يکشنبه ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 19 May 2024
 
۰

روایت ایوبی از مبارزه فرانسه با تهاجم‌فرهنگی

دوشنبه ۲۲ دی ۱۳۹۳ ساعت ۱۵:۱۹
کد مطلب: 401343
رئیس سازمان سینمایی می‌گوید: فرانسوی‌ها از سال ۱۹۵۸ تا به الآن و در تمام دولت‌های چپ و راست مهمترین سیاست فرهنگی خود را مبارزه با هالیوود و مقابله با تهاجم فرهنگی آمریکا قرار داده‌اند.
روایت ایوبی از مبارزه فرانسه با تهاجم‌فرهنگی
به گزارش جهان به نقل از تسنیم، در روزهای غبارآلود و پرهیاهوی سینمای ایران، در روزگاری که جنجال‌های حاشیه‌ای در سینمای ایران، متن پرابهام و پرسوال سینما را به کناری کشانده است با حجت‌الله ایوبی، عالی‌ترین مقام سینمایی دولت به گفتگو درباره «۱۹۷۰ روز در شماره شش ژان پارت» پرداختیم.

به بازگویی خاطرات آقای رایزن از حضور در قلب پاریس. انتخابی غیرمعمول و شاید سوال‌برانگیز اما فقط با یک فلسفه وجودی: اینکه نشان دهیم آنچه امروز به بحث در باب مدیریت سینمای ایران در رسانه‌ها موسوم شده است چیزی بیشتر از یک انحراف داخلی نیست.برای شناخت آنچه ایوبی و تیمش در حال انجام هستند، برای شناخت مسیر تازه‌ای که او و همراهان کم‌تعدادش در سازمان سینمایی مشغول طراحی آن هستند، بزرگترین منبع، بزرگترین فعالیت فرهنگی ایوبی در تاریخ مدیریت فرهنگی اوست. مشابهت‌های دوران مدیریت او بر خانه فرهنگ کوچک ایران در پاریس با دوران مدیریت او بر ساختمان قدیمی سازمان سینمایی در بهارستان غیرقابل انکار است.


ایوبی البته در پاریس روزگار سختی را گذرانده بود؛ نبرد با مخالفان جمهوری اسلامی که آنجا قدرت و اعتبار بیشتری هم داشتند در یک طرف و مبارزه برای جلب اعتماد ایرانی‌ها به یک مرکز فرهنگی دولتی که سابقه چندان درخشانی در تمام این سالها نداشت در طرف دیگر. اما در لابه‌لای مصاحبه احساس می‌کردم که حالابعد از گذشت بیش از یک سال و نیم از تصدی به عنوان مدیریت عالی سینمای ایران، حسرت روزگار پاریس را می‌خورد. هر چند که به صراحت حرفی در این باره نمی‌زد و همچنان لحن متین و پرآرامشش را حفظ کرده است. تا یک ماه دیگر جشنواره فجر آغاز می‌شود و آن‌طور که ظواهر ماجرا نشان می‌دهد، ایوبی باید منتظر جنجال‌های تازه‌تری باشد. جنجال‌هایی که در حین این گفتگو حداقل دو ساعت رهایش کرده بود.

* بخش تلخ دیگری از ماجرای کار بین‌الملی فرهنگی در ایران قطع شدن حلقه اتصال تجربیان برون مرزی با داخل کشور است. تجربیاتی که مدیران فرهنگی ایرانی در خارج از کشور پیدا نمی‌کنند، در خیلی از موارد ارتباط مستقیمی باوضعیت فرهنگی داخل ایران پیدا می‌کند. اما معمولا این فهم و این تجربه ربطی به داخل ایران پیدا نمی‌کنند این یک حلقه مفقوده بزرگ است. این اتفاق با خوش‌بینی در مورد تجربه شما در حال رخ دادن است. علاوه بر نگارش این کتاب که سهم بزرگی در انتقال این تجربیات داشت، خواندن این کتاب به ذهن می‌آورد که بخشی از تجربیات فرانسه در زمینه سینما هم در حال پیاده‌سازی در ایران است. مثلا مدرسه عالی سینما که چندی پیش هم در قالب منشور رویکردها، سیاست‌ها و راهبردهای سازمان سینمایی از تأسیس آن خبر داده شده بود، و در کتاب هم اشاره‌ای به آن می‌شود.


به نظر من یکی از وظایف اساسی نمایندگان فرهنگی این است که تجربیات مثبت و منفی خود را نوشته و شرح بدهند. در رابطه با خودم این‌طور برداشت کردم که تجربیات فرانسوی ها از چند جهت برای ما قابل بررسی است. کتاب دیگری به نام «دولت و هنر» دارم که به آن هم علاقمند هستم. در آن کتاب آورده شده است که فرانسوی ها از سال ۱۹۵۸ تا به الان و درتمام دولت های چپ و راست مهمترین سیاست فرهنگی خود را مبارزه با هالیوود و مقابله با تهاجم فرهنگی آمریکا قرار داده اند. این کلمه «تهاجم» را قبل از اینکه ما به کار بگیریم آنها به کار برده بودند و برای مقابله با این تهاجم چند طرح جهانی را مطرح کردند. یکی از آنها «تنوع فرهنگی» است که در یونسکو به تصویب رسید. دیگری هم «تمایز فرهنگی» است که در مقابل «گات» به وجود آمد.جالب اینکه هر دو مورد نیز موجب خشم آمریکا شد.

این یک امر پذیرفته شده است که هر وزیری که در فرانمسه می‌آید وظیفه دارد برنامه‌های خود را برای مقابله با تهاجم فرهنگی آمریکا بگوید

در طرح «تمایز فرهنگی» فرانسوی‌‌ها آورده شده بود که باید از ورود کالای فرهنگی آمریکایی به گمرک تا اندازه‌ای جلوگیری شود. طرح «تنوع فرهنگی» را هم فرانسوی‌ها در سال ۲۰۰۱ در مقابل پدیده جهانی شدن فرهنگ‌ها یا همان آمریکایی شدن فرهنگ‌ها به سازمان ملل آوردند. مقابله با تهاجم فرهنگی آمریکا، دغدغه مشترک ما و فرانسوی‌هاست. البته ما بیشتر شعار می‌دهیم ولی آن‌ها عمل هم می‌کنند. یعنی واقعا برای عملیاتی شدن آن هزینه کرده‌اند. در حوزه‌های مختلف سینما، موسیقی و دیگر عرصه‌های هنری راهکار دارند. این یک امر پذیرفته شده است که هر وزیری که می‌آید وظیفه دارد برنامه‌های خود را برای مقابله با تهاجم فرهنگی آمریکا بگوید.

مالیات فیلم‌های سینمای هالیوودی سه برابر بیشتر از فیلم‌های فرانسوی است

برای مثال در حوزه سینما در فرانسه تعداد محدودی سالن برای نمایش فیلم‌های هالیوودی وجود دارد و مدیران حق ندارند که بیشتر از آن تعداد سالن، فیلم‌های هالیوودی را به نمایش بگذارند. مالیات فیلم‌های سینمای هالیوودی سه برابر بیشتر از فیلم‌های فرانسوی است. تلویزیون فرانسه حق ندارد فیلم‌های سینمایی آمریکایی را از یک اندازه‌ای بیشتر نشان بدهد و از این دست مسائل که همه این اقدامات برای حراست از فرهنگ و هنرشان تدیون شده است. موارد مشابه زیادی وجود دارد که در آن کتاب آورده‌ام. هدف من از آن کتاب این بود که بگویم آن‌ها برای حفظ فرهنگشان چه می‌کنند و ما چه می‌کنیم؟ تجربه آنها از این جهت می‌تواند برای ما مهم باشد.


مدرسه ملی یا مدرسه عالی سینما هم همین‌طور. در کشورهای مختلف وجود دارد. برای این موضوع تجربه‌های مختلفی را بررسی کردم و طبیعتا تجربه فرانسه را نیز در این باره بررسی کردم. مدرسه عالی سینما در کشورهایی مثل روسیه، ژاپن، فرانسه و حدود ۱۰ کشور دیگر وجود دارد. مدرسه عالی سینما در فرانسه بعد از جنگ جهانی دوم تأسیس شد اما بعدها کاربری آن تغییر پیدا کرد. تا اینکه در سال ۱۹۸۲ آقای «ژان کلود کریر» پایه گذار مدرسه فعلی سینما در فرانسه شد.

یکی از دوستان در برنامه‌ای تلویزیونی گفته بود که ایوبی در سازمان سینمایی از کلود «گدار» تقلید می‌کند

داستان این آقای کریر هم جالب است. آقای «ژان کلود کریر» مقدمه‌ای هم برای کتاب بنده نوشته است. به یاد دارم اتفاقا یکی از دوستان در برنامه‌ای تلویزیونی گفته بود که ایوبی در سازمان سینمایی از کلود «گدار» تقلید می‌کند. آن دوست گرامی نه تنها نام این فرد را به صورت صحیح نمی‌دانست، برخلاف انتظار بنده هم صحبت‌هایی منفی در تلویزیون درباره بنده و برنامه‌های سازمان بیان کردند که در فرصت مناسب پاسخ ایشان را خواهم داد.امسال به آقای «ژان کلود کریر» یک اسکار افتخاری داده شد و ایشان از بزرگان سینما و تئاتر در دنیا محسوب می‌شود. همچنین خدماتی که ایشان به فرهنگ ایرانی و اسلامی کرده است به نظر من قابل تأمل و تقدیر است.

همسر ایشان، خانم نهال تجدد است که ایرانی هستند و کتاب مولانای سوخته را نوشته اند. آن‌ها، خانواده‌ای دوستدار مولانا هستند که با یکدیگر بخش‌هایی از مثنوی را هم ترجمه کرده‌اند. آقای کریر فارسی نمی داند اما کاملاً مولانا را می‌شناسد و در تمام برنامه‌های رایزنی ایران در فرانسه حضور داشتند و به زبان فرانسه مولانا می‌خواندند. چندی پیش لوح فشرده «مولانا‌خوانی» ایشان در فرانسه منتشر شد و استقبال زیادی هم از آن شد. همچنین ایشان تئاتری را براساس منطق‌الطیر عطار کارگردانی کرد که هم در ایران و هم در بیشتر نقاط دنیا به نمایش درآمد. آقای کریر کسی است که با همه وجود خود فرهنگ ایرانی و اسلامی را دوست دارد. این‌ها را گفتم تا در جواب آن دوست گرامی بگویم اگر بعضی برنامه‌ها با حرکت‌های مثبت آقای کریر و نه گدار شباهت دارد، به این دلیل است که ایشان چنین شخصیتی دارند و برنامه‌هایشان راهگشا بوده است.

سیستم طلبگی یکی از پرافتخارترن سیستمهای‌ آموزشی در دنیا است

بحث به حاشیه نرود. در هر صورت در مورد مدارس ملی که یکی از آنها در کشور فرانسه است باید بگویم که در حقیقت آن‌ها هستند که از ما الگو گرفته اند. چرا که سیستم این مدارس دقیقاً شبیه سیستم طلبگی حوزه‌های علمیه خود ماست. به نظر من سیستم طلبگی یکی از پرافتخارترن سیستمهای‌ آموزشی در دنیا است. من به عنوان استاد مدعو در یکی از دانشگاههای فرانسه تدریس می کردم.

آن زمان در دنیا علیه روحانیون و علما تبلیغات زیادی می‌شد. همانطور که امروز در مورد داعش، بن لادن و طالبان حرف می‌زنند، آن زمان چنین چهره‌ای را از «آیت‌الله» نشان می‌دادند. به خاطر دارم در این دانشگاه یک سخنرانی طولانی داشتم تحت عنوان «چگونه می‌توان آیت الله شد». آن برنامه خیلی هم با استقبال مواجه شد چون برای همه جذاب بود که در این باره بدانند. در آن سخنرانی سیستم حوزه علمیه را شرح دادم و توضیح دادم که وقتی می‌گوییم آیت الله منظورمان چه کسی است؟ این را بیان کردم که دموکرات‌ترین سیستم آموزشی دنیا، همین سیستم «طلبگی» است که دانشجو استادش را انتخاب می‌کند و اگر خوشش نیاید، خودش استادش را عوض می‌کند. در این سیستم آموزشی استاد خوب را به تعداد دانشجویانش می‌شناسند که انتخابی هم هست. اینگونه نیست که بگویند اگر به کلاس نروید نمره نمی‌آورید.


ایده بنیادی تشکیل مدرسه عالی سینما در حقیقت برگرفته از سیستم آموزش حوزوی خود ماست

بهترین طلبه کسی است که «مستشکل» است یعنی کسی که سوال بپرسد و مثل فضای دانشگاه نیست که بگوییم بهترین دانشجو، دانشجویی است که درسش را بخواند و برود. در هیچ جای دنیا چنین سیستم آموزشی وجود ندارد و «آیت الله» کسی است که دیگران به او اجتهاد می‌دهند. مدرکی در کار نیست و این دیگران هستند که می‌گویند او مرجع است و ما در قالب یک نظام دموکراتیک به او مراجعه می‌کنیم. طلبه‌های فاضل هستند که می‌گویند آن فرد دیگر یک مجتهد است و اینگونه نیست که مانند وهابی‌ها، خودشان عمامه‌ای بگذارند و بگویند ما مفتی و آیت‌الله شده‌ایم. بنابراین ایده بنیادی تشکیل مدرسه عالی سینما در حقیقت برگرفته از همین سیستم آموزش حوزوی خود ماست؛ ضمن اینکه بهره بردن از تجربه‌های مثبت و سازنده دیگر کشورها به نظر بنده هیچ مشکلی ندارد.

تفاوت مدرسه عالی سینما که من در مسکو، لهستان و فرانسه از آن‌ها بازدید کردم با مدارس دیگر همین سیستم استاد – شاگردی است. یعنی شاگردها آمده و استاد را خودشان انتخاب می کنند. برای مثال می‌خواهند با سبک مجید مجیدی یا فرد دیگری کار کنند، خودشان او را انتخاب می‌کنند. برای استاد شدن هم مراحلی چون مربی بودن، استادیار بودن یا دانشیار بودن لازم نیست بلکه هرکس در سینما حرفی برای گفتن داشته باشد به آنجا آمده و درس می‌دهد. مدرسه عالی لهستان یک دانشگاه ۶۰ساله است. چندی پیش ۹۰ سالگی مدرسه مسکو را جشن گرفتند. وقتی سیستم دانشگاه لهستان را بررسی می‌کردم به من گفتند که در ابتدا سیستم آموزشی آن‌ها استاد – شاگردی بوده است اما بعد از مدتی از این سیستم منحرف شده‌اند و جالب اینکه دوباره می‌خواهند به این سیستم بازگردند.

بنابراین آنچه در سازمان سینمای ذیل عنوان مدرسه عالی سینما مد نظر ما است همان سیستم استاد- شاگردی است. یکی از ویژگی‌های مدرسه عالی سینما که در روسیه، لهستان و فرانسه وجود دارد، به روز نگاه داشتن سینما است. وقتی اهالی سینما دور یکدیگر جمع می‌شوند مجبورند که کتاب بخوانند. چرا؟ چون می‌خواهند برای دانشجویانشان حرف بزنند. لذا مجبورند که به روز بشوند و این فضایی که ایجاد می‌شودمی‌تواند خیلی موثر باشد. امیدوارم که بتوانیم این کار را با الگوهای صد در صد ایرانی و اسلامی انجام بدهیم.

* در خاطرات شما خواندم که فرانسه یک کتابخانه سینما هم دارد که بخش مهمی از اسناد، مطبوعات، مجلات گزارش‌ها و حتی نقدهای سینمایی در آنجا نگهداری شده و برای امور پژوهش و تحقیقات می‌توان از آن‌ها بهره برد. شما هم راه‌اندازی چنین سیستمی را مد نظر دارید؟

موزه سینما تا حدی اینکار را انجام می‌دهد. ساختمان شماره دو این موزه را تجهیز کرده‌ایم تا این کار در آن منسجم‌تر انجام شود. به نظرم این کار خیلی خوبی است که آقای حسینی، معاونت آموزش سازمان انجام داده‌اند. از سال ۲۰۱۰ به بعد تمام آثار درجه یک مربوط به سینما را به زبان انگلیسی تهیه کرده‌ایم و بیش از ۱۰۰۰ جلد کتاب را جمع‌آوری کرده‌ایم. ساختمان کتابخانه هم وجود دارد که البته وقتی تشکیل شد خبر آن را اعلام می‌کنیم.

* اگر بخواهیم برآیندی از مجموع فعالیت‌های شما در پاریس داشته باشیم، باید به مساله‌ای به نام «نمایشگاه‌ها» هم حتما اشاره کنیم. در ایران چند سالی است که به برگزاری نمایشگاه معمولا با بدبینی نگاه می‌شود. یک کار ویترینی بیلان‌کاری پرکن. اما ظاهرا شما نتایج متفاوتی از برگزاری نمایشگاه‌ها گرفته‌اید.

واقعیت این است که برخی از کشورها هستند که زبان گفت و گویشان، نمایشگاه است. حتی در بیمارستان‌هایشان نیز گالری دارند. آثار خوبی هم در آن‌ها به نمایش در می‌آید و شاید برای ساعتی تماشای این نمایشگاه‌ها حال بیماران یا همراهان آنان را بهبود می‌بخشد. من فکر می‌کنم که این ظرفیت در ایران هم کاملا وجود دارد. برای مثال در خیلی از شهرستانها تفریح جوانها راه رفتن در خیابان‌های باریک شهر و بازدید از مغازه‌ها است، بدون اینکه قدرت خرید داشته باشند. در حالیکه در همین شهرها هنرمندان زیادی اعم از نقاش، گرافیست، خوشنویس و ... وجود دارد و اگر چنین پاتوق‌هایی وجود داشته باشد همین جوان‌هایی که به خیابان می‌روند به این مکان‌ها رفته و چند اثر هنری می‌بینند و با دنیا زیباییها ارتباط برقرار می کنند.. همین مسئله‌هاست که موجب بالا رفتن فرهنگ و فرهیختگی در جامعه می‌شود. از سوی دیگر هنرمندی که سال‌های سال امیدی به دیده شدن آثارش نداشت، دیده می‌شود. بنابراین من فکر می‌کنم این ظرفیت در کشور ما وجود دارد که این فرهنگ و هنر را با زبان هنر به ویژه هنرهای تجسمی راه بیاندازیم.

می‌شود با زبان نمایشگاه با مردم حرف زد. ما هم خوب بلد هستیم؛ چون استاد این زبان هستیم

نباید این‌طور فکر کنیم که اتفاقات بزرگ باید در کاخ‌ها و سالن‌های باشکوه رخ بدهد بلکه خیلی از اوقات در سالن‌های کوچک هم اتفاقات بزرگ هنری رخ می‌دهد. سالن رایزنی فرهنگی ایران در فرانسه خیلی کوچک بود؛ اما برای برپایی نمایشگاه در همین سالن کوچک گاهی برخی هنرمندان مدتها در انتظار می‌ماندند و نوبت می‌گرفتند. وقتی به ایران بازگشتم دیگر دیوارها برایم ارزش پیدا کرده بودند و با خودم می‌گفتم این دیوار جای خوبی برای برگزاری یک نمایشگاه است. واقعا می‌شود با زبان نمایشگاه با مردم حرف زد. ما هم خوب بلد هستیم؛ چون استاد این زبان هستیم. به یاد دارم نمایشگاهی به نام «هزارسال هنر کتاب در ایران» را در رایزنی برگزار کردیم که در آن انواع جلد کتاب و مراحل چاپ کتاب و ... را به نمایش گذاشتیم. نتیجه آن حتما این بوده است که مخاطبان می گفتند که در ایران هزار سال است که برای کتاب تلاش می‌کنند و معنایش این است که کتاب در ایران حرمت دارد و ایرانی‌ها مردمانی هستند که برای نوشتن ارزش قائلند و هرچه دارند را به پای آن می‌ریزند.

* یک جای کتاب هم اشاره می‌کنید که در همان اوایل حضور اولین و آخرین برنامه سرگرمی‌محورتان را گرفتید. برنامه‌های ظاهرا پرطرفداری در خارج از کشور که به اعتقاد شما آقت بزرگی هم در این مسیر است.

بله همینطور است. همانطور که اشاره کردید اولین برنامه‌ای که در فرانسه برگزار کردم یک برنامه سرگرمی بود و دو کمدین در آن حضور داشتند که جالب هم بود. اما بعد از آن متوجه شدم که مردم صرفاً به برنامه کمدی یا سرگرمی احتیاج ندارند چون در آن کشور به اندازه کافی از این نوع برنامه‌ها اجرا می‌شود. با خود گفتم که باید فرهنگ و هنر ایران را معرفی کرد و آن برنامه اولین و آخرین برنامه سرگرمی بود که من در آنجا برگزار کردم. اما خیلی از نماینده‌های فرهنگی ما متاسفانه در مراسم‌هایی مانند عید نوروز چنین برنامه‌های سرگرمی جزو کارهای اصلی‌شان محسوب می‌شود و همچنان این مسیر را ادامه می‌دهند.

* در میانه مصاحبه متوجه شدیم که چند کتاب دیگر هم نوشته‌اید.به عنوان سوال آخر دوست دارم قدری درباره آن‌ها توضیح بدهید.

ایوبی: من تا به حال حدود ۱۰ کتاب نوشته‌ام؛ برخی از کتاب‌هایم دانشگاهی است. چون درس می‌دهم باید تألیف هم داشته باشم. اولین کتابم با نام «اکثریت چگونه حکومت می‌کنند» در رابطه با انتخابات بود. به نظرم کتاب مهمی بود و اولین کتابی بود که در آن به انتخابات به عنوان یک علم نگاه شده بود و مورد استقبال اهالی دانش سیاسی قرار گرفت. کتابی در رابطه با تاریخچه پیدایش احزاب سیاسی نوشتم که تا کنون سه بار چاپ شده است و کتابی است که من به آن علاقه دارم. «دولت و هنر» کتاب دیگری است که نوشتم و این کتاب را هم دوست دارم و رابطه میان هنر و دولت را بررسی کردم. این کتاب در مسکو و همچنین به زبان سیرلیک در تاجیکستان منتشر شد و مورد توجه قرار گرفت. یک جایزه ادبی هم در مسکو گرفت.

به هیچ کدام از کتاب‌هایم به اندازه این کتاب «۱۹۷۰ روز در شماره شش ژان بارت» علاقه ندارم

اما به هیچ کدام از کتاب‌هایم به اندازه این کتاب «۱۹۷۰ روز در شماره شش ژان بارت» علاقه ندارم و خیلی خوشحالم که دیده شد و اینکه در جایزه جلال یکی از کاندیدها بود برایم خیلی ارزشمند بود. این کتاب در روزهای اول مأموریتم در سازمان سینمایی چاپ شد و جلسه‌ رونمایی آن هم، همزمان با آغاز دوران مدیریت بنده بر این سازمان به صورت اتفاقی برگزار شد. تایپ همه‌ کتاب‌هایم -البته به جز چند کتاب اولم- را خودم انجام می‌دهم. تمام «من‌»های کتاب را بارها نگاه کردم تا «من» اضافی در متن آن نوشته نشده باشد یا ضمیرهای متصل اول شخص مفرد آن را نیز برای اینکه تعریف از خودم نباشد بارها نگاه کرده و اضافی‌های آن را حذف کردم. سعی کردم که این کتاب به عنوان یک تجربه برای جمهوری اسلامی ایران و خدمت به فرهنگ و هنر کشور باشد.

درباره این کتاب نگرانی دوم من زبان نوشتاری این کتاب بود. کتاب‌های دیگرم همگی به قلم دانشگاهی بود که نیاز به خلاقیت ادبی زیادی ندارند اما این کتاب با ادبیات متفاوتی باید نوشته می‌شد. لحن نوشتاری ادبیات داستانی برای من یک تجربه جدید بود. نگرانی دیگرم به این برمی‌گشت که معمولاً خاطره نویسی‌ها تعریف از خود است و بنای نوشتن این کتاب هرگز این نبود و من هم نمی‌خواستم که به این سمت حرکت کند. در این کتاب گلایه‌ها و نقدهایی هم داشتم اما دوست نداشتم بیان این گلایه‌ها به کسی بربخورد. لذا به همین اندازه‌ای که امروز درباره حجم کتاب می‌بینید بخش‌های حذف شده‌ای وجود دارد، تا حق کسانی که زحمت کشیدند را ضایع نکرده باشم.
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *