پنجشنبه ۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 25 Apr 2024
 
۱
گزارشی از زوج خوشبخت

زندگی عاشقانه در خوابگاه شریف

چهارشنبه ۲۷ آبان ۱۳۸۸ ساعت ۱۹:۲۳
کد مطلب: 76999
زندگی عاشقانه در خوابگاه شریف
لباس و آرايشگاه عروس جزو خرج هايي است که اول زندگي بيشتر دخترها به داماد اين جور القا مي کنند که يک شب هزار شب نمي شود آن وقت تازه فرداي عروسي متوجه مي شوند که چقدر اين عروسي برايشان گران تمام شده است. ما دچار اين جو گرفتگي نشديم.

به مناسبت روز ازدواج در 28 آبان قرار شد گزارشي از يک زوج دانشجويي که در خوابگاه دانشجويي زندگي مي کنند تهيه کنيم به همين بهانه با عليرضا جلولي عضو انجمن اسلامي دانشجويان مستقل و دانشجوي ارشد رشته شيمي دانشگاه صنعتي شريف تماس گرفتيم و پس از مطرح کردن موضوع، هماهنگي هاي لازم براي تهيه گزارش انجام شد و براي ساعت 14 روز سه شنبه قرار گذاشته شد.

خوابگاه متاهلان در وردآورد کرج بود که پس از يک ساعت و نيم رانندگي و پرس و جو از چند رهگذر براي پيدا کرن آدرس، بالاخره ساعت دو و پانزده دقيقه به خوابگاه هاي دانشجويي رسيديم.

با راهنمايي آقاي جلولي بالاخره به واحد مورد نظر رسيديم. اولين مسئله اي که نظر مان را به خودش جلب کرد، سکوت و نظمي بود که در خوابگاه به چشم مي خورد. آنجا ديگه از سر و صداي آپارتمان نشيني، رفت و آمد بچه ها و سر و صداي خيابان خبري نبود و آرامش و سکوت در طبقه ها موج مي زد. من و عکاس خبري برنا وارد خانه شديم از اون جايي که حس کنجکاويم حسابي برانگيخته شده بود، مي خواستم هرچه زودتر داخل خونه رو ببينم. دم در با استقبال و احوال پرسي خانم آقاي جلولي رو به رو شديم که خانمي خوش مشرب و گشاده رو بود.

خوابگاه متاهلي يک خونه کوچيک 45 متري بود که يک اتاق، يک آشپزخانه و يک بالکن هم داشت. من که سرتاپا کنجکاو بودم با يک ديد همه زواياي خونه رو از جلوي چشمام گذروندم. تو سالن يک يخچال و فريز و يک بوفه تزئيني وجود داشت و وسايل آشپزخانه هم از داخل سالن پيدا بود.

مساله جالب نوارها و تورهاي تزئيني و رنگارنگي بود که به سقف سالن و آشپزخانه وصل بود و نويد يک زندگي جديد و نو را مي داد و هرکسي با چنين تزئيناتي متوجه مي شد که اين خانه متعلق به يک نو عروس و نو داماد است.
https://cdn.jahannews.com/images/docs/files/000076/nf00076999-1.jpg
پس از کمي پذيرايي، باب صحبت باز شد. اول در زمينه آشناييشان پرسيدم که چه طور و کجا همديگر را ديدند و آشنا شدند؟

اول همسر آقاي جلولي شروع به صحبت کرد و گفت: بنده در دانشگاه اراک، رشته ادبيات عرب مي خواندم، از آن جا که نگاه من به محيط دانشگاه نگاه بازتري نسبت به دبيرستان بود و مي دانستم که فضا براي فعاليت هاي اجتماعي وسيع تر است و از آن جا که علاقه زيادي به اين نوع فعاليت ها داشتم به محض ورود به دانشگاه وارد بسيج شدم و فعاليتم را در اين زمينه شروع کردم. رفته رفته با توجه به اين که در آن فضا نتوانستيم بعضي مسائل را مطرح کنيم، تصميم گرفتيم يک پايگاه را براي فعاليت هايمان تاسيس کنيم. تصميم گرفتيم يک تشکل اسلامي را که تا آن زمان در دانشگاه اراک جديد بود، راه اندازي کنيم. ما در اين کانون همکار آقا نداشتيم با توجه به اين که کار به نيرو نياز داشت، يکي از همکاران و دانشجويان هم کلاسي با من، آقاي جلولي را به من معرفي کرد. ايشان آدم معتقد و مسئولي بودند که تا ما دغدغه و مشکلمان را با ايشان در گذاشتيم بدون تأمل قبول کردند که با ما همکاري کنند و با تلاش هايي که انجام شد دانشگاه مجوز تشکل را به ما داد.

تا اينکه در تابستان 86 ايشان کارشناسي ارشد در رشته خودشان که شيمي بود در دانشگاه صنعتي شريف قبول شدند و به همين خاطر با دانشگاه اراک خداحافظي کردند اما رابطه شان را با انجمن قطع نکردند.

دي ماه سال 86 بود که ايشان تصميم خودشان را گرفتند و پيشنهاد ازدواج را با من مطرح کردند. از آن جا که معيارهاي ما با هم تطبيق داشت، دو هفته هم طول نکشيد که ما در ايام محرم در حسينيه اي که محل کار پدرشان بود، عقد کرديم.

به دنبال صحبت هاي خانم حبيبي، آقاي جلولي گفت: خب حالا اين مسائل را از نگاه خودم مي گويم، ما قبل از ازدواج ارتباط عاطفي با هم نداشتيم و فقط ارتباط ما کاري بود.

سال 82 بود که شکر خدا من در رشته مهندسي شيمي دانشگاه اراک قبول شدم. چون من از خانواده مذهبي بودم و سطح فرهنگي دانشگاه آن طور نبود که ما دلمان مي خواست، اهل هيچ تشکلي هم نبودم. تااين که سال آخر دقيقاً 17 مهر 85 توسط يکي از همکلاسي هايم به خانم حبيبي(مريم) معرفي شدم ايشان مي خواستند يک کار جديد با فرم جديدي در داخل دانشگاه انجام دهند و از من کمک خواستند و چون پيگيري اين موضوع دغدغه خودم هم بود بلافاصله اين پيشنهاد را قبول کردم و شروع به فعاليت کردم.

پس از قبولي در رشته کارشناسي ارشد به دانشگاه صنعتي شريف آمدم. کلاً نظرم درباره زندگي اين است که اگر قرار باشد در طول زندگي با کسي همسفر باشيم چه بهتر که آن را در سن پايين تر داشته باشيم که خاطرات زندگيمان با هم شکل بگيرد. اين يکي از دلايل من براي خواستگاري بود. مسئله ديگر هم خود ايشان بودند، چون با توجه به مقايسه اي که در مراحل مختلف کار از ايشان مي کردم، به طور ناخودآگاه رفتارهاي همسرم را در شرايط مختلف مورد ارزيابي قرار مي دادم.

در دانشگاه صنعتي شريف چون گزينه مناسبي براي ازدواج پيدا نکردم با معيارهايي که داشتم به خواستگاري ايشان رفتم که در اولين جلسه خواستگاري مريم خانم به من جواب رد دادند. اما من خوشبختانه با پافشاري هاي من اين اتفاق افتاد و ما به صورت کاملا ضرب العجلي ازدواج کرديم.



کسب اطلاعات از همسرم تبديل به يک پروژه سه ماهه شده بود

چون در داخل کارهاي تشکيلاتي روابط بسيار حساس است، من مي خواستم که اگر اين امر محقق نشد، خللي در کار تشکيلاتي ما پيش نيايد و براي بچه هايي که در آن جا کار مي کردند ذهنيت بد ايجاد نکند. به همين دليل کسب اطلاعات از ايشان براي من به صورت يک پروژه شده بود که در عرض سه ماه اين کار را انجام دادم از لحاظ روحي، شخصيتي و...سعي مي کردم از ايشان اطلاعات به دست بياورم به صورتي که هيچ کس متوجه نشود.

در انتخاب همسرم، اول خودم به يقين رسيده بودم و بعد از اين که به نتيجه رسيدم جلو رفتم و هر چقدر هم ايشان دليل مي آوردند من براي خودم به يقين رسيده بودم و کسي نمي توانست من را از اين راه باز دارد، مگر خود ايشان نمي خواستند.

بعد از عقد، يک فرصت هشت ماهه طول کشيد تا خوابگاه دانشجويي به ما تعلق گيرد. بالاخره در تاريخ 26 مهر 87 جشن ازدواجمان را برپا کرديم و شکر خدا جشني با اين عظمت بدون کمترين خسارت مالي يا جاني اتفاق افتاد. ما هم اين جا جشن گرفتيم و هم اراک. در تهران يک حنا بندان براي خانواده عروس گرفتيم و براي خانواده داماد هم يک حنابندان ديگر در اراک گرفتيم و فرداي آن روز به صرف نهار هم يک جشن عروسي در همان شهر اراک برگزار کرديم.

ابهت و ترسي که ازدواج به خودش داده از کنکور مهم تر است

ما خودمان اين جا يک بنگاه ازدواج به راه انداخته و دختران دم بخت را به پسران دم بخت مي رسانيم و خودمان در اين زمينه يک مشاور حرفه اي هستيم. ابهت و ترسي که ازدواج به خودش داده از کنکور مهم تر است. ازدواج در جامعه ما به قدري سنگين شده که در حد يک پروژه کارشناسي ارشد مي توان مطرحش کرد. در صورتي که ازدواج در دين و آيين ما ان قدر هم مشکل نيست. ما با کمترين و درنظر گرفتن حداقل ها مي توانيم ازدواج کنيم.

ما ماشين عروسمان را خودمان تزئين کرديم و ماشين را هم از دوستانمان گرفتيم، فيلم برداري را هم خودمان انجام داديم لازم نيست صدها هزار تومان براي دوربين و عکاس بدهيم. يک ابتکار عملي در مورد کارت انجام داديم و خودمان طراحي کرديم که يک کار نويي شد که بيشتر دوستانمان کارت هاي عروسي ما را به در و ديوار خانه شان نصب کرده اند.

جو گرفته نشديم

لباس و آرايشگاه عروس جزو خرج هايي است که اول زندگي بيشتر دختران به داماد اين جور القا مي کنند که يک شب هزار شب نمي شود آن وقت تازه فرداي عروسي متوجه مي شوند که چقدر اين عروسي برايشان گران تمام شده است. ما دچار اين جو گرفتگي نشديم.

به دنبال صحبت هاي آقاي جلولي، بلافاصله مريم خانم رشته صحبت را دردست گرفت و گفت: من قبلاً فکر مي کردم که توقع خانم ها در در مورد شغل، خانه، ماشين و ازدواج خيلي بالاست، اما حالا متوجه شدم که توقع آقايان بالاست. 90 درصد از دوستان من واقعا دختران قانعي هستند که روي نيازهاي اصلي زندگي پافشاري دارند اما آقايان نمي دانم چرا اين ضرورت را احساس نکرده اند. من کلاً زندگي را معامله مي دانم و بهترين معامله معامله اي است که با خدا انجام مي شود.

براي آهنگ عروسي هم برنامه ريزي کرده بوديم

جلولي در ادامه گفت: يکي از موانعي که الان سر راه ازدواج جوانان وجود دارد خانواده هاي آن ها هستند، ما اين موضوع را به اين شکل حل کرديم که داماد رييس پروژه عروسي است نه کس ديگر، البته احترام پدر و مادر واجب است، اما والدين نبايد کسي را که خودشان مي خواهند به پسرشان تحميل کنند.

نصف ايمان ما با ازدواج تکميل مي شود و مي بينيم که افراد متديني که دم از دين مي زنند هم امروزه سن ازدواجشان بالاي 28 سال رفته است. به نظرم اين با اعتقادات ما نمي خواند. ازدواجي که با وجود همه امکانات صورت گيرد، آن قدر پايه هايش محکم نيست تا اين که دو نفر با هم کار کنند و زندگي را از ابتدا بسازند، مثل دو کبوتر که لانه شان را مي سازند به هم انس و الفت بيشتري دارند تا کبوترهايي که لانه شان از قبل آماده است.

پدر و مادرم به من اطمينان کامل داشتند و اين درک را از من داشتند که مي توانم براي خودم تصميم بگيرم با توجه به تحصيلاتي که داشتم، تمام پروژه ازدواج را به دست خودم سپردند و ما هم خودمان از اول بر کارهايمان مديريت کرديم، ما حتي براي نوع آهنگ تالارمان برنامه داشتيم که نه بگويند اين ها امل هستند و مجلس عزا درست کردند و نه اين که بزن و برقص راه بيندازيم و مجلس را از فضاي معنوي خودش خارج کنيم. همه ميهمانان از آن راضي بودند و بسياري از مهمانان از ما خواستند که آهنگ تالار را به آن ها هم بدهيم. آهنگ شاد بود ولي طرب نداشت. اگر کسي اين ها را رعايت نکند حداقل 200 تا 300 هزار تومان بايد براي ارکستر هزينه کند. اگر جوانان کمي ا ز خودشان ايثار نشان دهند و از خودخواهي و تکبر بپرهيزند، هيچ گاه به مشکلي برنخواهند خورد.

در زندگي ما روزي بوده که فقط يک دويست توماني برايمان مانده بود ولي از آن جايي که هميشه توکلمان به خدا بود فرداي صبح آن روز يکي از دوستانم زنگ زد و يک طلب 50 هزار توماني من را به حسابم واريز کرد.

در زمينه ازدواج دانشجويي بگوييد؟ آيا شما از برگزاري آن راضي هستيد؟

ازدواج دانشجويي به نظر من به صورت يک پروژه کليشه اي است که از طرف دفتر نهاد مقام معظم رهبري برگزار مي شود. يک ابتکار عملي که چند سالي است اتفاق افتاده اين است که جشن هاي ازدواج دانشجويي که قبلاً در داخل دانشگاه برگزار مي شد تبديل به سفر مشهد مقدس شده است که من معتقدم اين يک تصميم بسيار خوبي بود چون اين جشن ها قبل از اين که بشود اسمش را ازدواج دانشجويي گذاشت، مجلس رقص و پايکوبي يک عده اي مي شد که هيچ ربطي به عروسي ندارند و چيزي هم از آن در نمي آمد، ولي الان با اعزام دانشجويان به مشهد مقدس، يک سفر معنوي صورت مي گيرد تا دانشجويان يک عهدي با خود ببندند و چند حسن دارد. ما در آن دو روزي که در مشهد بوديم برنامه خاصي براي عروس و دامادها اجرا نشد يک سخنران قابلي دعوت نشده بود و تنها خرج سفر زوج ها داده شده بود.

گفته مي شود که در مشهد يک کارگاه دوروزه براي مشاوره زوج ها گذاشته مي شود آيا اين برنامه ها براي شما نبود؟

مريم خانم گفت: کلاس هاي مشاوره بود، اما اين مشاوره ها را در داخل دانشگاه هم مي توان گذاشت چون امام رضا که جاي ديگري پيدا نمي شود؟ قطعاً دو نفري که به مشهد مي آيند مي خواهند لذت معنوي ببرند تا مشاوره، آن هم اول زندگي که هنوز مشکلي به وجود نيامده و بيشتر در آينده نياز است.
https://cdn.jahannews.com/images/docs/files/000076/nf00076999-2.jpg
چه شد که شما تصميم گرفتيد ازدواج دانشجويي داشته باشيد و به نظر شما اين کار چه حسني دارد؟

مريم خانم در جواب گفت: در مورد ازدواج هاي دانشجويي با توجه به بالا رفتن سن ازدواج در کشور، من فکر مي کنم با توجه به اين که بهانه هايي چون عدم شناخت و يکسان بودن مانع ازدواج هاي امروزي است، ازدواج دانشجويي راه مناسبي براي شناخت طرف مقابل است زيرا دو نفر حداقل هفته اي دوبار همديگر را مي بينند و اين محدوديت ها را ندارد، همچنين به عقيده بنده سطح تحصيلات، خانواده ها و معيارهاي دانشجويان دختر و پسر از خيلي جهات به هم نزديک تر است.
سرويس دانشگاه برنا/ويدا پوريگانه
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *