در يکي از دانشگاههاي ترکيه، اين مسئله دوري از زبان بومي را لمس کردم. آن بيچارهها در دانشگاه استانبول متون خودشان را که مربوط به 100 سال پيش بود نميتوانستند بخوانند.
هادي وکيلي پاسخ میدهد:
چرا در ميان زبانهاي خارجي، رهبر انقلاب به تبعات منفي ترويج زبان انگليسي اشاره کردند؟
11 خرداد 1395 ساعت 11:37
در يکي از دانشگاههاي ترکيه، اين مسئله دوري از زبان بومي را لمس کردم. آن بيچارهها در دانشگاه استانبول متون خودشان را که مربوط به 100 سال پيش بود نميتوانستند بخوانند.
گروه فرهنگ جهان نیوزـ امروزه ايدئولوژيهاي مختلف، از طريق شبکههاي اينترنتي و ماهوارهاي بهگونهاي ظريف سبک زندگي خود را به خورد جوانان ما ميدهند و فرهنگي وارداتي و غلط را بهشکلي زيبا و فريبنده به آنها ديکته ميکنند. با هجوم به ادبيات ما، اين جريانها پررنگتر جلوه ميکند. دشمن با پررنگ کردن زبان انگليسي و بد جلوه دادن زبان فارسي، دريچهاي رو به تمدن و فرهنگ غلط خود باز ميکند. در اين ميان مقام معظم رهبري چرايي انحصار اجباري يادگيري زبان انگليسي در مدارس را بيان کردند. در همين رابطه به گفتوگو با دکتر هادي وکيلي، عضو هيئت علمي دانشگاه فردوسي مشهد نشستيم.
موضوع لزوم توجه به زبان فارسي و خروج از انحصار يک زبان خاص، چرا توسط رهبر معظم انقلاب بيان شد؟
اولا بايد آنچه مقام معظم رهبري فرمودند بهصورت جامع و شفاف تبيين شود چراکه آقا مجمل فرمودند. بيان مفصلش به عهده متخصصان است.
براي هر کس روشن است که منظور ايشان آموزش زبان نيست. بزرگاني مانند شهيد بهشتي و مقام معظم رهبري با زبان آشنا بودند، هستند. مسئله را بايد از زاويه ديد ايشان فهميد که بهعنوان يک آسيبشناسي جدي به چرايي استفاده از زبان براي آمادهسازي و زمينهسازي براي نفوذ فرهنگي، اقتصادي و سياسي پرداختند. همه ميدانيم زبان فقط چند حرف و کلمه نيست بلکه همراه زبان فرهنگ نيز منتقل ميشود. مثلا اگر کسي زبان فرانسه بياموزد همراه متون آن زبان، فرهنگ فرانسوي نيز منتقل ميشود. آموزشهاي حوزه زبانشناسي و خط اين مسئله را تاييد ميکنند.
چرا در ميان تمامي زبانهاي خارجي، رهبر انقلاب به تبعات منفي ترويج زبان انگليسي اشاره کردند؟
در مورد انگليسي قضيه خيلي روشنتر است. البته انگليس تنها کشوري نيست که زبان انگليسي را استفاده ميکند، اما معمولا فرهنگ انگليسي توسط همين زبان وارد ديگر کشورها ـ حتي آمريکا و کشورهاي غربي ـ شده و آنها را تحت تاثير خود قرار داده است.
در خيلي از کشورها مثل شبه قاره هند، انگليس اصرار داشته اول زبان خودش را تثبيت کند و جاي دهد. اين است که حتي وقتي آن کشور استعماري از آنجا رفت، رابطه کشورها با دولت استعماري مادر بهدليل نوع زبان، از طريق دانشجويان، دانشمندان و... حفظ شد.
بهنظر ميرسد زبان را بايد بهصورت يک پديده کاملا فرهنگي بررسي کنيم. بايد فرمايش مقام معظم رهبري را از اين حيث ديد. حرف ايشان بهمعني نياموختن زبان انگليسي نيست. زبان انگليسي را بايد زماني به دانشآموز منتقل کرد که هويت شخصي و ملياش تثبيت شده باشد. اين هويتها براي يک دانشآموز هفت ساله هنوز شکل نگرفته است. البته حتي در سطوح بالاتر و دبيرستان نيز بايد يک پالايش فرهنگي در حوزه زبان انگليسي اتفاق بيفتد؛ يعني به نوعي ارتقاي آگاهي و فهم اجتماعي نياز داريم تا تفاوت بين زبان و متوني که توسط خود انگليسيها تهيه ميشود توسط مراکز آموزش زبان ما درک شود. بين مرکز آموزشي ما و کالجهاي آنها بايد تفاوت وجود داشته باشد.
بهلحاظ فرهنگي دون شأن ماست که تمام متون، تصاوير و حتي اصطلاحاتي که اصلا کاربردي در فرهنگ ما ندارند توسط مراکز آموزشي ما عينا از کالجهاي اروپايي کپيبرداري شوند. لذا وظيفه روشنفکران و مسئولان فرهنگي ما جلوگيري از بعد آسيبزاي قضيه و اصلاح روندهاي موجود است.
آيا بين جريانهاي ايجاد شده با تهاجم فرهنگي پهلوي اول در زمينه نفوذ زبان انگليسي هم ارتباطي ميبينيد؟
فرانسويها اصرار داشتند زبان فرانسوي آموزش داده شود و انگليس اصرار بر آموزش زبان انگليسي داشت. اين رقابت نشان ميداد اينها به جز موضوع زبان منافع ديگري جداي از اين قضيه داشتند.
يعني اگر يک دانشآموز زبان فرانسه ميآموخت و قصد ادامه تحصيل داشت، بايد به فرانسه ميرفت. پس از بازگشت، فرهنگ فرانسه را با خودش وارد ميکرد و بهطور مستقيم يکي از ابزارهاي نفوذ ميشد.
در دوره رضاشاه شواهد زيادي مبني بر اين قضيه داريم. برخي از روشنفکران حتي پيشنهاد ميکردند الفباي ما تغيير بکند و مثل کار آتاتورک در ترکيه، ما نيز الفبا را لاتين کنيم. اين نشاندهنده فشارهاي انگليس و غرب بوده است. البته حاکي از اين است که زبان براي آنها بهعنوان يک ابزار نفوذ فرهنگي اهميت دارد.
در کنار پارامترهاي مختلف تهاجم فرهنگي رضاخاني مانند کشف حجاب، ممنوعيت عزاداري، متحد الشکل کردن البسه و...، پارامتر نفوذ فرهنگي از طريق زبان را نيز رضاخان کليد زده بود.
ما در حوزه فرهنگ چند مولفه مهم داريم. يکي از آنها پوشش است، يکي ديگر مذهب است، ديگري زبان است و ديگري برداشتهاي قومي و نژادي از اين مفاهيم است. آنها براي تمام اين مولفهها برنامهريزي کردهاند.
در کشورهاي ديگر شاهد تجربيات بسيار تلخي در اين زمينه هستيم. من خودم در ترکيه اين مسئله را مشاهده کردهام. در يکي از دانشگاههاي ترکيه، اين مسئله دوري از زبان بومي را لمس کردم. آن بيچارهها در دانشگاه استانبول متون خودشان را که مربوط به 100 سال پيش بود نميتوانستند بخوانند. نميتوانستند از ميراثشان استفاده کنند! اين نشان ميدهد که استعمار فوقالعاده هدفمند در اين حوزه عمل ميکند.
رويکرد ما در اين حوزه اين است که زبان مشابه تکنولوژي است. در زبان هم مانند تکنولوژي بايد ضمن بهرهمندي درست از آن، از نفوذ فرهنگي جلوگيري کرد. ما حتما بايد ملاحظه و احتياط را در اين حوزه داشته باشيم.
منبع: پنجره
کد مطلب: 494807