گذشت زمان نیز نشان داد که حوادث دوران انتخابات ریاستجمهوری، چه قبل و چه بعد از انتخابات، فتنهای تمامعیار، دقیق و از پیش طراحیشده بود که عوامل طراحی و اجرای آن به دنبال براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران بودند.
وقتی شورای شهر به کام افراطیون بود
10 شهريور 1393 ساعت 9:56
گذشت زمان نیز نشان داد که حوادث دوران انتخابات ریاستجمهوری، چه قبل و چه بعد از انتخابات، فتنهای تمامعیار، دقیق و از پیش طراحیشده بود که عوامل طراحی و اجرای آن به دنبال براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران بودند.
به گزارش جها به نقل از برهان؛ به دنبال بررسی و مرور تاریخی تندرویهای اصلاحطلبان در دو دههی اخیر، در دو شمارهی گذشتهی این مطلب، به محورهایی از اقدامات افراطگرایانهی جریان اصلاحات از جمله افراطیگری در بنیانهای فکری، افراطیون در روزنامههای زنجیرهای، اضمحلال شورای نگهبان بهعنوان اولین ودنبالهدارترین هدف، قتلهای زنجیرهای و واقعهی ۱۸ تیر ۱۳۷۸ موسوم به واقعهی کوی دانشگاه، پرداخته شد. اینک در ادامه، به چند محور دیگر از اقدامات تند و افراطگونهی اصلاحطلبان پرداخته خواهد شد.
اولین شورای شهر تهران
اولین انتخابات شوراهای شهر و روستا، در اسفندماه ۱۳۷۷، یعنی در اوج استیلای اصلاحطلبان بر کشور، برگزار شد. این انتخابات در شهر تهران سبب شد که طیفی یکدست و از جناح حاکم، یعنی اصلاحطلبانی مثل سعید حجاریان، عبدالله نوری، جملیه کدیور و ابراهیم اصغرزاده، وارد شورای شهر شوند. هرچند که اعضای شورای شهر همگی اصلاحطلب بودند و با شعار «شورا؛ بنیان دموکراسی» بر سر کار آمده بودند، اما از ابتدا اختلافنظرهای سیاسی در مواردی مثل ترور سعید حجاریان و سپس استیضاح مرتضی الویری شهردار وقت تهران در شورای شهر، باعث درگیریهای فراوانی در میان اعضا شد و روزی نبود که خبری از جاروجنجال، اعتراض و درگیری، قهر، کشمکش و تعطیلی جلسهی شورا، به تیتر اصلی رسانهها تبدیل نشود و نهایتاً همین دعواهای درونگروهی اصلاحطلبان آنقدر بالا گرفت که باعث شد شورای حل اختلاف، که شامل نمایندگان قوای سهگانه بود، شورای شهر تهران را بهطور کلی منحل کند.
اما در این ماجرا نیز اصلاحطلبان بار دیگر نشان دادند که قدر عافیت را ندانسته و نمیتوانند حتی در زمان پیروزی نیز در راستای تأمین منافع ملی فعالیت کنند. در ماجرای اختلاف شهرداری تهران با شورای شهر، که به صحنهی قدرتنمایی گروههای اصلاحطلب تبدیل شده بود، در ابتدای تشکیل شورای شهر، گزینههای متعددی برای شهرداری تهران تا پشت درب شورا آمدند و هرکدام به دلیلی برگشتند؛ یکی به دلیل تشکیل نشدن جلسه، یکی به دلیل مخالفت برخی اعضای دولت، یکی به دلیل مخالفت سیاسی برخی اعضای شورا و... اما نهایتاً مرتضی الویری با تلاش برخی نزدیکان به دولت، بهعنوان شهردار تهران انتخاب شد.(۱)
اما بلافاصله پس از این انتخاب، شورا به دو دستهی موافقان الویری و مخالفان وی تبدیل میشود و طی مدتی کوتاه، اختلافها آنقدر بالا میگیرد که مخالفان الویری با اکثریت آرا، ۲۸ خردادماه را بهعنوان تاریخ استیضاح او تعیین میکنند، اما موافقان وی با عدم حضور در جلسه، از تشکیل آن جلوگیری مینمایند. پس از این اتفاق، ابراهیم اصغرزاده در محل ساختمان شورای شهر، ضمن اعتراض به دخالت دولت در عزل شهردار گفت: «تکلیف شهردار تهران تمام شده است و از چهارشنبهی گذشته تمامی امضاهای شهردار تهران و تمامی انتصابهای ایشان غیرقانونی است.»
در نهایت مخالفان الویری وی را در ۱۴ آبان سال ۱۳۸۰ استیضاح کردند.(۲) استیضاحی که به صحنهی رقابت طیفهای سیاسی درون شورای شهر مبدل شد و در آن جلسه موافقان الویری توانستند او را در سمت شهرداری تهران نگه دارند، ولی فشارها و درگیریها آنقدر زیاد شد که الویری چند روزی بیشتر نتوانست به ریاست خود بر شهرداری تهران ادامه دهد و نهایتاً با استعفا، شهرداری تهران را ترک کرد و محمدحسن ملک مدنی جایگزین وی شد.(۳)
اما دعواهای بین اصلاحطلبان با انتخاب شهردار جدید هم پایان نیافت و همچنان درگیریهای اعضای شورای شهر، یکی از جدیترین مسائل و مناقشات حکومت بود. این درگیریها بین گروههای اصلاحطلب در شورای شهر از یکسو و درگیری جدی با دولت از سوی دیگر، باعث شد که پروندهی شورای شهر تهران به شورای حل اختلاف برود و نهایتاً با رأی این مرجع قانونی، اولین شورای شهر تهران منحلشده به تاریخ بپیوندد.
در ۲۰ اسفند، محمدعلی ابطحی، ضمن اعلام این خبر گفت: «علیرغم رأی منفی نمایندگان دولت برای انحلال شورای شهر تهران، انحلال این شورا با اکثریت آرا به تصویب رسید. نتیجهی این نشست و رأیگیری به وزارت کشور اعلام شده تا از طریق این مرجع ابلاغ شود. آخرین تلاش این هیئت برای بقای شورای اسلامی تهران، تشکیل جلسهای هفتساعته بود که متأسفانه علیرغم توافق مکتوب اعضای شورا بر عمل به دستور حکمیت، مورد عمل تعدادی از اعضا قرار نگرفت.»(۴)
کنفرانس موهن برلین
در فروردینماه ۱۳۷۹ اخبار ناگواری ناشی از یک تندروی دیگر از جانب اصلاحطلبان و همنوایی آنها با جریان ضدانقلاب خارجنشین، فضای عمومی کشور را فراگرفت و قلوب بسیاری از مردم مسلمان ایران را جریحهدار کرد. ماجرا از این قرار بود که جمعی از اصلاحطلبان تندرو همراه با برخی ملیمذهبیها، سلطنتطلبان و اپوزیسیون خارجنشین با حضور در شهر برلین، در کنفرانسی سهروزه با عنوان «بررسی تحولات ایران بعد از انتخابات» به میزبانی بنیاد «هاینریش بل» وابسته به حزب «سبزهای آلمان» شرکت کردند.
در این کنفرانس که قرار بود از ۱۹ تا ۲۱ فروردین برگزار شود، افراد معلومالحالی که در جریانات قبل و پس از اصلاحات نیز کارنامهی مخدوشی داشتند، شرکت کردند و بعضاً به سخنرانی پرداختند؛ چهرههایی مانند هفده نفر از تجدیدنظرطلبان جریان دوم خرداد؛ از جمله اکبر گنجی، عزتالله سحابی، حسن یوسفی اشکوری، حمیدرضا جلاییپور، کاظم کردوانی، علی افشاری، علیرضا علویتبار، چنگیز پهلوان، محمد دولتآبادی، فریبرز رئیسدانا، محمدعلی سپانلو، ابراهیم شیخ، شهلا لاهیجی، جمیله کدیور، مهرانگیز کار، شهلا شرکت و خدیجه حاجمقدم.
جمیله کدیور از شرکتکنندگان در این کنفرانس، هدف از برگزاری آن را همسو نشان دادن مواضع مختلف گروههای اصلاحطلب داخل بهمنظور ایجاد ارتباطی میان اصلاحطلبان و اندیشمندان داخلی و فعالان سیاسی خارج از کشور، ارزیابی میکند. اما از دیگر اهداف اصلی برگزاری این نشست و پشتپردهی این اجلاس میتوان به مواردی چون بررسی طرح براندازی نظام اسلامی از سوی اصلاحطلبان داخلی با همکاری اپوزیسیون خارج، حمایت از مؤثران آشوبهای خیابانی آن سالها، تلاش برای سکولاریزه کردن حکومت دینی و تغییر در قانون اساسی و ارائهی چهرهای خشن و دیکتاتور از حکومت اسلامی اشاره کرد. کنفرانسی که در ابتدای آن، محسن کدیور با بیان اینکه «ما در ایران قربانی خشونت هستیم» از حاضران خواست که به سخنان وی توجه کنند.
در این جلسه که میتوان از آن بهعنوان یکی از تندترین حرکات آن سالها نام برد، فضای کاملاً متشنج همراه با درگیری جدی، کاملاً مشهود بود. مرتضی غرقی، خبرنگار صداوسیما که تنها نمایندهی جمهوری اسلامی برای انعکاس این رویداد بود، معتقد است شدت درگیری و تشنج در این جلسه به اندازهای بود که در جریان تهیهی گزارش، به یکی از همکاران خود گفته بود: «مواظب باش کسی از پشت ما را با چاقو نزند یا اتفاقی از این دست نیفتد!» چراکه به دلیل آشفتگی زیاد، پلیس هیچ حاکمیتی در سالن نداشته و فضا بسیار متشنج بود. همچنین وی دربارهی شدت تشنج در جلسه میگوید: «خانم [جمیله] کدیور (همسر آقای مهاجرانی) با بچهای در بغل، در حالی که چادر به سر داشت، وارد سالن شد. در همین حین، جمعیت با دیدن او شروع به فحش دادن کردند و یکدفعه به سمت سن حمله کردند.»(۵)
اما برگزاری این کنفرانس و حواشی آن، انعکاس وسیعی در ایران داشت و حتی صداوسیما هم با انعکاس بهموقع خود، مردم و مسئولان را از این رسوایی بزرگ آگاه کرد. پخش گزیدهای سیدقیقهای از این مراسم توسط صداوسیما، که به دستور شخص علی لاریجانی رئیس وقت صداوسیما انجام شد، موجی از واکنشها را در داخل کشور پدید آورد. چنانکه علیاکبر محتشمیپور در نامهای به صداوسیما نوشت: «سیمای جمهوری اسلامی در یک اقدام غیرمنتظره، صحنههای مستهجن فیلم کنفرانس برلین را پخش کرد که موجب جریحهدار شدن عواطف و احساسات اکثریت اشخاصی که به مشاهدهی آن نشستند، شد.»(۶)
در پی پخش فیلم این کنفرانس از تلویزیون، مردم در بسیاری از نقاط کشور، به خیابانها ریختند و علیه اصلاحطلبان راهپیمایی کردند. در اول اردیبهشتماه، بازار شهرهای تهران، اصفهان، تبریز، مشهد و اردبیل در اعتراض به این کنفرانس تعطیل شد و حتی چند روز بعد، یعنی در ۵ اردیبهشتماه، علمای سراسر کشور کلاس درس و بحث خود را رها کردند و حوزههای علمیهی سراسر کشور به نشانهی اعتراض به این کنفرانس موهن، تعطیل شد.
حتی رهبر معظم انقلاب هم دربارهی برگزاری این کنفرانس و اهداف شوم آن میفرمایند: «برگزارکنندگان و جناحهای مخالف نظام در خارج، درصدد بودند کنفرانس را به جلسهی محاکمهی انقلاب و نظام اسلامی تبدیل کنند و با تبلیغ ناکارآمدی نظام اسلامی از زبان دعوتشدگان داخلی، از زبان ضدانقلاب هم اینگونه تبلیغ کنند که اصلاحات اساسی تنها با حذف اسلام، ولایت فقیه، شورای نگهبان و حدود اسلامی یا کلاً نوشتن قانون اساسی جدید امکانپذیر است که خداوند این نقشه را بر هم زد.»(۷)
آیتاللهالعظمی جوادی آملی، امامجمعهی موقت قم نیز در سخنان خود، با اشاره به وقایع کنفرانس برلین گفت: «کنفرانس رقتبار و ذلتبار برلین، فاقد استدلال بود و حرفی جز فحش و هتاکی نسبت به مقدسات نداشت... کوردلان برلین، طمعکاران داخلی، قلمبهدستان مزدوری که از غیرت الهی طرفی نبستهاند، بدانند حاکم بر این مرزوبوم نامهی امام حسینبنعلی است که دعوت به غیرت میکند.»(۸)
تحصن در مجلس آخرین حربهی تندروها برای بقا
نمایندگان اصلاحطلب مجلس ششم، که در دوران چهار سال فعالیت خود، از هر راهی برای ایجاد خلأ در نظام اسلامی و آسیب زدن به بنیانهای آن استفاده کرده بودند و هربار تیرشان به سنگ خورده بود، در آخرین حربهی خود در ۲۰ دیماه ۱۳۸۲، با تحصن در مجلس شورای اسلامی، ضمن تعطیلی مجلس، نسبت به رد صلاحیت خود و برخی همطیفهایشان برای نمایندگی مجلس هفتم از سوی شورای نگهبان اعتراض کردند.
اما ماجرا از اینجا شروع شد که برخی اصلاحطلبان رادیکال عضو مجلس ششم و دولت هفتم، در ایام پایانی دوران نمایندگی خود، با توجه به سوابق و کارنامهی سیاهی که این طیف از اصلاحطلبان طی سالهای اخیر از خود بهجا گذاشته و نگران از ردصلاحیتشان برای مجلس هفتم بودند، با حمایت گستردهی روزنامههای زنجیرهای، دست به غوغاسالاری و تشویش اذهان عمومی زدند و با تخطئهی شورای نگهبان، سعی در ایجاد فشار روانی برای احراز صلاحیت کسانی داشتند که علیه نظام اسلامی، اقدامات متعددی را انجام داده بودند.
مصطفی تاجزاده با ادعای اینکه «جنبش اصلاحی آخرین انتخاب ملت ما در چارچوب جمهوری اسلامی است و شکست اصلاحات به معنای شکست جمهوری اسلامی است.» گفت: «فضا بهگونهای نیست که شورای نگهبان جرئت کند که پانصد نفر را ردصلاحیت کند، نه اینکه دلشان نمیخواهد یا اگر شرایط عادی بود، این کار را نمیکردند، چون میدانند اصلاحطلبان در این زمینه برنامههایی جدی را اجرا میکنند.»(۹)
پس از این سخنان و چندی قبل از اعلام اسامی احراز صلاحیتشدگان توسط شورای نگهبان، بهزاد نبوی هم لب به سخن گشود و در تهدید مسئولان نظام و شورای نگهبان بیان داشت: «عواقب ردصلاحیتها متوجه نهادهای مسئول است.»(۱۰)
نهایت امر اینکه در ۲۰ دیماه ۸۲، هیئت مرکزی نظارت بر انتخابات مجلس، نتایج احراز صلاحیت کاندیداها را اعلام کرد که طبق پیشبینیها، تعداد زیادی از اعضای افراطی مجلس ششم برای مجلس آینده ردصلاحیت شده بودند و همین امر باعث شد که آخرین اقدام جریان افراطی دوم خرداد برای بقا در قدرت به وقوع بپیوندد.
بهزاد نبوی، از عناصری که بعداً در دوران انتخابات سال ۸۸ هم بازداشت و محاکمه شد، بلافاصله بعد از اعلام نتایج از سوی شورای نگهبان بیان داشت که «تمام تدارکات لازم برای تحصن، پیشبینی شده است و لوازم خواب و خوراک مهیا گردیده است.»(۱۱)
بر همین اساس و طبق طرحی برنامهریزیشده، تحصن ۱۳۹ نماینده در راهروهای مجلس آغاز شد. تحصنی که از همان ابتدا با اظهارنظرهای بسیار تند سران متحصنین مشخص شد که آنها به دنبال حل مسئله نیستند و ماجرا فراتر از یک مشکل یا حتی یک ایراد است. محسن میردامادی در اظهاراتی دشمن شاد کن، گفته بود: «من این نوع ردصلاحیت را کودتای غیرنظامی و تغییر رژیم بهنحوهی غیرنظامی میدانم.»(۱۲) چنانکه حتی آدام ارلی، سخنگوی وزارت خارجهی آمریکا نیز وارد ماجرا شد و در اظهاراتی مداخلهجویانه گفت: «ما از دولت ایران میخواهیم برای پیشروی نتیجهی انتخابات مجلس در تاریخ ۲۰ فوریهی سال جاری، اقدامات شورای نگهبان را نپذیرد.»(۱۳)
اما این تحصن، که البته با هزینههای قابلتوجهی در سطح کلان و ملی همراه بود، نهایتاً با عدم حمایت مردم و همینطور عدم تأثیرپذیری مسئولین کشور، راه به جایی نبرد؛ تا اینکه متحصنین بعد از چندین روز تحصن و چندین بیانیه، در ۱۲ بهمن ۱۳۸۲ تهدید به استعفای دستهجمعی کردند که البته آن هم به نتیجهای نرسید و این اقدام منحصربهفرد در دوران انقلاب اسلامی، با عدم حصول هرگونه نتیجهای برای افراطیون پایان یافت.
وقایع سال ۸۸ جدیترین خطر افراطیون برای اصل اسلام و انقلاب
سال ۱۳۸۸ در شرایطی فرامیرسد که قابلتوجهترین برگ تقویم آن، جمعهی ۲۲ خرداد است؛ روزی که قرار است دهمین انتخابات ریاستجمهوری کشور برگزار شود. در این دوره، برخلاف دورههای گذشته، نه یکی دو ماه زودتر، بلکه تبلیغات انتخاباتی کاندیداها از حدود ۸ ماه زودتر آغاز شد و سیاسیون توانستند یک درگیری ذهنی جدی برای افکار عمومی کشور ایجاد کنند.
جریان اصلاحطلب در حالی ابتدا با معرفی مهدی کروبی و سپس میرحسین موسوی با تمام قوا وارد انتخابات شد که در چهار انتخابات گذشته، یعنی انتخابات دوم شوراهای شهر و روستا، مجلس هفتم، ریاستجمهوری نهم و مجلس هشتم، شکست سخت و معناداری را متحمل شده و لذا تمام توان خود را در اختیار گرفته بود که از هر راه ممکن به پیروزی در این انتخابات دست یابد.
در این شرایط، برخی دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی کشور، از تغییرات گسترده در ورود و خروج وابستگان و دیپلماتهای سفارتهای خارجی و همینطور برخی خارجنشینان حاشیهدار، گزارشهایی را تهیه و طی عملیاتهایی، تعدادی را بازداشت نمودند. در ۳۰ دیماه ۱۳۸۷ مدیرکل ضدجاسوسی وزارت اطلاعات، طی گزارشی با اشاره به اقدامات ایالات متحده در تلاش برای براندازی جمهوری اسلامی، از پروندهی فعالیت ۴ عضو بازداشتشدهی شبکهی براندازی نرم پرده برداشت و گفت: «آمریکا با استفاده از عوامل خود در کویت، جمهوری آذربایجان، امارات و ترکیه سعی دارد با ایجاد گروههای مردمی و شبکهای در ایران، براندازی نرم در کشور را شکل دهد.»(۱۴)
این شرایط همراه با مراودات برخی سران اصلاحطلب با مسئولین کشورهای بیگانه، حاکی از احتمال وقوع حوادثی برنامهریزیشده در آینده بود و گذشت زمان نیز نشان داد که حوادث دوران انتخابات ریاستجمهوری، چه قبل و چه بعد از انتخابات، فتنهی تمامعیار، دقیق و از پیش طراحیشده بود که عوامل طراحی و اجرای آن به دنبال براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران بودند. فتنهای که در آن، بخش قابلتوجهی از جریان اصلاحطلب کشور یا همان اصلاحطلبان رادیکال، که در دوران ۸ سال حاکمیت خود بر کشور به دنبال حذف نظام سیاسی «جمهوری اسلامی» بودند، با جمع بزرگی از جریان ضدانقلاب، از منافقین گرفته تا سلطنتطلبان، ملیمذهبیها، نهضت آزادیها و حتی گروهکهای تروریستی و جنایتکاری مثل جندالله، در یک نقطه به هم رسیدند و با همکاری نزدیک خود، کشور را بر مرز پرتگاه قرار دادند.
وقایعی که تداعیکنندهی اتفاقات کشورهایی چون گرجستان، اوکراین و قرقیزستان بود که در آنها جناح مغلوب در انتخابات ریاستجمهوری، توانسته بود با ادعای تقلب و از طریق اردوکشی خیابانی، شکست آرای انتخاباتی خود را به پیروزی تبدیل کند. افراطیون اصلاحطلب گمان میکردند که اگر الگوی انقلاب رنگی در برخی از کشورها جواب داده و کاندیدای شکستخورده با شورش خیابانی، حکومت و نامزد پیروز را زمینگیر کرده، در ایران نیز میتوانند از راه شورش خیابانی، کل نظام و ساختار سیاسی را فروبریزند.
از این رو، میرحسین موسوی با حمایت تاموتمام جریان اصلاحطلب کشور، از همان ابتدای سال ۸۸ فعالیتهای افراطگرایانهی خود را در قالبهای مختلف آغاز کرد. در جلسهی ۲۱ فروردینماه اعضای مرکزی ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی، طرح تشکیل کمیتهای موسوم به کمیتهی صیانت از آرا مطرح شد.(۱۵) کمیتهای که هرگز در این سطح و در این شرایط، در نظام اسلامی و سیستم دقیق برگزاری انتخابات ایران، مسبوق به سابقه نبوده و از آن بوی تشویش اذهان به مشام میرسد. پس از اعلام این خبر، طولی نکشید که عباسعلی کدخدایی، سخنگوی شورای نگهبان، در نشست خبری خود، تشکیل کمیتهی صیانت از آرا را غیرقانونی اعلام کرد.(۱۶)
اتفاق دیگری که بعد از تشکیل کمیتهی صیانت از آرا، افکار عمومی را بهشدت به خود جلب کرد و موج نگرانی را در میان مردم و مسئولین به راه انداخت، سومین همایش تبلیغاتی میرحسین موسوی بود که در ۹ اردیبهشتماه در برج میلاد و با حضور چهرههای شاخصی از نهضت آزادی، حزب مشارکت و مجاهدین انقلاب، چون غلامعلی توسلی، ابراهیم یزدی، عبدالله رمضانزاده، محسن آرمین و مصطفی معین و سخنرانی سید محمد خاتمی در حمایت میرحسین موسوی برگزار شد.
در این همایش و هنگام پخش تصاویر مربوط به خبر اعلام ارتحال ملکوتی حضرت امام خمینی توسط مجری خبر، جوانان حاضر در سالن با شنیدن صدای حیاتی، گویندهی خبر که گفت: «روح بلند پیشوای مسلمانان و رهبر آزادگان جهان، حضرت امام خمینی به ملکوت اعلا پیوست.» یکصدا شروع به سوت و کف زدن کردند و به شادی و پایکوبی پرداختند.(۱۷) همچنین ستاد میرحسین موسوی در ۱۸ خرداد، با تکثیر حدود ۵ میلیون سیدی با نام «نود سیاسی» به تمسخر و استهزای دولت نهم پرداخت.
این شرایط و اجرای این سناریوی از پیش تعیینشده تا روز انتخابات ادامه داشت و نهایتاً نقطهی عطف آن در ۲۲ خرداد کلید خورد. در این روز، ابتدا عفت مرعشی، همسر هاشمی رفسنجانی، با اعلام اینکه اگر میرحسین موسوی رأی نیاورد، در انتخابات تقلب شده است، از مردم خواست که در صورت اعلام هر نتیجهای به جز پیروزی موسوی، به خیابانها بریزند. سپس ابوالفضل فاتح، رئیس کمیتهی اطلاعرسانی ستاد میرحسین موسوی، در ساعت ۱۳ و حدود ده ساعت مانده به پایان زمان رأیگیری، اعلام کرد که براساس برآوردها و اطلاعات دریافتی از استانهای مختلف، میرحسین موسوی در انتخابات پیروز شده است.
سپس میرحسین موسوی در ساعت یازده شب و همزمان با پایان ساعت اخذ رأی از مردم، ضمن برگزاری یک نشست خبری، مدعی شد که با اکثریت آرا، پیروز قطعی انتخابات است و همزمان با میلاد حضرت زهرا (س) جشن پیروزی برگزار میکند.
این سخنان و در پی آن، اعلام نتایج انتخابات با فاصلهی ۲۴ ساعت توسط وزارت کشور و پیروزی چشمگیر محمود احمدینژاد، نقطهی آغازی برای شورش و جنگ خیابانی، اغتشاش و تخریب کشور بود؛ چراکه تنها چند ساعت بعد از اعلام نتایج رسمی انتخابات، ستادهای میرحسین موسوی و مهدی کروبی همزمان بیانیههای شدیدالحنی را علیه نظام اسلامی صادر کردند و طرفداران آنها، بهسرکردگی عواملی که مشخص بود ماهها آموزش دیدهاند، به خیابان ریختند و برای مدت ۸ ماه کشور را به آشوبخانه تبدیل کردند. ۸ ماهی که در تاریخ انقلاب اسلامی بهعنوان ۸ ماه جنگ تحمیلی علیه فتنهی سبز نام گرفت و در آن وقایع تلخ تخریب شدید اموال عمومی، خانهها و مغازهها و شهادت چندین تن از مردم و نیروهای انتظامی، راهپیمایی و اغتشاش روزهخواران در روز جهانی قدس و هتک حرمت حضرت اباعبدالله (ع) در روز عاشورا دیده میشود.
اما این تنها بخشی از افراطیگری اصلاحطلبان در سالهای گذشته بود؛ چیزی که آنها با استفاده از روزنامههای متعدد خود میخواهند امروز به جناحهای دیگر درون نظام منتسب کنند و خود را از هرگونه تندروی مبرا اعلام نمایند. شاید با این بازخوانی و یادآوری وقایع دولتی که رئیسش (سید محمد خاتمی) رسماً اعلام کرد که ما در کشور هر ۹ روز یک بحران داریم، قدری از غبار مصنوعی ایجادشده توسط تندروها کاسته شود و کمکی باشد برای تفکر و تشخیص مردم کشور.
منابع:
۱. مجلهی پیام امروز، شمارهی ۳۱.
۲. روزنامهی جامجم، اول آبان ۱۳۸۰.
۳. روزنامهی توسعه، ۲۵ بهمن ۱۳۸۰.
۴. خبرگزاری ایرنا، ۲۰ اسفند ۱۳۸۱.
۵. خبرگزاری فارس، ۲۷ فروردین ۱۳۹۰.
۶. همان.
۷. دیدار تنی چند از شخصیتهای سیاسی با رهبر انقلاب، ۶ اردیبهشت ۱۳۷۹.
۸. نمازجمعهی شهر قم، ۲ اردیبهشت ۱۳۷۹.
۹. روزنامهی اعتماد، ۱۵ دی ۱۳۸۲.
۱۰. روزنامهی ایران، ۱۸ اردیبهشت ۱۳۸۲.
۱۱. روزنامهی شرق، ۲۲ دی ۱۳۸۲.
۱۲. سایت اطلاعرسانی وزارت کشور، ۲۲ دی ۱۳۸۲.
۱۳. خبرگزاری ایسنا، ۲۳ دی ۱۳۸۲.
۱۴. روزنامهی کیهان، اول بهمن ۱۳۸۷.
۱۵. روزنگار جامع ایران، صفحهی ۵۴۸ و پایگاه خبری آفتاب، ۷اردیبهشت ۱۳۸۸.
۱۶. نشست خبری سخنگوی شورای نگهبان، ۱۹ اردیبهشت ۸۸.
۱۷. پایگاه خبری تحلیلی جهاننیوز، ۱۴ اردیبهشت ۱۳۸۸.
کد مطلب: 378038
آدرس مطلب: https://www.jahannews.com/analysis/378038/وقتی-شورای-شهر-کام-افراطیون