شنبه ۲۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 18 May 2024
 
۰

ایرانی ها اسلام راپذیرفتند نه سلطه اعراب

سه شنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۴ ساعت ۱۶:۵۷
کد مطلب: 456046
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی گفت: ما ایرانی‌ها در طول تاریخ، فرهنگ برتر را که اسلام باشد پذیرفتیم اما سلطه‌ عرب‌ها را نپذیرفتیم؛ یعنی خط ما در یک دوره عربی شد، اما به زبان فارسی صحبت کردیم.
به گزارش جهان به نقل از فارس، مناظره «مسئله تجدد در ایران» با حضور نعمت‌الله فاضلی و موسی نجفی و مهدی معین زاده، اعضای هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در سالن اجتماعات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.

در ابتدای بحث مهدی معین‌زاده طی سخنانی عنوان کرد: تفکر اصیل بیش از اینکه رو به خارج داشته باشد رو به درون دارد و خارج را تا جایی که به آشکار شدن وضع درون کمک کند، مدنظر دارد. اگر از این حیث به تفکر نگاه کنیم فهم وضع خودمان در عالم برایمان اهمیت پیدا می‌کند. زیست جهان ایرانی دیری است که با امری خارج از خود مواجه شده، ما با تمدن و فرهنگی غیر از فرهنگ خود مواجه شدیم و علت این مواجهت هم طلب درونی بوده که ما داشته‌ایم.

وی در ادامه افزود: فهم نسبتی که ما از قرن پیش با امری خارج از خود پیدا کرده‌ایم مسلماً حائز اهمیت است، اینطور مسئله تجدد یا مدرنیته را به درجه ای از اهمیت و فوریت رسانده است رویکردهای مختلفی به نسبت ما با دیگری وجود دارد که مباحثی جدید را برای ما فراهم کرده است. در سطح بنیادین فلسفه عموماً عنوان می‌شود که عصر تجدد، عصر عسرت و تنگنا است و امری بر همه عالم مسلط شده که به هیچ روی بر خلاف آن ممکن نیست.

معین‌زاده همچنین اظهار داشت: اشتقاق اینگونه است که عده‌ای راه طی کرده غرب را ناگزیر می‌دانند تا ما هم طی کنیم، هر چند کسی تردیدی ندارد مدرنیته مشکلاتی را از زیست محیطی تا کشتار جمعی و بیگانگی انسان با خود و طبیعت فراهم کرده است اما این روایت معتقد است که ما بالاخره ناگزیر هستیم این مسیر را با تأخیر طی کنیم و به جایی برسیم که امروز غرب رسیده است. اما گروه دیگر معتقد هستند که ما می‌توانیم از تجربه زیسته غرب معاف شویم و تجددی ایرانی پی‌ریزی کنیم.

در ادامه این نشست موسی نجفی طی سخنانی عنوان کرد: نظریه تجدد از آن نظریات مادی است که تا آن را حل نکنیم، بسیاری از نظریات متوسط و کوچکتر حل نمی‌شود لذا باید در انتها مباحث شفاف شود، سایر نظریات وابسته هویت ملی و تمدن برتر است. ما اگر بخواهیم بحث تجدد را در دو نظریه بررسی کنیم نخست نظریه اندیشه ترقی و دوم نظریه تعالی است من نقدم به نظریه ترقی از باب تعالی است.

وی با تشریح تاریخ شروع رنسانس و مقارنت آن با نیم قرن فاصله با دوره صفویه در ایران عنوان کرد: بزرگترین تجدد ایران در این دوره استقلال ایران در لوای اسلام شیعه (تجددخواهی شیعی) است، این مهمترین تجددخواهی در ۵۰۰ سال اخیر است بنابراین یک کشور ـ ملت جدید در ایران ایجاد شد و در اروپا نیز بتدریج کشورها از سیطره کلیسا کنار رفتند.

نجفی در ادامه افزود: مرحله دوم تجدد در ایران قراردادهای ایران و روس است که بحران ملی و ورود غرب در ایران بدترین شرایط را برای ما ایجاد کرد پس این مرحله با یک عقده کهتری ایجاد و نگاه به غرب، نگاه پایین به بالا شد. در این مرحله هویت و شخصیت ما در دوره قاجار از بین رفت و دیگر محققانه و انتخاب‌گرایانه بلکه اجباری و تقلیدی و سیاسی شد.

این استاد تاریخ اظهار داشت: زمانی که ایران دچار بحران هویت فرهنگی، ملی و سیاسی شد، تجدد و زایش و استعداد ایرانی ضربه می‌خورد و نوعی تجدد سایه‌ای و ظلی خود را نشان می‌دهد در این مرحله تعادل و تناسب جامعه ایران به هم خورد.

وی همچنین یادآور شد: تجددزایی ما می‌تواند در کنار تجددخواهی مفاهیم جدید را به خود ملزم کند، در برخی مفاهیم تصرف و برخی را کنار بگذاریم. ما ایرانی‌ها در طول تاریخ فرهنگ برتر که اسلام باشد را پذیرفتیم اما سلطه‌ها عرب‌ها را نپذیرفتیم یعنی خط تغییر کرد اما فارسی صحبت کردیم.

فاضلی در سخنان خود درباره علت نگارش کتاب «تجربه تجدد» خود گفت: بنده معتقدم برای فهم جامعه ایران معاصر ما نمی‌توانیم با ارجاع به افکار به ویژه اندیشه‌هایی که فیلسوفان یا روشنفکران عمومی مطرح می‌کنند، صحبت کنیم ما باید به زندگی واقعی مردم نفوذ کنیم.

وی با اشاره به اینکه یک گروه از افرادی که غرب را مطالعه کردند کسانی هستند که شیفته غرب شدند و الگوی آرمانی از غرب داشتند به همین دلیل بیشتر سعی کردند آرمان‌های خود را از پیشرفت‌های علمی دنیا منعکس کنند و بگویند که ما از تحولات جهان عقب ماندیم بنابراین پارادایم «عقب ماندگی» را طراحی کردند، افزود: گروه دیگر کسانی هستند که از زاویه دیگری جامعه ایران را انکار کردند اینها سنت گرا، بومی‌گرا، مذهبی یا هر اسم دیگری هستند، اینها یک آرمان آخرت گرا دارند اما چشمشان را روی جامعه ایران بستند.

فاضلی همچنین اظهار داشت: گروه سوم نیز کسانی‌اند که سعی کردند به تعبیر خودشان علمی باشند اینها هم بدون موضع گیری یک دانش بی خاصیتی با روش‌های مرسوم دانشگاهی تولید کردند. نظریه من شرحی بر این است که چطور عاملیت و ساختار در جامعه معاصر ایران در یک پویایی و تعامل زنده و فعال و البته پرتنش و مسئله در هنر، ادبیات، دانشگاه، زندگی روزمره، خانه و ... به اشکال مختلف جامعه را ایجاد کرده است. باید از دو رویکرد رادیکال افراطی بنیادگرای لیبرالی و رویکرد رادیکال بنیادگرایی مذهبی و سنت گرایی دوری کنیم چرا که ما را از واقعیت جامعه دور می‌کند.

وی مسئله اصلی تجددگرایی در ایران را بحث تاریخ معاصر دانست و گفت: براساس صحبت‌های دکتر نجفی من قبول دارم که ما بعد از صفویه پویایی‌هایی داشتیم اما ایشان معتقدند که از یک مقطع به بعد این پویایی متوقف می‌شود اما من معتقدم از دوره قاجار به بعد تجددخواهی ما تا به همین امروز تداوم یافته است این دوره که ایشان نام گذاشتند «تقلید محض از غرب» من اینها را نادرست و غیرواقع بینانه می‌دانم.

فاضلی همچنین اظهار داشت: بحث سر این نیست که صفویه و قاجار و انقلاب اسلامی ایران آمد بلکه بحث این است که جامعه و تعاملات و شاعران و ادیبان چه کار کردند. هیچ روایتی از این خوانش در تاریخ ما وجود ندارد و تاریخ، تاریخ نخبگان است، به قول دکتر کچویان نزاع گفتمان‌های سیاسی است نه گفتمان‌های اجتماعی! در این روایت دیگر فرهنگ جایی ندارد. بنابراین روایت من از تجدد بومی آن چیزی است که از زیست بوم مردم بیرون آمده است.به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، مناظره «مسئله تجدد در ایران» با حضور نعمت‌الله فاضلی و موسی نجفی و مهدی معین زاده، اعضای هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در سالن اجتماعات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.

در ابتدای بحث مهدی معین‌زاده طی سخنانی عنوان کرد: تفکر اصیل بیش از اینکه رو به خارج داشته باشد رو به درون دارد و خارج را تا جایی که به آشکار شدن وضع درون کمک کند، مدنظر دارد. اگر از این حیث به تفکر نگاه کنیم فهم وضع خودمان در عالم برایمان اهمیت پیدا می‌کند. زیست جهان ایرانی دیری است که با امری خارج از خود مواجه شده، ما با تمدن و فرهنگی غیر از فرهنگ خود مواجه شدیم و علت این مواجهت هم طلب درونی بوده که ما داشته‌ایم.

وی در ادامه افزود: فهم نسبتی که ما از قرن پیش با امری خارج از خود پیدا کرده‌ایم مسلماً حائز اهمیت است، اینطور مسئله تجدد یا مدرنیته را به درجه ای از اهمیت و فوریت رسانده است رویکردهای مختلفی به نسبت ما با دیگری وجود دارد که مباحثی جدید را برای ما فراهم کرده است. در سطح بنیادین فلسفه عموماً عنوان می‌شود که عصر تجدد، عصر عسرت و تنگنا است و امری بر همه عالم مسلط شده که به هیچ روی بر خلاف آن ممکن نیست.

معین‌زاده همچنین اظهار داشت: اشتقاق اینگونه است که عده‌ای راه طی کرده غرب را ناگزیر می‌دانند تا ما هم طی کنیم، هر چند کسی تردیدی ندارد مدرنیته مشکلاتی را از زیست محیطی تا کشتار جمعی و بیگانگی انسان با خود و طبیعت فراهم کرده است اما این روایت معتقد است که ما بالاخره ناگزیر هستیم این مسیر را با تأخیر طی کنیم و به جایی برسیم که امروز غرب رسیده است. اما گروه دیگر معتقد هستند که ما می‌توانیم از تجربه زیسته غرب معاف شویم و تجددی ایرانی پی‌ریزی کنیم.

در ادامه این نشست موسی نجفی طی سخنانی عنوان کرد: نظریه تجدد از آن نظریات مادی است که تا آن را حل نکنیم، بسیاری از نظریات متوسط و کوچکتر حل نمی‌شود لذا باید در انتها مباحث شفاف شود، سایر نظریات وابسته هویت ملی و تمدن برتر است. ما اگر بخواهیم بحث تجدد را در دو نظریه بررسی کنیم نخست نظریه اندیشه ترقی و دوم نظریه تعالی است من نقدم به نظریه ترقی از باب تعالی است.

وی با تشریح تاریخ شروع رنسانس و مقارنت آن با نیم قرن فاصله با دوره صفویه در ایران عنوان کرد: بزرگترین تجدد ایران در این دوره استقلال ایران در لوای اسلام شیعه (تجددخواهی شیعی) است، این مهمترین تجددخواهی در ۵۰۰ سال اخیر است بنابراین یک کشور ـ ملت جدید در ایران ایجاد شد و در اروپا نیز بتدریج کشورها از سیطره کلیسا کنار رفتند.

نجفی در ادامه افزود: مرحله دوم تجدد در ایران قراردادهای ایران و روس است که بحران ملی و ورود غرب در ایران بدترین شرایط را برای ما ایجاد کرد پس این مرحله با یک عقده کهتری ایجاد و نگاه به غرب، نگاه پایین به بالا شد. در این مرحله هویت و شخصیت ما در دوره قاجار از بین رفت و دیگر محققانه و انتخاب‌گرایانه بلکه اجباری و تقلیدی و سیاسی شد.

این استاد تاریخ اظهار داشت: زمانی که ایران دچار بحران هویت فرهنگی، ملی و سیاسی شد، تجدد و زایش و استعداد ایرانی ضربه می‌خورد و نوعی تجدد سایه‌ای و ظلی خود را نشان می‌دهد در این مرحله تعادل و تناسب جامعه ایران به هم خورد.

وی همچنین یادآور شد: تجددزایی ما می‌تواند در کنار تجددخواهی مفاهیم جدید را به خود ملزم کند، در برخی مفاهیم تصرف و برخی را کنار بگذاریم. ما ایرانی‌ها در طول تاریخ فرهنگ برتر که اسلام باشد را پذیرفتیم اما سلطه‌ها عرب‌ها را نپذیرفتیم یعنی خط تغییر کرد اما فارسی صحبت کردیم.

فاضلی در سخنان خود درباره علت نگارش کتاب «تجربه تجدد» خود گفت: بنده معتقدم برای فهم جامعه ایران معاصر ما نمی‌توانیم با ارجاع به افکار به ویژه اندیشه‌هایی که فیلسوفان یا روشنفکران عمومی مطرح می‌کنند، صحبت کنیم ما باید به زندگی واقعی مردم نفوذ کنیم.

وی با اشاره به اینکه یک گروه از افرادی که غرب را مطالعه کردند کسانی هستند که شیفته غرب شدند و الگوی آرمانی از غرب داشتند به همین دلیل بیشتر سعی کردند آرمان‌های خود را از پیشرفت‌های علمی دنیا منعکس کنند و بگویند که ما از تحولات جهان عقب ماندیم بنابراین پارادایم «عقب ماندگی» را طراحی کردند، افزود: گروه دیگر کسانی هستند که از زاویه دیگری جامعه ایران را انکار کردند اینها سنت گرا، بومی‌گرا، مذهبی یا هر اسم دیگری هستند، اینها یک آرمان آخرت گرا دارند اما چشمشان را روی جامعه ایران بستند.

فاضلی همچنین اظهار داشت: گروه سوم نیز کسانی‌اند که سعی کردند به تعبیر خودشان علمی باشند اینها هم بدون موضع گیری یک دانش بی خاصیتی با روش‌های مرسوم دانشگاهی تولید کردند. نظریه من شرحی بر این است که چطور عاملیت و ساختار در جامعه معاصر ایران در یک پویایی و تعامل زنده و فعال و البته پرتنش و مسئله در هنر، ادبیات، دانشگاه، زندگی روزمره، خانه و ... به اشکال مختلف جامعه را ایجاد کرده است. باید از دو رویکرد رادیکال افراطی بنیادگرای لیبرالی و رویکرد رادیکال بنیادگرایی مذهبی و سنت گرایی دوری کنیم چرا که ما را از واقعیت جامعه دور می‌کند.

وی مسئله اصلی تجددگرایی در ایران را بحث تاریخ معاصر دانست و گفت: براساس صحبت‌های دکتر نجفی من قبول دارم که ما بعد از صفویه پویایی‌هایی داشتیم اما ایشان معتقدند که از یک مقطع به بعد این پویایی متوقف می‌شود اما من معتقدم از دوره قاجار به بعد تجددخواهی ما تا به همین امروز تداوم یافته است این دوره که ایشان نام گذاشتند «تقلید محض از غرب» من اینها را نادرست و غیرواقع بینانه می‌دانم.

فاضلی همچنین اظهار داشت: بحث سر این نیست که صفویه و قاجار و انقلاب اسلامی ایران آمد بلکه بحث این است که جامعه و تعاملات و شاعران و ادیبان چه کار کردند. هیچ روایتی از این خوانش در تاریخ ما وجود ندارد و تاریخ، تاریخ نخبگان است، به قول دکتر کچویان نزاع گفتمان‌های سیاسی است نه گفتمان‌های اجتماعی! در این روایت دیگر فرهنگ جایی ندارد. بنابراین روایت من از تجدد بومی آن چیزی است که از زیست بوم مردم بیرون آمده است.
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *