جمعه ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 3 May 2024
 
۲

چرا خطاب رهبر انقلاب "جوانان غربی" بودند؟!

چهارشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۴ ساعت ۰۹:۵۴
کد مطلب: 428380
مشاور پژوهشی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی گفت: هراس غرب از اسلام در واقع ناتوانی از درک منطق و تمدن نهفته در آن است. ترسی که رسانه‌ها، احزاب سیاسی بیگانه ستیز و برخی از سیاستمداران تندرو و اندیشمندان فکری در اروپا آن را بازتولید کرده‌اند.
به گزارش جهان به نقل از فارس، چندی پیش رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران، حضرت آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای با اهداف مشخص نامه‌ای برای عموم جوانان در اروپا و آمریکای شمالی نگاشتند که تحلیل‌های مختلفی از این نامه تاکنون از سوی تحلیل‌گران خارجی و ایرانی صورت گرفته و البته انعکاس‌ زیادی نیز در دنیا داشته است.

به منظور تحلیل گفتمان نامه رهبری گفت‌وگویی با حجت‌الاسلام بهمن اکبری، مشاور معاون پژوهشی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی و رئیس پیشین مرکز ساماندهی ترجمه و نشر معارف اسلامی و علوم انسانی صورت دادیم. در این مصاحبه این مباحث را می‌خوانیم:

-واکاوی مفهوم کانونی نامه رهبر معظم انقلاب اسلامی

-ارزیابی گفتمان آزادی و آگاهی در نامه رهبری

-خطوط کلی نامه براساس تراز تعامل اسلام و غرب

-چرا جوانان مخاطبان این نامه هستند؟

-دلیل دشمنی غرب با اسلام چیست؟

-انعکاس نامه رهبری در دنیا

*به عنوان سؤال نخست درباره مفهوم کانونی این نامه توضیحاتی ارائه بفرمایید؟

-نخست اینکه «معنا کاوی» نامه خواه با رویکرد «تحلیل متن» و «گفتمان‌یابی» و یا «تبیین و تأویل معانی آشکار و پنهان» و یا «مراکز ثقل» معنایی و یا «دال مرکزی» گفتمانی آن و نیز زوایای سیاسی و فرهنگی و البته با تحلیل‌های فرا متنی آن؛ به عنوان یک راهبرد استراتژیک در دیپلماسی عمومی و دیپلماسی فرهنگی ایران بسیار ضروری است.

در واقع این نامه، تحکیم رویکرد عقلانی به مفاهیم دینی و کشیدن خط بطلان بر «خرافه‌پنداری دین» است. این نامه بر الگوی تضارب آراء و «اهمیت گفتگو» و بیان «ضرورت مفاهمه» و دعوت به اندیشیدن و تفکر آزاد در موضوعات دینی معاصر استوار شده است که در چارچوب «الگوی اسلامی دیپلماسی فرهنگی» با دو هدف اصلی شکل گرفته است: نخست تعارف، تفاهم و تعامل با جوانان آمریکایی و اروپایی به قصد نفوذ در عمق استراتژیک غرب و دوم تمرکز بر کانون مفهومی اسلام (برای زدودن تصاویر مخدوش از اسلام در غرب مبتنی بر اسلام هراسی و تصویرسازی غلط از اسلام در جوامع غربی)

در این زمینه گفتگوهای مستقیم با جوانان مسلمان و غیرمسلمان اروپایی به منظور تعارف(شناخت متقابل)، تفاهم و تعامل سازنده انجام می‌گیرد که این سه گام به همگرایی منتهی خواهد شد. لذا باید به دو پیش فرض توجه کرد:

مفاهیم اسلامی برای ارائه به جامعه جوان غرب باید از چهار ویژگی عقل پذیری، عدل پذیری، فطرت پذیری و عمل پذیری برخوردار باشند البته ویژگی عقل پذیری در برخورداری این نظریه‌ها از پشتوانه خرد جمعی عموم انسانی و بناء عقلاء تحقق می‌یابد.

موضوع اصلی این نامه بررسی علت‌های تصویر سازی مخدوش از اسلام است. رهبری می‌نویسند: «سخن من با شما درباره‌ اسلام است و به‌ طور خاص، درباره‌ تصویر و چهره‌ای که از اسلام به شما ارائه می‌شود.»

*با توجه به اینکه در این نامه با گفتمانی در قالب آزادی و آگاهی مواجه هستیم شما چطور این امر را ارزیابی می‌کنید و در واقع روح حاکم بر این نامه را در چه چارچوبی تحلیل می‌کنید؟

-صحیح است، در این نامه ما با گفتمان آزادی و آگاهی مواجهیم؛ به نحوی که با توجه به عقلانیت و دوری از جزمیت و با برانگیختن حس مسئولیّت‌پذیری جوانان در قبال حقیقت، سدهای عاطفی نتواند مانعی برای درک درست اسلام شود و گام‌های اساسی برای تعامل منطقی با غرب و به ویژه افکار عمومی جوانان برداشته شود.

گفتمان تاکید بر تفکر آزاد و حق انتخاب در سراسر نامه جریان دارد؛ در متن نامه تصریح می‌شود: منطق سلیم اقتضاء می‌کند که لااقل بدانید آنچه شما را از آن می‌گریزانند و می‌ترسانند، چیست و چه ماهیّتی دارد و یا تاکید می‌شود: «من اصرار نمی‌کنم که برداشت من یا هر تلقّی دیگری از اسلام را بپذیرید بلکه می‌گویم: اجازه ندهید این واقعیّت پویا و اثرگذار در دنیای امروز، با اغراض و اهداف آلوده به شما شناسانده شود. اجازه ندهید ریاکارانه، تروریست‌های تحت استخدام خود را به عنوان نمایندگان اسلام به شما معرفی کنند. اسلام را از طریق منابع اصیل و مآخذ دست اوّل آن بشناسید. با اسلام از طریق قرآن و زندگی پیامبر بزرگ آن (ص) آشنا شوید.

پیشتر از مفهوم هراس غرب از اسلام سخن گفتیم؛ با تحلیل روانکاوانه می‌توان این ترس را حضور حالت «آشنا غریبگی» نسبت به اسلام دانست؛ به قول فروید یکی از علائم مهم حضور ناآگاهی در پدیده‌ها، حضور حالت «آشنا غریبگی» است. عنصر ناآگاه برای انسان هم به نوعی آشناست و هم هم‌زمان عنصر خطرناک و غریبه است. پدیده‌هایی که برای ما انسان‌ها این حالت «غریبه‌آشنایی» جذاب و خطرناک را نمایان می‌کنند، در واقع محل فرافکنی تمناها و یا هراس‌های ناآگاه ما انسان‌هاست.

از این رو؛ در نامه دو موضوع درخواست می‌شود: ـ‌بررسی انگیزه‌های سیاه‌نمایی گسترده علیه اسلام و شناخت مستقیم و بی‌واسطه دین

*خطوط کلی نامه که ترسیم کننده تراز تعامل اسلام و غرب است، چیست؟

-در نامه با دو روش نخست؛ مسئولیّت‌پذیری غرب در قبال حقیقت و ندادن نمایندگی اسلام به تروریست‌های حرفه‌ای خطوط کلان تعامل اسلام و غرب ترسیم می‌شود: نخست مسئولیّت‌پذیری شما در قبال حقیقت: بنابراین، این فرصت را برای فهم صحیح و درک بدون پیشداوری از اسلام از دست ندهید تا شاید به یمن مسئولیّت‌پذیری شما در قبال حقیقت، آیندگان این برهه از تاریخ تعامل غرب با اسلام را با آزردگی کمتر و وجدانی آسوده‌تر به نگارش درآورند.

و دوم پرسش از غرب که در این نامه برای برانگیختن حس مسئولیّت‌پذیری جوانان در قبال حقیقت چهار پرسش تاریخی از غرب مطرح شده است: چرایی تشدید هراس علیه اسلام، چرا سیاست قدیمی هراس‌افکنی و نفرت‌پراکنی، این‌بار با شدّتی بی‌سابقه، اسلام و مسلمانان را هدف گرفته است؟، چرایی منزوی ساختن اندیشه اسلامی و چرا ساختار قدرت در جهان امروز مایل است تفکر اسلامی در حاشیه و انفعال قرار گیرد؟

همچنین ایشان درباره ندادن نمایندگی اسلام به تروریست‌های حرفه‌ای بیان کردند که اجازه ندهید ریاکارانه، تروریست‌های تحت استخدام خود را به عنوان نمایندگان اسلام به شما معرفی کنند.

*چرا جوانان به عنوان مخاطب این نامه در نظر گرفته شده‌اند؟

در واقع در جهان فرهنگی سه دسته کنشگر متصور است؛ نخست سیاستمداران دوم نخبگان و سوم افکار عمومی. مخاطب این نامه سیاستمداران نیستند زیرا آنان آگاهانه راه سیاست را از مسیر صداقت و درستی جدا کرده‌اند. همچنین نخبگان نیز مخاطب نامه نیستند زیرا دامنه تاثیر آنها خیلی گسترده نیست بلکه مخاطب نامه افکار عمومی و بویژه جوانان است، جوانان نیز به اروپایی اصیل و مهاجر تقسیم می‌شوند که هر دو دسته می‌توانند مسلمان و یا غیرمسلمان باشند.

پس ۴ دسته جوان مخاطب نامه هستند: جوانان مسلمان اروپایی اصیل، جوانان غیرمسلمان اروپایی اصیل، جوانان مسلمان اروپایی مهاجر(نظیر مسلمانان الجزایری در فرانسه و یا مسلمانان ترک در آلمان) و جوانان غیرمسلمان اروپایی مهاجر

*آیا این نامه صرفاً معطوف به جوانان خارج از ایران است؟

-اصول کلی این نامه می‌تواند خطاب به عموم جوانان باشد اما اختصاصا جوانان اروپا مورد نظر نامه است.

زیرا در این نامه جایگاه نگارنده، جایگاه رسمی و رهبری سیاسی کشور اسلامی نیست بلکه معظم له از جایگاه عالمی دینی و رهبری معنوی و الهی و با بینش و منش برگرفته از پیمان پیامبران که متعهدند به ستیز علیه ظلم و جهل و نفرت؛ سخن گفته‌اند و حوادث زمانه ایشان را بر انجام این مهم متقاعد ساخته است. با توجه به ادبیات مصطلح دینی، هدف نگارش نامه را می‌توان با عنوان احیای امر اهل بیت(ع) معرفی کرد؛ این احیاگری امر(موضوع مورد اهتمام اسلام ناب) برابر حدیث امام رضا(ع) سه فرآیند را طی می‌کند و به پیروی عالمانه از حقیقت خواهد انجامید: آموختن دانش‌های اهل البیت(ع)، آموزاندن دانش‌های اهل البیت(ع) و تسهیل درک زیبایی‌ها(محاسن) کلام اهل البیت(ع) که پذیرش و پیروی را در پی دارد.

از این رو نخستین هدف در این نامه بیداری عقلی و هوشیاری معرفتی و بازتولید معارف والاى اسلامى است که به اصطلاح تصویر مخدوش از اسلام منتهی شود و دومین هدف هوشیاری عرفانی است برای برداشتن سدهای عاطفی فهم و پذیرش مکارم اخلاق نبوی و تسهیل در تغییر اخلاق در غرب. این اصول می‌تواند خطاب به عموم جوانان در سراسر جهان باشد.

*چرا غربی‌ها همواره سعی کرده‌اند چهره‌ایی خشن از اسلام نشان دهند؟ دلیل دشمنی غرب با اسلام چیست؟

هراس غرب یک پدیده عینی محض و یا ذهنی محض نیست بلکه در واقع یک پدیده عینی ـ ذهنی است که با سه مفهوم تحقیر، نفرت و ترس موهوم از «دیگری: اسلام و مسلمانان» شکل گرفته است و زمینه‌ مشترک سیاه نمایی برای سودجویی‌های ستمگرانه بوده است و اینک این پدیده را می‌توان در گفتمان مسلط غرب با عنوان پروژه «جنگ رسانه‌ای غرب در ایجاد اسلام هراسی» شناسایی کرد؛ در این پدیده‌ انسان غربی در واقع با ناآگاهی، با سناریوهای درونی و با هراس‌ها و تمتع‌های ناآگاهانه خویش روبرو است که هم او را به سوی اسلام جذب می‌کند و هم او را بشدت هراسان می‌کند.

در نامه تصریح شده است: شما بخوبی می‌دانید که تحقیر و ایجاد نفرت و ترس موهوم از «دیگری»، زمینه‌ مشترک تمام آن سودجویی‌های ستمگرانه بوده است. در حالی که از تفکر امثال داعش در اروپا استقبال می شود، نگارش چنین نامه‌ای چگونه ارزیابی می‌شود؟

این نامه در فضایی شکل گرفته است که از یک سو ما شاهد تغییرات پارادایمیک در سطح بین‌الملل هستیم و از سوی دیگر؛ جهان در کانون بحران قرار گرفته است. تاملی کوتاه بر روندها و فرایندهای جهان معاصر نشان می‌دهد اینک جهان در یک پیچ تاریخی است؛ بیداری اسلامی در جهان اسلام و خیزش‌های ناموفق غرب و افول هژمونی آمریکا و... از تغییرات اوضاع جهان و تشکل هندسه جدید حکایت می‌کند.

وضعیتی که رهبری در تحلیل جامع سال‌های نه چندان دور آن را ترسیم کرده بودند و بزرگترین تحول «محور شدن اسلام» در کانون تحولات جهانی است. تغییرات پارادایمیک در حوزه روابط فرهنگی بین‌الملل نیز نشان می‌دهد که توسعه مفهوم صلح و امنیت به خواهشی جدید در جهان در قالب معنویت خواهی و حقیقت طلبی تبدیل شده است. همچنان که غرب به جد با «بحران معنویت» روبرو است. به تعبیر نیچه، انسان غربی به محض ورود به قرن بیستم، خدا را از زندگی خود حذف می‌کند و به نوعی به «کشتن خدا» و یا «مرگ خدا» تن می‌دهد و جنازه خدا را تشییع می‌کند.

به تعبیر فرانسیس بیکن «بشر پس از رنسانس، بشری است که ملکوت آن زمین و ابزار رسیدن به آن ملکوت، تنها علم جدید است. از این رو، غرب با‌ وجود پیشرفت در حوزه تمدن و تکنولوژی، عمیقاً با بحران معنا و پارادوکس ملک و ملکوت، آسمان و زمین و... مواجهه است و می‌توان از به بن‌بست رسیدن انسان غربی در حوزه «نظریات ماتریالیستی» سخن گفت. زیرا، فکر عقلانی و ریاضی صرف، فکری که در آن عواطف تقریباً در حال فروپاشی است، راه به جایی نبرده است و در عرصه‌ منطِق هویتی هم این تمدن و پاسداران این تمدن شکست خورده‌اند.

*انعکاس و تأثیرات این نامه‌ را چگونه می‌بینید؟

از دو دهه پیش به این سو ــ یعنی تقریباً پس از فروپاشی اتّحاد جماهیر شوروی ــ تلاش‌های زیادی صورت گرفته است تا این دین بزرگ، در جایگاه دشمنی ترسناک نشانده شود. تحریک احساس رعب و نفرت و بهره‌گیری از آن، متأسّفانه سابقه‌ای طولانی در تاریخ سیاسی غرب دارد.

من در اینجا نمی‌خواهم به «هراس‌های» گوناگونی که تاکنون به ملّت‌های غربی القاء شده است، بپردازم. شما خود با مروری کوتاه بر مطالعات انتقادی اخیر پیرامون تاریخ، می‌بینید که در تاریخ‌نگاری‌های جدید، رفتارهای غیر صادقانه و مزوّرانه‌ دولت‌های غربی با دیگر ملّت‌ها و فرهنگ‌های جهان نکوهش شده است.

البته هدف من نیز از بازگوکردن بخشی از این فهرست بلند، سرزنش تاریخ نیست، بلکه از شما می‌خواهم از روشنفکران خود بپرسید. چرا وجدان عمومی در غرب باید همیشه با تأخیری چند ده ساله و گاهی چند صد ساله‌بیدار و آگاه شود؟ چرا بازنگری در وجدان جمعی، باید معطوف به گذشته‌های دور باشد نه مسائل روز؟

چرا در موضوع مهمّی نظیر شیوه‌ برخورد با فرهنگ و اندیشه‌ اسلامی، از شکل‌گیری آگاهی عمومی جلوگیری می‌شود؟ چه اتفاقی میان ادیان به وقوع پیوسته است که سبب دوری آنها از یکدیگر و ناشناخته‌ بودن آنها در میان پیروان دیگر ادیان شده است؟
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *