به گزارش
جهان نيوز؛ عظمت پیروزی اخیر در عراق و سوریه، فقط بهواسطه فتح سرزمینی و شکست دشمن یعنی جبهه داعش و جریان تکفیری در آن سرزمین و نابودی کامل حاکمیت مورد ادعای آن جریان خبیث در عراق و شام نبود که البته این فتح بسیار بزرگی است. بزرگی این پیروزی، به مراتب بیشتر از پیروزی ما در عملیاتهای بزرگ دفاع مقدس است، فتحی که از همه فتحالمبینها و از آزادسازی خرمشهرها اثرگذارتر است.
باز هم جبهه حق در عین غربت و مظلومیت، اقتدار خود را با استقامت و ایمان خود در آمیخت و طعم شکست را در ابعاد جهانی و بینالمللی به تمامی بدخواهان و دشمنان منطقهای و فرامنطقهای خود چشانید. الحمدلله.
اما این همه ماجرا نیست...
از حدود پاییز سال 90 بهصورت واضحی دو جریان فکری و گفتمانی و سیاسی به موازات و البته در تنافر با یکدیگر در کشور سعی در پیادهسازی تز خود کردند؛ جریان مقاومت همهجانبه و جریان تسلیم و سازش حداکثری. برخلاف آنچه القا کردند که باید بین مذاکره و جنگ یکی را انتخاب نمود، دوگانه واقعی این دوگانه بود؛ مقاومت یا تسلیم.
از آن زمان این دوی ماراتن آغاز شد. ظاهراً هر دو عبارت بود از دفع و رفع سایه تهدید و فشار از کشور و مردم و نظام اسلامی.
- مسیر اول، سازش با ابرقدرتها از طریق قدرتفروشی و برجامسازی.
- مسیر دوم، مسیر برهم زدن نقشه دشمن برای منطقه و تقویت خط و جبهه مقاومت.
در مسیر اول، شما صاحب دانش و تکنولوژی و ابزارهای پیچیده هستهای و از همه اینها مهمتر، دارای یک نسل امیدوار و جوان و دانشمند و مؤمن و دارای یک اقتدار بینالمللی بودید بههمراه وضعیت نسبتاً پایداری سیاسی- اقتصادی- امنیتی و همچنین دارای ابزارهای دیپلماتیک و راهبردی مانند ریاست بر غیرمتعهدها و اثرگذاریهای سیاسی و ژئوپلتیک.
و اما مسیر دوم، ظاهراً چیزی در چنته ندارد. دو کشور بیگانه، دو منطقه ناشناخته، با ارتشهای نامتجانس و غیر مرتبط؛ با دولتهای متزلزل و نهچندان قابل اعتماد و اتکا، صدها کیلومتر آنطرفتر از مرزهای کشور، بدون قابلیتهای لجستیکی و حمایتی و آنهم در حالیکه تقریباً از سوریه و حاکمیت بر سوریه تنها اطراف زینبیه و حومه کاخ ریاستجمهوریاش باقی مانده بود و داعشبا فریادها و نعرههای وحشیانهاش، مردم شام و عراق را به ترک شهر و دیار خود و اسبابکشی و فرار به ناکجا آباد وادار کرده بود؛ در چنین شرایطی و در اوج مظلومیت تفکر مقاومت در فضای گفتمانی- سیاسی کشور و عدم حمایت دولتهای دهم و یازدهم و دوازدهم.
جریان دوم، با توکل بر خدا و با اطاعت و ایمان محض به امام و رهبر و فرمانده خود، حرکت توفندهاش را آغاز کرد و مدبرانه و کاملاً حرفهای و هوشمندانه، سرنوشت منطقه غرب آسیا بهنفع جریان مقاومت و اسلام ناب محمدی و فکر بسیجیساز خمینی و خامنهای تغییر داد. امروز جریان دوم بهزعم انفال امریکا و امریکاپرستان، به کوری چشم سعودیها و دیگر مرتجعین منطقه و به خواری و زبونی تمام اتحادیه اروپا و جریان روشنفکران فتنهگر و داعشیهای وطنی برهمه دشمنان فائق آمده و بهتنهایی پیروز میدان است. این پیروزی بهخواست و اراده الهی درست زمانی کام مردم و ملتهای منطقه را شیرین کرده که جریان اول یعنی جریان قدرتفروشی و تسلیم حداکثری در برابر امر و نهی دشمن، امروز در یک بنبست سیاسی و گفتمانی کامل و بلکه در آستانه فروافتادن در سیاهچالههای تحریمها و فشار اقتصادی مضاعف قرار گرفته است.
بستن با کدخدا و تدارک برجام بدفرجام با دشمنان، بهعنوان تنها ایده و راهبرد یکّه این جماعت امتحان پس داده، توزرد و پوچ از آب درآمده و تشت رسوایی این نگاه خوشبینانه به دولتهای غربی و امریکا از بام افتاده و باید صدای شکست آن به گوش همه برسد. هیاهوهای سیاسی و جنجالآفرینیهای رسانهای مطلوبترین گزینه برای این گفتمان شکستخورده است.امروز بانیان و ادامهدهندگان آن نگاه و مسیر نادرست با جنجالهای رسانههای تلاش میکنند این دوره رسوایی را پشت سر بگذراند و حواس جامعه را از تضاد رنگ میان این دو گفتمان و دو مسیر متنافر، پرت و منحرف نمایند.
در یک طرف ایمان و اطاعت از امام جامعه و استقامت مردم است و در طرف دیگر عدم ایمان، عدم اطاعت و عدم استقامت افراد است.
در یک طرف اعتماد به خدا و وعدههای خداست و در طرف دیگر اعتماد به دشمنان خدا و وعدههای کدخداست.
در یکطرف «و اَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّه» و در طرف «سنُطِیعُکمْ فی بَعْضِ الاَمْرِ» است.
در یک طرف جوانان با غیرت و بااخلاص و رویشهایش نشاطآفرین انقلاب اسلامی در ایران و کشورهای اسلامی و در طرف دیگر فسیلهای مدیریتی و شکمگندههای مدعی و دو تابعیتیها و جاسوسها و ریزشهای غمانگیز نظام اسلامی هستند.
در یکطرف تعامل است و مذاکرات منطقهای عزتمندانه و توافقات سطح بالای راهبردی برای توسعه قدرت منطقهای جمهوری اسلامی است و در طرف دیگر موسموس کردن و التماس به دولتهای استعماری و منافق غربی و عربی.
در یکطرف ترویج فرهنگ ایثار و شهادت و فداکاری و ارزشهای انسانی است و در طرف دیگر ترویج دنیاخواهی و خودخواهی و التذاذات نفسانی.
در یک طرف شجاعت و تدبیر و امیدآفرینی و فتح و در طرف دیگر ترس و انفعال و ناامیدی و سرشکستگی.
در یک طرف خانوادههای مظلوم مدافعان حرم از زینبیون و فاطمیون و حیدریون و حشدالشعبی و حاج قاسم سلیمانی و در طرف دیگر آقازادههای خارجنشین و نجومی بگیران نیاوراننشین و دولتمردان ضعیف.
در یک طرف صدرزاده و محرم ترک و محمدخانیها و ابوزینبها و همدانیها و حججیها و در طرف دیگر دری اصفهانیها و زنگنهها و سیروس ناصری ها و موسویانها و عراقچیها و آخوندیها و صفدرحسینیها و خاوریها و ... .
این پیروزی یک جنبه مهم دیگر هم داشت و دارد و آن معجزه امامت در دوره ولایت امام خامنهای است. این مطلب شاید فعلاً به مصلحت نباشد باز شود، اما نمیتوان انکار نمود که از سال 90 تا همین امسال معالاسف دولتها و مقامات رسمی امنیتی کشور نسبت به راهبرد مقاومت و حضور معنادار ایران اسلامی در منطقه نگاهی کاملاً متفاوت داشتند. در برخی دورهها بهصراحت برای کمک نکردن به جبهه مقاومت در برابر دشمن تا دندان مسلح استدلالها تراشیدند و تهدیدها کردند و اینها بماند تا روزی در تاریخ باز شود که امروز آنهایی که در مراسم یادوارههای شهدای مدافع حرم سخنرانیهای انقلابی میکنند، آنروز که در رأس مقامهای بلندمرتبه اجرایی و تقنینی بودند چگونه چوب لای چرخ میگذاشتند و چگونه بچههای مظلوم مدافع حرم را بدون آذوقه و حداقل حمایتها در کیلومترها آنطرفتر بیپناه رها میکردند.
اینها را سربسته میگوییم، اما روزی باز خواهد شد که چه کسانی در شورای امنیت و شوراهای بینالمللی علیه دولت بشار اسد حکم دادند و یا با سکوت معنادار و عدم حمایتشان عملاً به پیشبرد اهداف امریکا در منطقه کمک میکردند!؟چه کسانی در هیئات دولت از دادن حداقلهای جنگیدن استنکاف میکردند و از بینتیجه بودن این نبرد و لزوم مذاکره با امریکا و عربستان برای مصالحه و حل مناقشات منطقهای داد سخن میدادند!؟
چهکسانی از پیشرویهای داعش با آب و تاب در رسانههای خودشان تیتر میزدند و چهکسانی برای برجامهای 2، 3، 4 و ... بهصراحت و با پررویی تمام تمهید و مقدمهچینی میکردند و میکنند!؟بله، امروز هم مشعول همان کارند. کانه مأمور باشند، مأموریت را رها نمیکنند. از پیروزی جبهه مقاومت خوشحال نمیشوند.
ممکن است تبریک هم بگویند، اما در دلشان منتظر شکست ما بودند تا بگویند دیدید ما درست میگفتیم! مگر شما را حذر ندادیم؟! اگر پیش ما میآمدید با یک مذاکره برد- برد شما را میبردیم با سلاحهایتان تحویل دشمن میدادیم و خلاص! کاری که با امام مجتبی علیهالسلام کردند!
هیهات که بسیجیهای خامنهای و خمینی بگذارند چنین واقعه تلخی دو باره تکرار شود.امروز دنبال محو این پیروزی بزرگ از هیاهوهای سیاسی هستند. یک نفر با نان و آب و مسائل اجتماعی و اقتصادی و دیگری با عدالتخواهی و بستنشینی و بازیهای رسانهای.
چرا کسی نمیپرسد که آقای رئیسجمهور! راهبرد بستن با کدخدا که شکست خورد؛ پنجسال طول کشید به حرف سید اولاد پیغمبر برسید؟ حال سه چهار سال باقی را با کدام تدبیر میخواهد جلو برودید؟
جنابهای دولت دوازدهم، جنابهای رئیس دولت، آیا شما کفایت لازم برای اداره کشور را در این سه چهار سال آینده دارید؟ پنج سال مردم و مملکت را معطل لبخند کدخدا و شیاطین کردید. چه شد؟! آیا کسی حق دارد بگوید که این اعلیحضرت لخت هستند؟ آیا کسی جرئت و حق دارد بگوید جناب تدبیر و امید از تدبیر کافی و کفایت تدبیر برخوردار نیستند و ...؟
ظاهراً کسی فعلاً حق چنین حرفی را ندارد؛ بسیار خوب! ما هم فعلاً نمیگوییم و این سئوال را گوشه ذهنمان نگاه میداریم تا موقعش فرا برسد، انشاءالله. ما حتی سعی میکنیم به حرف آن آقایی که قبل از وفاتش در استخر باغ فرح پهلوی، در همایشی صراحتاً از لزوم خلع سلاح و تحدید و تحویل صنایع نظامی و دفاعی و موشکیمان گفته بود و صریح از برنامه دولت دوازدهم در این باره حرف میزد، خیلی فکر نکنیم! چون فکر کردن به این طراحیها و برنامههایی که در علن بیان میشود، شائبه خیانتهای بزرگِ بزرگان را در ذهن متبادر میکند. زبانم لال! استغفرالله!
منبع:رجانیوز