مدیر سابق مرکز مطالعات بینالملل موسسه مطالعات اسلامی و عربی در دانشگاه «ویلانوا» آمریکا در گفتوگوی اختصاصی با فارس، توافق هستهای با ایران را بزرگترین و تنها دستاورد سازمان ملل در ۳۰ سال اخیر دانست. وی تصریح کرد که اتفاقات امروز در خاورمیانه، و نیز بیداری اسلامی، واکنشی است به حضور نظامی آمریکا در منطقه.
به گزارش جهان به نقل از فارس، همزمان با فرا رسیدن روزهای پایانی سال میلادی، و با توجه به وقوع رخدادهای متعدد در عرصه سیاست و روابط بینالمللی در سال ۲۰۱۵، خبرگزاری فارس با کارشناسان، تحلیلگران، اساتید دانشگاه، مقامات و اندیشمندان این حوزه به گفتوگو پرداخته و نظرات آنان را در خصوص رخدادها و جریانات روی داده، جویا شده است. علاوه بر این، طی این مصاحبهها از کارشناسان خواسته شده تا پیشبینیهایشان را در خصوص روندهای پیشرو در سال ۲۰۱۶ میلادی بیان کنند.
در شماره یازدهم از ویژهنامه فارس در بررسی مهمترین تحولات صحنه سیاست بینالمل در سال ۲۰۱۵ میلادی، به سراغ «تام ریکس»، رفتهایم. وی استاد بازنشسته دانشگاههای آمریکاست که تا سال ۲۰۰۵ در دانشگاه پنسیلوانیا مشغول به تدریس بوده است. این مورخ و تحلیلگر برجسته مسائل سیاسی همچنین در سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۲ مدیر دفتر مطالعات بینالملل مرکز مطالعات اسلامی و عربی دانشگاه «ویلانوا» در ایالت پنسیلوانیا بوده است و تألیفات بسیاری در حوزه مسائل مربوط به منطقه خاورمیانه دارد.
این استاد دانشگاه در گفتوگو با فارس تأکید میکند که برجام یک پیروزی بزرگ برای «سازمان ملل متحد» و احیاگر جایگاه از دست رفته این نهاد بود. این تحلیلگر مسائل سیاسی با اشاره به مناقشه میان اسرائیل و فلسطین، اشغالگری صهیونیستها را مسئلهای «مخرب و منفی» میخواند و میگوید که هیچ کشوری حق اشغال کشور دیگری را ندارد. وی بحران پناهجویان را مسئلهای مهم میخواند و میگوید که این امر در حال تغییر دادن مفهوم «ملت-دولت» است و رهبران جهان باید در این خصوص به بازاندیشی بپردازند. از دید این تحلیلگر ارشد مسائل بینالملل، داعش خطری بزرگ نه تنها برای خارمیانه بلکه برای همه جهان است. وی تصریح میکند که برای مقابله با این معضل جهانی باید یک اتحاد و همکاری جهانی شکل بگیرد. در پایان وی راه شکست دادن داعش را استفاده همزمان از ابزارهای سیاسی، اقتصادی و نظامی میخواند و تکیه صرف بر گزینه نظامی را بدترین راه حل ممکن میداند. مشروح مصاحبه خبرنگار بینالملل فارس با این کارشناس مسائل سیاسی پیشروی شماست.
* به نظر شما مهمترین تحولات سیاسی سال ۲۰۱۵ میلادی چیست؟ چرا چنین رخدادی از این درجه از اهمیت برخوردار است؟ پیامدهای آن در کوتاه مدت و بلند مدت چه خواهد بود؟
به باور من، به سرانجام رسیدن مذاکرات هستهای میان ایران و ۱+۵ را میتوان به عنوان یکی از مهمترین رخدادهای سال ۲۰۱۵ میلادی برشمرد. من از این لحاظ، توافق مذکور را مهم میدانم که سازمان ملل متحد در آن حضوری فعال داشت و با مشارکت این نهاد بینالمللی و بزرگترین کشورهای جهانی بود که برجام حاصل شد. برای اولین بار اعضای دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد (چین، روسیه، فرانسه، انگلستان و آمریکا) به اضافه آلمان، در چنین گفتوگوهای فشردهای حضور داشتند که در نهایت منجر به توافق هستهای شد. از همین رو، من این امر را دستاور بزرگ دیپلماتیک برای سازمان ملل متحد میدانم. البته باید منتظر بود و پایبندی طرفین به تعهداتشان را دید.
برجام یک دستاورد نمادین بود چرا که طی ۳۰ سال گذشته سازمان ملل متحد دستاورد و معاهده موفق و چشمگیری نداشته است. این اولین موفقیت سازمان ملل متحد، طی چند سال اخیر میباشد و چون به صورت جهانی (با مشارکت کشورهای عمده و قدرتمند ساختار بینالمللی) اتفاق افتاد، دارای اهمیتی قابلملاحظه است. از همین رو، میتوان برجام را توافق سازمان ملل متحد دانست و نه فقط توافق ایران و ۱+۵.
این توافق دارای پیامدهای بلند مدت، خواهد بود که تا همین الآن هم شاهد برخی از آنها بودهایم. برای نمونه، اخیراً دیدید که سازمان ملل متحد به اتفاق آرا از حلوفصل بحران سوریه از طریق دیپلماتیک و مسالمتآمیز و پایان دادن به درگیریها در این کشور حمایت کرد. که این امر به معنای تلاش جهانی برای مبارزه با گروه تروریستی داعش میباشد؛ گروهی تروریستی در نتیجه تهاجم آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ میلادی ظهور کرد.
علاوه بر این تحول بزرگ، باید به آغاز روابط رسمی میان واشنگتن و هاوانا که با بازگشایی سفارتخانههای دو کشور همراه بود، نیز اشاره کنم. این امر به معنای پایان دادن به بیش از ۵۰ سال تحریم کوبا بود. در نتیجه، علاوه بر روابط سیاسی، مراوادت تجاری میان دو کشور نیز رشد خواهد کرد. تا آنجایی که من میدانم شمار بسیار زیادی از آمریکاییها از آغاز روابط دیپلماتیک میان هاوانا و واشنگتن، خوشحالاند و آن را گامی به جلو میخوانند. هر چند که باید بگویم این اقدام اوباما، با مخالفتهایی نیز روبهرو شده است. بایکوت و تحریم کوبا در دوران جنگ سرد میان بلوک غرب و بلوک شرق، صورت گرفته است. ازسرگیری روابط با کوبا، میتواند به معنای تلاش واشنگتن برای همکاری با مسکو باشد تا مقابله با آن؛ همکاری با سوسیالیتها و نه مخالفت و مقابله با آنان. به همین خاطر من فکر میکنم که روابط مجدد با کوبا، تحول و اتفاق مهمی است. در اینجا باید به تلاشهای پاپ فرانسیس، رهبر کاتولیکهای جهان، برای پایان دادن به تحریم کوبا اشاره داشت. وی با اقداماتش، برداشته شدن تحریمها را تسهیل نمود و در این موضوع نقش فعالی را ایفا کرد.
در کنار این مسئله، من معتقدم که رشد و گسترش نفوذ و دایره عملیات داعش در سال ۲۰۱۵، رخدادی بزرگ بود. در نتیجه این امر، ما هم اکنون شاهد ترس و وحشت از اقدامات تروریستی و نگرانی از گسترش آن در غرب هستیم که نمونه آن را اخیراً در حملات پاریس و یا در کالیفرنیا مشاهده کردیم. به همین دلیل، فکر میکنم که مسئله تروریسم و خطر گسترش آن از موضوعات مهم در سال ۲۰۱۵ بود. مسئلهای که تا کنون لاینحل باقی مانده است.
مناقشه میان اسرائیل و فلسطین نیز در میان مسائل مهم دنیای امروز است. مناقشهای که برای بیش از ۶۰ سال ادامه داشته و از همین رو باید گفت که پایان نیافتن این درگیریها، ناکامی و شکست بزرگی محسوب میشود. فارغ از بحران سوریه، بحران در مناطق اشغالی فلسطین و ادامه درگیریها در این سرزمینها، این منطقه را به بحرانیترین مناطق جهان مبدل کرده است. مناقشه میان اسرائیل و فلسطین، درگیری ونزاع نیست، بلکه مسئله اصلی، اشغال سرزمینهای فلسطینیهاست. در این میان، هنوز حمایت آمریکا از اقدامات اسرائیل گسترده و قابلملاحظه است.
نکته مهم دیگر اینکه، هر آنچه که در سوریه و عراق اتفاق میافتد-و به طور کلی [آنچه در غرب به] «بهار عربی» در دنیای عرب [موسوم شد]- واکنشی است به اشغال عراق و افغانستان از سوی آمریکا. از این رو مسائل و رخدادهای در حال وقوع در خاورمیانه بسیار مهم و البته بسیار کلیدی برای همه جهان است.
علاوه بر این، تلاشهای آمریکا برای مقابله با چین و حضور نظامی در دریای چین جنوبی، مهم و قابلتوجه است.
به همین دلیل من فکر میکنم که صحبت کردن از روندها و بررسی و مطالعه آنها، مهمتر از بررسی رویدادهای منفرد است. بنابراین، از دید من، سر بر آوردن و ظهور دوباره سازمان ملل متحد- احیای جایگاه آن- به عنوان بازیگری مهم و نقشآفرین، دارای اهمیت بسیار است. برای خیلی از افراد که از مفهوم «ملل متحد»، پشتیبانی میکردند و در رویای چنین امری بودهاند، رشد نقشآفرینی سازمان ملل در حل مناقشات منطقهای و جهانی، مسئله مهم و خبر خوبی است. ایده تسلط بر جهان از سوی یک ابرقدرت بزرگ به چالش کشیده شده است و آمریکا در حال مواجهه با رقبای قدرتمندی چون چین و روسیه است. و حتی کشورهایی چون هند و ایران نیز نظراتی متفاوت از آمریکا در خصوص مسائل جهانی دارند. در کل فکر میکنم که پیامدهای تحولات سال ۲۰۱۵، مثبت باشد اما ادامه اشغالگری اسرائیل، مسئلهای مخرب و منفی است چرا که هیچ کشوری از چنین حقی برای اشغال کشور دیگری برخوردار نیست. این در حالی است که ترکیه نیز به اشغالگری پرداخته و بخشهای شمالی عراق را تحت اشغال خود در آورده است. چرا که مسئله مقابله با کردها، مسئلهای مهم برای آنکارا است و از قدرت گرفتن کردها خوشحال نیست.
* از دید شما، بزرگترین چالش پیشروی رهبران جهان چیست؟ چگونه میتوان بر این معضل غلبه کرد؟
مهمترین مسئله پیشروی رهبران جهان، مسئله انرژی و گرمایش زمین است. از همین روی شاید بتوان گفت که مسئله تغییرات آبوهوایی مهمترین معضل درازمدتی است که پیش روی جهان قرار خواهد داشت. نشست پاریس و معاهده حاصله که میتوان آن را موفقیتی برای سازمان ملل متحد خواند- چرا که به واسطه تلاشهای گسترده این نهاد بینالمللی ممکن شد- گام مهمی در جهت مقابله با این تهدید بود. مسئله گرمایش زمین، بسیار مهم است چرا که زندگی، اقتصاد و جنبههای مختلف اجتماعی حیات بشر و حتی همه کره زمین را تحت تأثیر قرار داده است.
علاوه بر این، بحران پناهجویان که از خاورمیانه جنگزده راهی مرزهای اروپا شدند، نیز حائز اهمیت است. برای حل این مسئله، باید به فقر و نیز درگیریها پایان داد. سیل پناهجویان منجر به بروز برخی واکنشهای نژادپرستانه و گاه نیز مترقیانه گردید. برای نمونه واکنشها در دانمارک و مجارستان، خیلی خوب و متمدنانه نبود. در سطح کلان، مسئله پناهجویان، در حال ایجاد تغییر در مفهوم دولت-ملت است. مفهومی که باید دوباره در خصوص آن اندیشید. رهبران جهان باید منظور و مفهوم خود از «ملت» را روشنتر کنند. تصور کنونی از «ملت»، مفهومی مبتنی بر مرز، حفاظت از مرزها و وجود قوانین مشخص در این خصوص است که از سوی اروپاییها و از سال ۱۹۱۹ و از زمان پایهگذاری «جامعه ملل» بر قرار گشته است. این مفهوم پس از پایان جنگجهانی دوم و از سال ۱۹۴۵، همزمان با تأسیس «سازمان ملل متحد»، به حیات خود ادامه داده است.
* پیشبینی شما از ادامه فعالیتها و عملیات داعش در سال پیشرو چیست؟ آیا رهبران جهان قادرند این گروه تروریستی را نابود کنند؟ این امر چگونه ممکن خواهد بود؟
تنها از طریق سازمان ملل متحد و همکاریهای گسترده بینالمللی میتوان گروه تروریستی داعش را شکست داد. چرا که داعش مسئلهای محدود به یک منطقه خاص نیست. یک مسئله جهانی است. به همین دلیل مقابله با آن، نیازمند واکنشی جهانی است. راهحل شکست داعش به کارگیری ابزارهای اقتصادی – قطع جریان انتقال نفت به عنوان منبع اصلی درآمد داعش؛ و در نتیجه جلوگیری از قاچاق و فروش نفت به شرکای آمریکا در منطقه خاورمیانه، مانند ترکیه و اسرائیل که از آن بهرهمند میشوند- و استفاده از ابزارهای سیاسی است. همانطور که گفتم، باید همکاری جهانی در این زمینه صورت گیرد. مسئله داعش، یک مسئله صرفاً مذهبی نیست بلکه مسئله تسلط سیاسی و دستیابی به قدرت است. علاوه بر این باید از ابزارهای نظامی نیز بهره گرفت و ارسال و انتقال سلاح به این گروه تروریستی را متوقف ساخت. اما راهحل نظامی آخرین گزینه ممکن است و باید باشد. چرا که ما پیش از این شاهد بودهایم که استفاده از راهحل نظامی ضرورتاً منجر به حل مشکلات نخواهد شد، چیزی که تهاجم آمریکا به عراق و افغانستان آن را روشنتر از پیش نمود. اما با این وجود، نسل ما دهه چهلیهای (۱۹۴۰) آمریکا، نسلی است که هر دهه شاهد جنگ و درگیری از سوی واشنگتن بوده است اما همین امر مسائل و معضلات را پیچیدهتر و حل آنها را دشوارتر ساخته است. بنابراین، واکنش نظامی، بدترین واکنش ممکن برای حل مشکلات، در اینجا حل بحران سوریه، خواهد بود.