گروه فرهنگ و هنر
جهان نيوز، معصومه طاهري:اين روزها وقتي حرف از سريال صداوسيما ميشود ناخودآگاه ذهنها به طرف دو اثر ماندگار تلويزيون ايران يعني «مختارنامه» و «يوسف پيامبر»معطوف ميشود؛ دو اثري که نه تنها توانستند مخاطب ايراني را راضي کنند و سطح توقعات ايرانيان را از آثار تاريخي به درجه الف تلويزيون ايران بالا ببرند، بلکه برکات مختلفي هم داشتند.
به گزارش جوان، رشد صنعت سريالسازي و توجه به تاريخ به خصوص توجه به مفاهيم قرآني با اثر «يوسف پيامبر» و توجه مردم به اين نکته که تاريخ براي همه زمانهاست و عبرتهاي آن هم براي دوران ما ملموس و مشهود است از طرفي در کنار آن رشد صنعت طراحي لباس تاريخي و همچنين ساخت شهرکهاي تاريخي که براي انواع سريالها ، فيلمها و ويدئوکليپها و مستندها به کار آمده است، همه و همه از برکات اين دو اثر تاريخي است؛ دو اثري که البته به اندازه خود و محتوايشان توانستند تأثيرگذاري منطقهاي و جهاني داشته باشند. «مختارنامه» در کشورهاي اسلامي سروصدا کرد و در عراق به يک جاذبه تبديل شد که واکنشهاي دانشمندان علوم مختلف را هم برانگيخت.
«يوسف پيامبر» هم که ديگر جاي گفتن ندارد؛ تنها اثر شاخص بينالمللي بوده است که مرزها را درنوريده و توانسته هنر و هنرمندان ايراني را به دنيا معرفي کند؛ اثري که براي مسلمانان جهان تکراري نميشود اما حيف وقتي به عقب برمي گرديم و ميبينيم با سازندگان اين دو اثر شاخص آن گونه که حق آن بود، برخورد نشد.
حدوداً سال 88 بود که پخش سريال «يوسف پيامبر» به اتمام رسيد و بعد از آن تا وفات مشکوک به ترور فرجالله سلحشور در سال 94 وي موفق نشد اثر تاريخي که ميخواست با وجود همه تلاشهايش و افتخاراتي که آفريده بود، بسازد. آنسوتر در سال 90 «مختارنامه» روي آنتن براي پخش رفت و از آن سال تا کنون که شش سال از آن ميگذرد هنوز هم هر وقت با ميرباقري مصاحبه ميکنند، گلايه از آن دارد که نميگذارند و نگذاشتند سريال «سلمانفارسي» که از ابتدا براي آن خيز برداشته بود ساخته شود.
اين درحالي است که تقريباً پايان اين دو اثر در زماني بود که کشور هنوز به ندارم ندارم کنوني نرسيده بود و نزديک به يک دهه از ساخت اين دو اثر ميگذرد اما آنچه بيشتر به چشم ميآيد، سنگاندازي براي ساخت آثار بعدي از اين دست است.
درباره سريال حضرت موسي که جمال شورجه رفيق شفيق مرحوم سلحشور و پاي ثابت بيشتر آثار تاريخي از«مردان آنجلس» گرفته تا «يوسف پيامبر» فرماندهي سکانش را به عهده گرفته است، حرف فقط روي بودجه نيست حتي برخي اين شبهه را ايجاد ميکنند که چرا بايد درحالي که سريالهاي مختلفي از اهلبيت ميتوان ساخت، سراغ پيامبر يهوديان برويم و آن را بسازيم. اين صحبت جاي تعجب دارد؛ چراکه اگر با تاريخ قوم يهود و ماجراهاي حضرت موسي آشنا باشيم به ضرورت ساخت اين اثر بيش از پيش پي خواهيم برد.
خيليها تصور ميکنند ضرورت ساخت فيلم حضرت موسي تنها براي مقابله با تروريست جهاني است اما حقيقت آن است که همچون يوسف پيامبر، حضرت موسي هم پيامبر مورد قبول همه اديان آسماني است و داستان ايشان باز هم مانند حضرت يوسف نه تنها مخاطب مسلمان را در برميگيرد، بلکه روايت قرآني داستان پيامبري است که مسيحيان آن را قبول دارند و اين يعني در نظر گرفتن مخاطب حداکثري جهاني، همچنين صدور فرهنگ و هنر اسلامي ايران در يک ديپلماسي زيباي عمومي به جهان. در واقع همانگونه يوسف پيامبر با همه کم وکاستيهاي فنياش توانست جلوي هاليوود قد علم کند، موسي هم با محتوايش و با همت و هنر شورجه ميتواند يک تنه مقابل تمام فيلمهاي ضدايراني و ضداسلامي هاليوود بدون هيچ اشاره مستقيمي بايستد.
اما باز هم چرا حضرت موسي را بايد ساخت. در روايات مختلفي از تشابه امت پيامبر با امت حضرت موسي سخن گفته شده است؛ تشابهي عبرتانگيز که بدون ذکر مستقيم وقايع ميتوان پيامها را از آن طريق منتقل کرد.
از جمله ماجراي صفورا همسر حضرت موسي دختر شعيب نبي که بعد از درگذشت حضرت موسي بر جانشين او حضرت يوشع شوريد و گفت من به خلافت از تو شايستهتر هستم. يوشع با وي جنگيد و همرزمانش را کشت و خودش را اسير کرد و با خوشرويي برخورد کرد.
عين اين داستان را در تاريخ اسلامي ميتوان يافت و موارد بسياري که در روايات گوناگون از منابر و کتب تاريخي به آن اشاره شده است. پس پرداختن به سريال «حضرت موسي» يک تير و چند نشان است.