به گزارش
جهان نيوز به نقل از اعتماد، پرونده سوریه در سایه آتشبسی که اینبار بیش از هر زمان دیگری دوام آورده است، یک گام به جلو برداشته است. مخالفان مسلحی که ادعا میکنند خط تمییزی میان آنها و تروریستها وجود دارد یک بار در نشست آستانه به میزبانی دولت قزاقستان و با حضور ایران، روسیه و ترکیه شرکت کردهاند و برای نخستینبار در یک اتاق مقابل هیات اعزامی از دمشق نشستهاند. توافق دندانگیری در نشست آستانه میان گروههای سوری به وجود نیامد اما توفیق در برداشته شدن همین گام نخست روبهروی هم نشستن و پذیرفتن اصل گفتوگو بود. روسها ابتکار عمل در پرونده سوریه را به دست گرفتهاند و با توجه به وضعیت نابسامان دولت جدید امریکا به نظر میرسد که همچنان هم مسکو در راس هرم مذاکراتی باقی بماند. در چند روز و چند هفته آتی بار دیگر پرونده سوریه در دو سطح متفاوت در آستانه و ژنو روی میز قرار خواهد گرفت. در چند ماه اخیر بحثهای بسیاری درباره وضعیت پرونده سوریه، چرایی به درازا انجامیدن این آتشبس، دلایل توفیقهای روسیه و ترکیه و ایران، جایگاه ایران در معادلههای مذاکراتی و جنس رابطه روسیه و ایران در سوریه مطرح شده است. پرسشهایی از این دست را با محمد ایرانی، مدیرکل خاورمیانه و شمال آفریقای وزارت خارجه در میان گذاشتیم. مشروح این گفتوگو به شرح زیر است.
در این دور از مذاکراتی که در آستانه برگزار شد محور بحثها تحولات میدانی و روی زمین بود و حتی هیات معارضه مسلح نیز اعلام کرد که قرار نیست در این دور وارد مباحث سیاسی شوند. چه مسایلی منجر به این شد که مسایل را در سوریه از دو کانال مذاکرات سیاسی و نظامی پیگیری کنیم؟
شاید برای پاسخ به این سوال بهتر باشد اندکی به تحولات قبل از نشست آستانه دقت کنیم. بحران سوریه ابعاد مختلف سیاسی، نظامی و امنیتی را شامل میشود. بهطور طبیعی آنچه در میدان میگذرد مرتبط با نظامیان و فرماندهان نظامی است. آنچه در صحنه مذاکرات منطقهای یا بینالمللی یا حتی دو جانبه از طرف وزارت امور خارجه با طرفهای مختلف پیگیری میشود، بیشتر در چارچوب بررسی مسایل سیاسی سوریه است. از گذشته این روند به نوعی تنظیم شده بود تا زمانی که قرار است درباره مسایل میدانی و نظامی در سوریه مانند موضوع آتشبس و موارد نقض آن و از این دست موضوعات بحث شود، بهطور طبیعی باید نظامیان حضور داشته باشند. زمانی که قرار است درباره چگونگی روند و شکلگیری فرآیند سیاسی در آینده سوریه از جمله بررسی طرحهای مختلف سیاسی بحث و تبادل نظر و تصمیمگیری صورت بگیرد همهچیز در قالب گفتوگوهای سیاسی و با حضور نمایندگان و چهرههای سیاسی پیش خواهد رفت.
در نشست اخیر در آستانه تلاش این بود که جریانات نظامی که روی زمین نقشآفرینی میکنند، حضور داشته باشند. چرا که بحثها پیرامون چگونگی تثبیت آتشبس و آزمون جدا شدن گروههای مسلح از جریانات تروریستی است. گروههای مسلح مخالف نیز ابراز تمایل کردهاند وارد مذاکره شوند لذا ابتدا اصل مذاکره را پذیرفتند و سپس برای حضور در آستانه ثبتنام کردند. نکته دیگری که لازم است به آن اشاره شود، بحث مقدمات مربوط به نشست آستانه است. سه دور مذاکرات مقدماتی قبل از اجلاس آستانه شکل گرفت. دور اول با نشست سه جانبه وزرای امور خارجه ایران، روسیه، ترکیه و دو دور بعدی آن در سطح معاونین وزرا بود. البته در آن نشستها بیشتر بحثها حول هماهنگیهای اجرایی، تنظیم بیانیه پایانی و اعلام نتایج نهایی دیدارها بود. اما قبل از آن مذاکرات روسیه و ترکیه در آنکارا دنبال شده بود و با نمایندگان گروههای مخالف مسلح سوریه مذاکرات اولیه انجام شده بود. اینها زمینهسازی برای شکلگیری مذاکراتی بود که در آستانه شکل گرفت. البته در نهایت در این جلسات، هم سیاسیها و هم نظامیها حضوریافتند.
در بیانیه پایانی نشست آستانه دربندی بر جداسازی معارضین مسلح از تروریستها تاکید شده بود. چه مکانیسمی برای تفکیک تروریستها از معارضین مسلح وجود دارد؟در نشست آستانه، گروهی مانند جیشالاسلام حضور داشت که سابق بر این روسیه خواهان قرار گرفتن آن در لیست گروههای تروریستی بود. گروههای فعال در زمین بر چه مبنایی دعوت شده بودند؟
موضوع جداسازی هم در جلسات مقدماتی قبل از نشست آستانه و هم در حین مذاکرات آستانه مورد بحث قرار گرفته و از مهمترین موضوعات پیچیدهای بود که در گذشته حتی نمایندگان ایالات متحده امریکا و روسیه قبل از حوادث حلب بهشدت پیگیر آن بودند و البته به جایی نرسیدند. این سوال همواره مطرح بوده که اصولا دولت سوریه با کدام یک از گروههای متفاوت و مختلف مخالفین باید مذاکره کند. بسیاری بر این قایل بودند که میان تروریستهای النصره و بخش عمدهای از جریانهای مسلح تفاوت زیادی وجود ندارد و این گروهها همه به نوعی به یکدیگر نزدیک هستند. حقیقت این است که این گروهها به لحاظ جغرافیایی در بسیاری از صحنهها کنار هم بوده و بهطور مشترک عمل میکنند و تفکیک آنها کار بسیار مشکلی است. در اوایل سال گذشته میلادی، در توافق آتشبسی که بین امریکا و روسیه شکل گرفت اما عملی نشد، یکی از وظایفی که امریکاییها بهعهده گرفتند، تفکیک گروههای مسلح از تروریستها بود. مکانیسم اجرایی آن هم بدین گونه بود که ابتدا تاریخ و ضرب الاجلی از سوی روسیه و ائتلاف برای ثبتنام گروههای مسلح اعلام میشد تا در این تاریخ گروههایی که به پایگاههای روسیه در سوریه مراجعه میکردند و موافقت خود را با روند گفتوگو و آتشبس اعلام میداشتند به عنوان گروههای غیرتروریستی شناخته میشدند در غیر این صورت تروریست یا حامی تروریست محسوب شده و توقف عملیات شامل آنها نمیشد. البته این مکانیسم در آن زمان بهدلیل مخالقت پنتاگون محقق نشد.
پیش از نشست آستانه از مکانیسم مشابهی برای تعیین گروههای تروریستی استفاده شد یا ترکیه و روسیه مسیر دیگری را برای دعوت از گروههای فعال روی زمین طی کردند؟
پیش از این نشست گروههای متفاوت در سوریه بر اساس تعهدی که داشتند، مراجعه و ثبتنام کردند و از طریق ترکیه به نوعی اعلام کردند که در زمان آتشبس، عملیات نظامی خود را متوقف میکنند. ترکیه نیز تضمین آتشبس از سوی آنها را برعهده گرفت. براساس این توافق مکان جغرافیایی گروهها در داخل سوریه تعیین شد. در حال حاضر باید مکانیزم اجرایی جدیدی برای استمرار آتشبس و تثبیت وضعیت موجود روی زمین تعریف شود. باید یک تیم یا جریان آتشبس و تداوم آن را کنترل و بر این روند نظارت داشته باشند. بخشهایی از این بحثها در نشست آستانه صورت گرفت و قرار است که نمایندگان نیروهای میدانی ازدو طرف در کمیتههای میدانی، اجرای آتشبس را کنترل و سه کشور ایران، ترکیه و روسیه بر حسن انجام آن نظارت داشته باشند.
مساله برقراری آتشبس در سوریه در ٦ سال گذشته به یک آرزوی محال تبدیل شده بود چرا اینبار آتشبس نسبت به تجربههای پیشین از دوام زمانی بیشتری برخوردار شد؟اراده سیاسی روسیه پس از بازپسگیری حلب در این تثبیت نقش داشته یا تحرکات متفاوت ترکیه؟
تصور میکنم عزم جدی کشورهای سهگانه ایران، روسیه و ترکیه در اینجا به یک نقطه تلاقی رسید. ما از ابتدا معتقد بودیم که سه عنصر باید به عنوان نخستین محورها در کنار یکدیگر قرار بگیرند تا روزنهای برای شکلگیری فضای گفتوگوهای سیاسی باز شود: ١- اراده واقعی مشترک توسط طرفهای تاثیرگذار در سوریه ٢- فهم مشترک بین این طرفها ٣- همکاری و هماهنگی مشترک میان آنها. بنابر این اگر اراده و فهم مشترک در کنار هماهنگی و همکاری مشترک شکل بگیرد میشود برای آن روزنهای یافت. بهنظر میرسد این اتفاق افتاده است. پس از جریان حلب و تحولات میدانی روی زمین، جریانهای مخالف به این جمعبندی رسیدند که سوریه راهحل نظامی ندارد. قوای بسیاری از این جریانها تحلیل رفته بود و بسیاری از آنها به ستوه آمده و تمایلی برای ادامه نبرد نظامی نداشتند. این گروهها باید از جایی کنترل و هدایت میشدند که این مبدا ترکیه بود. ترکیه نیز به دلایل داخلی و منطقهای مایل بود گفتوگویی را با روسها شکل بدهد. در واقع ترکها کمک کردند این فضا فراهم شود و گروههای مختلف نظامی هم به آن پیوستند. به نظر من دولت سوریه هم مدتهاست که مایل به شکلگیری آتشبس بوده اما نظر دولت و ارتش سوریه این است که آتشبس حتما باید دارای مدت و زماندار باشد. اصولا آتشبس در یک فاصله زمانی نامحدود، معنایی ندارد چرا که ممکن است منجر به تثبیت وضعیت شود و مناطق متفاوت به سمت جدا شدن برود و در تعارض با اصل تمامیت ارضی کشور قرار بگیرد. نکته دوم اینکه میتواند منجر به تقویت و گسترش تروریسم شود به گونهای که جریانهای مختلف این فضا را پیدا میکنند که قوای نظامی از دست رفته خود را احیا کنند. به این دلایل ارتش سوریه و روسیه و ایران از ابتدا مخالف برقراری آتشبس به صورت نامحدود بودند. باید در یک فاصله زمانی مشخص شده نخستین اتفاقی که میافتد این باشد که گروههای مسلح و جریانهای تروریستی از یکدیگر جدا شوند تا امکان برخورد با تروریستها ایجاد شود و شرایط به گونهای پیش رود که حتی گروههای مسلحی که با ارتش سوریه میجنگیدند دست در دست یکدیگر بدهند و در کنار ارتش سوریه علیه جریانهای تروریستی مخصوصا داعش و النصره، وارد درگیری نظامی شوند.
در حال حاضر چارچوب زمانی برای آتشبس جاری مشخص شده است؟
بحثهای اولیه صورت گرفته اما حتما باید نشست دیگری برگزار شود. در گفتوگوهای ژنو که از اوایل فوریه به اواخر آن ماه موکول شده احتمالا درباره این قضیه صحبت خواهد شد. آغاز گفتوگوهای سیاسی به حفظ آتشبس کمک خواهد کرد. در حال حاضر دو طرف فضایی را برای خودشان تعریف کردهاند که این روند در آینده باید در ژنو ادامه پیدا کند. در نشست ژنو اکثر طرفهای بینالمللی و تاثیرگذار حضور دارند و احتمالا میتواند بحثهای جدیتری درباره فرآیند سیاسی، شکلگیری دولت توافقی، تدوین قانون اساسی جدید و مکانیزم برگزاری انتخابات صورت گیرد.
در شش سال گذشته از این تیپ گفتوگوهای سیاسی با حضور برخی یا همه بازیگران منطقهای و فرامنطقهای درباره سوریه زیاد داشتهایم. اینبار نشست ژنو چه ویژگیهایی دارد که ما را به آینده صلح در سوریه امیدوار کند؟
تاکنون سه دور گفتوگو و نشست درباره سوریه را بدون نتیجه پشت سر گذاشتهایم اما با بیان صریحتر باید گفت که در این نشستها مذاکراتی صورت نگرفته بود. البته استفان دی میستورا، نماینده دبیرکل در امور سوریه و تیم او تلاش کردند که رویارویی گروههای سیاسی مخالف و نمایندگان دولت سوریه حتی با واسطه شکل بگیرد اما این اتفاق نیفتاد. در سومین و آخرین دور این مذاکرات گروههای مخالف در ژنو وارد هتل شدند اما حاضر به حضور در مقر سازمان ملل متحد نشدند و برای ورود به مذاکرات پیششرطهایی را قایل شدند. هیات دولت سوری در آنجا سه روز معطل ماند و نهایتا رایزنیها به بن بست خورد. یکی از مسایلی که ما را به نشست ژنو امیدوار میکند این است که هیات دولت سوریه و هیات مخالفان یک بار در «آستانه» رودرروی هم قرار گرفتهاند و تقریبا این دیوار فروریخت. اتفاق دوم حس امیدواری است که در هر دو طرف به وجود آمده است. با پیشرفت گفتوگوهای آستانه، این فضا شکل گرفته که امکان رسیدن به یک تفاهم ولو نسبی و کوچک در ژنو وجود دارد. با توجه به گامهای اولیهای که در آستانه برداشته شد خیلی دور از انتظار نخواهد بود که این امیدواری به شکل گستردهتری در ژنو شکل بگیرد. در ژنو هم گروههای سیاسی و هم گروههای نظامی که در آستانه بودند، حضور خواهند داشت و این دور از مذاکرات از پشتوانههای بینالمللی هم برخوردار خواهد بود. امیدواریم که تا آن زمان، در صحنه میدانی نیز اتفاق ناخوشایندی رخ ندهد و آتشبس نقض نشود.
بحثهای سیاسی همواره نقطه تلاقی جدی و به بنبست رسیدن مذاکرات سوریه بوده است. سرنوشت بشار اسد به عنوان نمونه مسالهای است که همواره مورد اختلاف جدی بوده است. آیا امیدواری به نشست ژنو در نتیجه تغییرات ملموس مخالفان در مطالبههای سیاسی است؟
اینبار در نشست آستانه پیش شرطهایی که پیش از این از طرف گروههای مخالف برای حضور در مذاکرات مطرح میشد، تکرار نشد. تغییر محسوسی در فضای مخالفین در سوریه به وجود آمده است. پیش شرطهایی مانند اصرار مخالفین بر رفتن بشار اسد از سال گذشته به تدریج کمرنگتر شده است.
بخشی از آن به دلیل پیروزیهای نظامی دولت بشار بوده است؟
طرف مقابل در سوریه به این باور رسیده است که امکان کنارهگیری بشار اسد وجود ندارد و اگر قرار است به این مساله پرداخته شود باید در چارچوب سیاسی و در سایه روندی باشد که مردم نظر نهایی خود را اعلام کنند. زمانی که در سوریه با مشکل بسیار عمدهتر و مهمتری که حضور جریانهای تروریستی است مواجه هستید دست گذاشتن به ترکیبی که در واقع برای بازگشت ثبات تلاش میکند به معنای فروریخته شدن آن خیمه است. اگر این خیمه فرو بریزد طرفی برای ایستادن در مقابل تروریستها وجود نخواهد داشت و اتفاقا بزرگترین تهدید متوجه جریاناتی خواهد شد که از ابتدا اصرار غیر واقع بر رفتن یک شخص داشتند. فارغ از مباحث ارزشی، باید به واقعیتهای صحنه سوریه توجه کرد. اگر قرار بر تغییر است باید به مردم سوریه اجازه تصمیمگیری داده شود و نباید نسخهای از بیرون به این کشور تحمیل شود. از سوی دیگر، واقعیات صحنهها نشان میدهد تنها جریانی که با تروریستها، النصره و داعش روی زمین میجنگد ارتش سوریه و حامیان آن است. حقیقت این است که به هیچوجه عملیات هوایی چه از طرف امریکاییها چه از جانب ائتلاف یا روسها برای مقابله با تروریسم کارساز نخواهد بود. مخالفان بشار نیز به این واقعیت پی بردهاند و حتی ترکیه متوجه است که اگر ثبات در سوریه بههم بریزد تهدید اصلی، حتما متوجه همسایگان این کشور به خصوص ترکیه با یک مرز بسیار طولانی با سوریه است. ترکیه به وضوح نشانههای سرایت ناامنی را در استانبول، آنکارا و سایر شهرهای مختلف شاهد بود. لذا تثبیت وضعیت موجود، مدتها است که مد نظر کشورهای مخالف دولت بشار اسد است. ممکن است برخی گروههایی که در نشست آستانه شرکت نکردند همچنان زمزمههایی برای برکناری داشته باشند اما دیگر توافقی روی آن ندارند. مدتهاست که همه طرفها به واقعیتهای میدانی سوریه تن دادهاند.
وزن گروههایی که به آستانه نیامدند، از نظر سیاسی و نظامی چه میزان است؟
باید تفکیکی میان آنهایی که نیامدند و گروههای تروریستی که نه دعوت شدهاند و نه اینکه خودشان تمایل دارند در روند صلح شرکت کنند، قایل شویم. النصره و داعش گروههایی نیستند که از جانب مجامع، سازمانها و قطعنامههای بینالمللی و سایرین مورد تایید قرار گرفته باشند. امروز هیچ جریان بینالمللی و هیچ کدام از کشورهای منطقهای حاضر نیستند که مسوولیت ضمانت حضور این گروههای تروریستی را به عهده بگیرند. با این وجود این گروهها در صحنه سوریه جریانهای مطرح و قوی هستند. جبهه النصره و داعش از بزرگترین جریانات و نیروهای مسلحی هستند که در سوریه میجنگند و متاسفانه دنیا هم به نوعی با آنها برخورد ابزاری میکند. با اینهمه نشانههایی از سرریز این اشتباه به داخل کشورهایی که رهبران آنها از تروریسم به عنوان ابزاری برای پیشبرد سیاستهای خود استفاده میکردند نیز مشاهده شده است. اروپاییها با مشاهده عملیاتهایی که در کشورهایشان انجام شده تهدید را درک کردهاند؛ لذا عزم و اراده برای برخورد با این گروهها در حال تقویت شدن است. منهای داعش و النصره، تقریبا بیش از هشتاد درصد گروههای مسلح و مخالفانی که جزو این دو گروه تروریستی نبودند، در آستانه حضور پیدا کردند. شاید اندک گروههایی باشند که بخشی از آنها مردد و بخشی از آنها همچنان تحت تاثیر جبهه النصره هستند و البته تلاش برای جذب آنها ادامه دارد.
آیا نقش سازمان ملل در حل مساله سوریه کمرنگ شده است؟ در نشست آستانه ابتدا اخبار ضدو نقیضی درباره حضور ایشان مطرح بود.
در نشست آستانه ما یک حضور بینالمللی و جامع را شاهد نبودیم. همه نسبت به این اعتراف دارند که یک توافق ایرانی، روسی، ترکی در آستانه شکل گرفته است اما برای پیگیری روند در دیگر صحنههای بینالمللی حضور سازمان ملل الزامی است. نکاتی که در بیانیه نشست پایانی آستانه آمده است نیز تاکید بر قطعنامههای بینالمللی دارد. حتما حضور دبیرکل سازمان ملل در این زمینه ضروری است و نقش سازمان ملل را به هیچوجه نباید فراموش کنیم. در آستانه مانند جلسات گفتوگوهایی که توسط گروه حامیان سوریه در پایتختهای متعدد غربی شکل گرفت سازمان ملل به عنوان طرف دعوتکننده حضور نداشت. اما استفان دی میستورا حلقه اتصال بین دو طرف قبل از اینکه در این نشست روبهروی یکدیگر قرار بگیرند و نقش ایشان در این نشست مهم بود.
نکته دیگر این است که هم سطح مذاکرات و هم موضوع بحث در آستانه محدود بود. در حقیقت مهمترین موضوع مربوط به چگونگی حفظ آتشبس و تثبیت آن بود و در نهایت هم سه طرف و هم گروههای سوری - سوری روی مسایل اولیه توافق کردند. شاید به نظر بیاید که در جریان نشست آستانه نقش سازمان ملل به عنوان یک واسطه فعال که دو طرف را به مرحله رو در روی هم نشستن نزدیک کند، کم شده است ولی نکته مهم این است که هر سه طرف بر این مساله تاکید داشتند که نشست آستانه به هیچوجه جایگزین نشست ژنو نخواهد بود و نشست ژنو با حضور همه طرفها با محوریت سازمان ملل، به قوت خود باقی است.
مذاکرات آستانه در کنار نشست ژنو به شکل موازی ادامه خواهد داشت؟
به نظر من ترکیبی که از همکاری سه کشور شکل گرفته میتواند در مقاطع متفاوتی از بحران سوریه به کار بیاید. این همکاری امتحان خود را پس داده و نشان داده که میتواند کارساز و موفق باشد. برخی تحولات شکل گرفته در این نشست برای نخستینبار بود که رخ میداد و این گویای یک موفقیت و لو نسبی و به عنوان گام نخست محسوب میشود. این نشست بدون حضور و تاثیر امریکاییها شکل گرفت و بسیاری تصور میکردند که اگر امریکا حضور نداشته باشد مذاکرات پیش نخواهد رفت اما این رایزنیها پیش رفت. در آستانه برای نخستینبار نمایندگان گروههای سوری و دولت سوریه مستقیما روبهروی یکدیگر قرار گرفتند. گروههای نظامی برای نخستینبار پشت میز مذاکره قرار گرفتند. اگر چه نشست آستانه جایگزین مذاکرات ژنو نخواهد بود و نشست ژنو همچنان باید پیش برود اما این سه کشور میتوانند هر ازچندگاهی در بزنگاههای سخت بحران سوریه، مذاکرات را به صورت سه یا دو جانبه دنبال کنند. گرچه به تدریج روزنهای برای پایان بحران سوریه دیده میشود اما مسیر همچنان طولانی خواهد بود و این بدان معنا نیست که راهحل خیلی سریعی وجود دارد. نشست آستانه نقطه مثبتی است و اگر همه به دنبال این باشند که راهحلی را برای آینده سوریه پیدا کنند، این نشست میتواند مبنای خوبی باشد. گروههای مخالف اگر چه نتوانستند در همه مسایل با طرف سوری به توافق برسند، اما همین که پذیرفتهاند در نشست بعدی در ژنو در مقابل دولت سوریه بنشینند، یک گام مثبت است. حتی برای دولت سوریه که برای نخستین بار، جلوی مخالفین خودش مینشیند و مذاکره میکند، یک گام مثبت است. این پازل میتواند به گونهای چیده شود که در نهایت از آن توافق برد- برد بین دولت سوریه و مخالفان حاصل شود به گونهای که هرطرف احساس کند پیروز شده است.
با توجه به حجم اختلافها توافق برد – برد ممکن است ؟
ناممکن نیست. بعد از گذشت شش سال این احساس جمعی در دولت سوریه و مخالفان ایجاد شده است که هیچ کدام قدرت فایق آمدن بر دیگری را ندارند. هر دو طرف احساس میکنند که اگر با هم مشارکت داشته باشند و در آینده سیاسی سوریه سهیم باشند برایشان کفایت دارد.
دلیل تطویل بحران سوریه عدم رضایت طرفین بر سهمهای برابر نیست؟
هنوز آغاز کار است. بهطور طبیعی در گفتوگوهای سوریه و در روند سیاسی قرار بر این است که بر سر همه مسایل بحث شود. نکته اینجاست که هر دو طرف بپذیرند دست از خواستههای حداکثری بردارند. بدترین شکل ممکن این است که یک طرف بگوید طرف مقابل هیچ سهمی ندارد و باید نابود بشود و فقط طرف من تعیینکننده است. دو طرف باید بپذیرند که سهمی در آینده قدرت داشته باشند و البته شرط آن این است که هر دو طرف بپذیرند مردم تعیینکننده باشند. هر دو طرف معتقد هستند که مردم طرفدار آنها هستند پس راهکار مشخص است و میتوانند به صندوقهای رای مراجعه کنند.
جدا از توافق سوری – سوری برای رسیدن به راهکار برد – برد آیا بازیگران منطقهای نیز میتوانند به چنین توافقی تن بدهند؟به عنوان نمونه عربستان اصلا چنین الگویی را قبول ندارد.
عربستان اعتقادی به این روند نداشته است و همین امر موجب شده مخالفان دولت تحریک یا احیانا بازیچه کشورهای ثروتمند شوند و تاکنون جدی وارد گفتوگو نشدهاند. منطق عربستان فعلا فرار از گفتوگوست حتی در ارتباط با مسایل دوجانبه خود با ایران همین شیوه را برگزیده است. همیشه اصرار ایران بر گفتوگو است. بسیاری از مسایلی را که فکر میکنیم لاینحل است میتوان با بحث و مذاکره حل کرد.
دلایل اصرار ایران برای عدم حضور امریکا در نشست آستانه چه بود؟
دعوت یا طرح موضوع دعوت از امریکا پیشنهاد ترکیه و روسیه بود و از طرف ایران مطرح نشد. تهران در این خصوص نظر خودش را دارد. ما سه دور مذاکره برگزار کرده بودیم و در این سه دور مذاکره، امریکاییها حضور نداشتند. این نشستها منتج به نشستی میشود که تا حدود زیادی نتایج موفقیتآمیز آن را میشد پیشبینی کرد چه نیازی هست که شما از کشوری که از ابتدا در این دور از نشستها و رایزنیها حضور نداشته، دعوت کنید؟ ایران معتقد است که نشست آستانه در نتیجه تغییر وضعیت در حلب برگزار شده بود و حتی در حل مساله حلب هم امریکاییها حضور نداشتند. در آن مقطع زمانی امریکاییها درگیر مسایل داخلی خود و مسایل مربوط به انتقال قدرت بودند و حتی شرایط هم برای نقشآفرینی آنها در این دور از رایزنیها مهیا نبود. لذا پیشنهاد ما این بود که حضور امریکاییها نمیتواند تاثیرگذار باشد درعین حال تصمیمگیری را به طرفهای مقابل واگذار کردیم. نظر جمهوری اسلامی ایران این بود که به مصلحت نیست دعوت از جانب سه طرف اصلی حامی نشست صورت پذیرد. قزاقستان از امریکاییها دعوت کرد و سفیر این کشور در نشستها حاضر شد که البته این حضور آنها نیز تشریفاتی بود.
چرا عربستان سکوت اختیار کرده است؟ در جریان نشست آستانه و پیش و پس از آن هم شاهد بودیم که سعودیها نه روند را تایید کردند و نه مخالفت علنی با آن نشان دادند؟
امیدواریم که این سکوت عربستان، قطر و سایر کشورهایی که در بحران سوریه نقش داشتهاند، سکوت واقعی باشد. اما دیدگاه دیگری هم وجود دارد، مبنی بر اینکه عربستان در حال ترمیم رابطه خود با دولت ترامپ است و این سکوت ظاهری هم در راستای تامین همان هدف است. شاید بتوان گفت که عربستان آمادگی لازم را در خود برای حضور در نشست آستانه یا قرار گرفتن در کنار ترکیه نمیدید. شاید هم ریاض هنوز به دنبال کسب امتیازهای خیالی است که در سوریه دنبال میکرد و گمان میکند که دولت جدید امریکا میتواند با نقشآفرینی متفاوت در مساله سوریه، صحنه را به نفع ریاض تغییر دهد. برداشتها و تحلیلهای چندگانه بسیاری در این باره وجود دارد. یک نگاه خوشبینانه این است که ریاض سکوت کرده و مترصد فرصتی است تا اگر نشستها نتایج مثبتی داشت به این روند بپیوندد. نگاه بدبینانه دیگر این است که سعودی هرگز به آشتی ملی در سوریه دل نبسته و همچنان بهدنبال تخریب روند است و گمان میکند که شاید ترامپ فضایی برای آنها در راستای تامین این هدف بازکند.