بادیگارد فارغ از فضای حرفهای خود در حوزه نزدیک به اکشن، قرار است حاج کاظم را برای نسلی که امثال عباس را ندیدهاند دوباره تعریف کرده و الگو ارائه دهد اما اینبار عباسی وجود ندارد و حاج حیدر به تنهایی در آتشی قرار میگیرد.
نقدی بر "بادیگارد"؛
"حاج حیدر" در آتش، بدون "عباس"!/ تیزی کلام حاتمی کیا در برابر یقه سفیدها
4 فروردين 1395 ساعت 12:31
بادیگارد فارغ از فضای حرفهای خود در حوزه نزدیک به اکشن، قرار است حاج کاظم را برای نسلی که امثال عباس را ندیدهاند دوباره تعریف کرده و الگو ارائه دهد اما اینبار عباسی وجود ندارد و حاج حیدر به تنهایی در آتشی قرار میگیرد.
گروه فرهنگ جهان نیوز ـ میثم تولایی: بادیگارد، آخرین ساخته ابراهیم حاتمی کیا، کارگردان بهترین فیلم تاریخ انقلاب اسلامی یعنی آژانس شیشهای را چند روز مانده به تحویل سال دیدم. شاید بهتر باشد که اینگونه بگویم، جدیدترین اثر کارگردانی را دیدم که تنها یک فیلمش، یعنی آژانس شیشهای را تاکنون دهها مرتبه دیدهام، از همین جهت است که سعی کردم بیشترین دریافت را از تازهترین پیام ابراهیم حاتمی کیا داشته باشم.
بادیگارد در قد و قواره همان کارگردانش است که یک سر و گردن از سینمای ایران بالاتر است. کارگردانی که سعی کرده هنوز جنگی بسازد اما لوکیشنهای فیلمش خاکریز و برانکارد و تانک نباشند، در این برهه از زمان نمادهای مقدس ما از دفاع در سیاست، فرهنگ و اجتماع دیده میشود بدون اینکه خون از دماغ کسی بریزد یا اسلحه به عنوان مبارزه حذف شود.
در فیلمهای حاتمیکیا هنوز از فشنگ و برتا و کلاشینکف اثری هست اما اینها هم به مانند آقای کارگردان فرزند زمانه خودشان هستند و در موقعیتهای زمانی کارکردهای خودشان را دارند.
بادیگارد فارغ از فضای حرفهای خود در حوزه نزدیک به اکشن، قرار است حاج کاظم را برای نسلی که امثال عباس را ندیدهاند دوباره تعریف کرده و الگو ارائه دهد اما اینبار عباسی وجود ندارد و حاج حیدر به تنهایی در آتشی قرار میگیرد که تنها بخشی از آن، سوال فرزندان امثال عباسها یعنی مهندس میثم از اوست: آن زمان که در تنهایی بزرگ شدیم کجا بودید، حالا هم تنهامون بذارید.
حاج حیدر باز هم تیغ تیزش به روی یقهسفیدهایی است که در قامت کارگزاران مملکتی قرار دارند اما باز هم قصد دفاع از خودش را ندارد و آن جایی که مساله را شخصی میکنند به جای گفتن این جمله که "من حرفم رو زدم" از روزی میگوید که واهمه سوراخ شدن کشتی را دارد!
بادیگارد به مانند دیگر آثار کارگردانش کنایه فهم میخواهد و اگر کسی به دنبال یک نمایش راحت و خانوادگی میگردد بهتر است وقتش را تلف نکند. ساختار فکری حاتمیکیا به شکلی است که در گفتن مطلب حیا را آمیخته با تیزی کلام میکند و این خود پارادوکسیکالی زیبا را به نمایش میگذارد.
تیزی کلام حاج حیدر دلنشین و شیرین است اما در نقطه مقابل شخصیت اغراق شدهای وجود دارد به نام میثم که در قامت یک دانشمند هستهای تیزی زبانش آن را تلخ کرده است. دانشمندی که فرزند شهید بوده و باید گفت چند نقطه ناچسب در این شخصیت قدری در ذوق میزند که اولین آن انتخاب نادرست بازیگر برای نامزد وی است.
دیالوگهای میثم و نامزدش، خصوصا در رستوران، فیلم را در سطح آثار دهنمکی تنزل میدهد و حاتمیکیا در آن گم است و اگر اصلا نقش خانم خداداد وجود نداشت چیزی از داستان کم نمیشد.
در رابطه با این فیلم حرف زیاد است... اما به این نکته بسنده کنم که شخصیتشناسی ابراهیم حاتمیکیا نشان داده که دوست دارد شخصیتهای فیلمش در آتش باشند به مانند همان تیتر مشهوری که رسانههای اصلاحطلب دهه 80 برای وی زدند و نوشتند: ابراهیم در آتش
کد مطلب: 481036