در بررسی عملکرد مراکز فرهنگی و هنری چند شیوه وجود دارد، یکی از مهمترین روشها مطابقت « آن چه شده» با قانون است.
یکی از مهمترین قوانین موجود در کشور نیز تلاش برای سپردن امور به دست مردم است که اصل 44 قانون اساسی ، بر آن صحه گذارده و با تاکید مقام معظم رهبری، اجرایی شدن این اصل در دستور کار بسیاری سازمانها و ... قرار گرفته است.
با این وجود، به نظر می رسد کمترین میزان اجرای این اصل در مراکز فرهنگی هنری رخ داده است.
این مهم درحالی است که این مراکز نه تنها به اجرای این تاکید رهبری نپرداختهاند ، بلکه با تولیت مستقیم امور مختلف، روز به روز بر دامنه دولت میافزایند.
افزایشی که متاسفانه نه تنها مطلوب نبوده، بلکه از وجه و شانیت دولت در نزد اهالی فرهنگ و هنر و در نتیجه مخاطبان این گروه کاسته و می کاهد.
شیوهی اجرایی در « انجمن موسیقی ایران» که در واقع محملی قانونی برای صرف بودجههای موسیقی در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است، یکی از این نوع بی توجهیها به قانون است.
این انجمن آنچنان که از نامش بر می آید باید محملی برای تجمع اهالی موسیقی باشد تا برای انجام امور مربوطه همت گمارند.
اما درچند سال اخیر به محلی برای فخرفروشی و عرض اندام در مقابل خانه صنفی موسیقیدانها ( یعنی خانه موسیقی) تبدیل شده است.
این درحالی است که بررسی سوابق کسانی که این خطای قانونی را مرتکب میشوند، نشان میدهد که متاسفانه فاقد هر گونه آگاهی، سابقه و تحصیل در زمینه هنر موسیقی هستند.
حتی در زمینههای دیگر نیز به طور کاملا اتفاقی در مسیر مدیریت قرار گرفتهاند و به هر حال اثری یا آثاری قابل توجه بروز ندادهاند.
انجام کارها با در اختیار داشتن بودجه دولتی حاصل از نفت نیز، نه هنر است و نه هنرمندی را جلب و جذب میکند؛
سپردن امور به اهل هنر و زدودن کسانی که هیچ تجربه و تحصیلی در این زمینه ندارند، با درک دقیق و تشخیص « حرافی» از « تجربه» حداقل این حسن را دارد که در صورت اختصاصی بودجه به فرهنگ و هنر، زمینه دلگرمی هنرمندان را فراهم میکند و باوربه « حمایت» شدن را.
در چند روز اخیر خبرگزاری کار ایران نیز گزارش داد که متاسفانه دامنه به کارگیری افرادی که هیچ سابقهای در زمینه هنر فاخر و بسیار پر پیچ و خرم موسیقی ندارند، افزایش یافته و حاکمیت فضایی رابطه مندانه، به جای ضابطه، علنی شده است به طوری که مدیری که سابقهای از او در موسیقی یافت نشده است، برادرش را نیز با خود همراه کرده است و تلاش رسانهها برای علت به کارگیری این دوتاکنون بی نتیجه بوده است؛
بدین روال، انجمنی که میتواند یکی از بهترین مراکز برای حمایت موسیقی، توسط اهل آن باشد، تبدیل به ادارهای شده که با افراد بدون سواد و تجربه، حکم آمر برای موسیقی پیدا کرده است و این یعنی افزایش روز افزون فاصلهای دولت و هنرمندان.
البته برخی از صاحب نظران معتقدند که متاسفانه مسوولان مربوطه، به ویژه متولیان فرهنگ و هنر با وجود تذکرات هنرمندان و رسانهها برای بهبود اوضاع، گوش شنوایی نداشته و قصد ترمیم نواقص موجود را نیز ندارند.
در این شرایط ای کاش دلسوزان پیرامون دولت دهم، نکاتی که از همین ابتدا ممکن است منجر به ایجاد و گسترش شکاف بین اهالی فرهنگ و هنر ودولتمردان شود، از سر خیرخواهی به مدیران موثر منعکس کنند؛ شاید گوش شنوایی پیدا وشود.