ریشههای تخاصم ایران اسلامی با غرب سلطهجو، نه چنان سطحی، کماهمیت و بیبنیاد است که سادهاندیشانه گمان کنیم با یک مذاکره در موضوع خاص به فراموشی سپرده میشود و نه اهداف راهبردی طرفین در محیطهای گوناگون ملی، منطقهای و بینالمللی دارای نقاط مشترک است که بتوان از «تنشزدایی» و «کاهش سطح تخاصم» سخن به میان آورد.
در مقابل توطئههای این محور سلطهگر، تنها این جمهوری اسلامی ایران است که پناه مظلومان و حامی مقاومت در منطقه است و اتفاقاً در این نبرد نابرابر بهخوبی توانمندی خود را به اثبات رسانده است.
عرصهی تحولات منطقه نهتنها عرصهی اشتراک و یا تعامل منافع ایران و غرب نیست، که آشکارا میتوان آن را عرصهی تضاد اهداف راهبردی دو طرف دانست. نقطهی مشترکی میان ایران و غرب وجود ندارد که بتوانند بر روی آن مذاکره و تفاهم بکنند. در چنین شرایطی، نشستن ایران و غرب بر پشت میز مذاکره در موضوعات منطقهای، یک امتیاز بزرگ برای غرب بهشمار میآید که در مقابل، آوردهای برای ایران اسلامی نخواهد داشت.
ایران از همهی اصول و موازین اسلامی و انقلابی خود عدول کند و خانهی عزت و اعتبار پیامبر و ائمهی معصومین (علیهمالسلام) را با دستهای خود ویران نماید، آنوقت ممکن است جهانخواران او را بهعنوان یک ملت ضعیف و فقیر و بیفرهنگ به رسمیت بشناسند، ولی در همان حدی که آنها آقا باشند، ما نوکر؛ آنها ابرقدرت باشند، ما ضعیف؛ آنها ولی و قیم باشند، ما جیرهخوار و حافظ منافع آنها؛ نه یک ایران با هویت ایرانی-اسلامی، بلکه ایرانی که شناسنامهاش را آمریکا و شوروی صادر کند، ایرانی که ارابهی سیاست آمریکا یا شوروی را بکشد و امروز همهی مصیبت و عزای آمریکا و شوروی شرق و غرب در این است که نهتنها ملت ایران از تحتالحمایگی آنان خارج شده است، که دیگران را هم به خروج از سلطهی جباران دعوت میکند. کنترل و حذف سلاحهای مخرب از جهان اگر با حقیقت و صداقت همراه بود، خواستهی همه ملتهاست، ولی این نیز یک فریب قدیمی است.» (صحیفهی امام، ج ۲۱، ص۹۰ و ۹۱)