار بود آقای روحانی به تلویزیون بیاید، قیمت ارز اندکی فروکش کرد. الحمد لله. کاش ایشان هر هفته به تلویزیون بیاید تا برخی مدیران تکاپو کنندو بازار به سمت تنظیم و ثبات برود. کاش فاصله گفتوگوی تلویزیونی دوم بهمن ماه 96 تا 15 مرداد 97 دیگر تکرار نشود که مجری (رشیدپور) بپرسد «چرا دلار 4750 تومان است؟» و آقای روحانی پاسخ دهد «وسط دعوا نرخ تعیین نکنید! دلار 4750 تومان نیست؛ خیلی پایینتر است و پایینتر هم میآید». یا مجری بگوید «پس خیال مردم بابت نرخ ارز راحت باشد؟» و در پاسخ بشنود «بله خیال مردم راحت باشد». کاش قصه هفت ماه تنها گذاشتن مردم با تروریستهای اقتصادی و مفسدان و رانتطلبان زالو صفت، هرگز تکرار نشود.
در حالی که وزیر خارجه آمریکا (رئیسقبلی سیا) ادعا میکند «از حق مردم ایران برای اعتراض علیه نظام حمایت میکنیم»، «محمد- ف» مشاور وزیر نیرو «در امور برنامهریزی راهبردی و توسعه پایدار» هم در نشست هم اندیشی روابط عمومیهای استان یزد میگوید «اعتراض حق مردم است و برای اعتراض مردم، باید ساز و کار مناسب ایجاد شود». اگر مسئله رئیسسیا و وزیر خارجه آمریکا، و فلان مدیر یا مشاور اجرایی در داخل یکی شود، پس قرار است کدام مدیران و مشاوران به مشکلات و گلایههای اقتصادی و معیشتی مردم رسیدگی کند؟!
برخی متولیان، گویا خود را مسئول ناراضی و گله مند کردن مردم و سپس، ادعای حمایت از حق اعتراض میدانند و نه مسئول خدمت رسانی و گرهگشایی از مشکلات مردم که ذاتا اقتدارآفرین و امنیت زاست و موجب ثبات ضروری پیشرفت و قطع امید دشمنان میشود. این را در مسائل منتهی به حوادث دی ماه و ژستهای بعدی برخی مدیران مقصر دیدیم.
آقای روحانی باید ریشه این نگاه مسئولیتنشناسانه را در میان برخی مدیران بخشکاند. این رویکردها اگر برای پوپولیسم تبلیغاتی و انتخاباتی هم پذیرفته باشد -که نیست- مطلقا در مدیریت و تمشیت و تدبیرامور جواب نمیدهد.