کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

نوه غلامرضا تختی چه می‌کند؟+عکس

10 دی 1392 ساعت 20:30

رفتم يک برنامه زنده .عيد بود. طرف گفت شده سوژه اي را بخواهي شکار کني و نشود. گفتم گفتگو با همسر تختي. خواستم.


به گزارش جهان، کامران نجف زاده در وبلاگش نوشت:
پانزده سال آزگار ،هر سال اين روزها که رسيد زنگ زدم به منزل شهلا توکلی... همسر تختي...دختر اتو توکل بزرگ.

پانزده سال آزگار از من اصرار و او باز روزه سکوت گرفت...؛"گفتم که بخواهم با کسي حرف بزنم حتما با شما".

بعد اينقدر محترمانه گوشي را گذاشت که من تا سال ديگر خسبيدم. يک بار اما تلفن منيرو را داد. عروسش.
 
آن روزها بابک و منيرو ايران بودند. زنگ زدم به منيرو. قرار گذاشتیم شهرک اکباتان... و وقتي پسر بابک از مدرسه بيرون زد همانجا با او مصاحبه گرفتم. اسم نوه تختي "غلامرضا" بود. غلامرضا تختي نوه غلامرضا تختي.مي خواست کشتي گير شود مثل بابابزرگش و شاکي از اينکه به هر کسي در مدرسه مي گويد من نوه تختي ام باور نمي کند.

حالا آرزوي دور غلامرضا لاي شمشادها گم شده. یک دهه گذشته. در ينگه دنيا عکسش را ديدم و بعيد مي دانم ديگر حال و حوصله يک خم گرفتن داشته باشد. کریسمس را در فیس بوکش وقتی کنار یک کاج تزیین شده نشسته تبریک می گوید. روزگار آن جوري که دوست دارد باراندازت مي کند. داشت بيليارد بازي مي کرد. از هالوین می نویسد. درباره شب یلدا تحقیق می کند و می گوید بدجور درس می خوانم که نگویند نوه جهان پهلوان چیزی سرش نمی شود.
 


کات. پلان بعدی. رفتم يک برنامه زنده .عيد بود. طرف گفت شده سوژه اي را بخواهي شکار کني و نشود. گفتم گفتگو با همسر تختي. خواستم. نشد. حرف نزد. نگفت چه شد که اينگونه شد. نگفت چه افتاد اين سر ما را... نگفت از جوراب قهرمان يک ملت و نامه هاي آخرش.وحتي رفيق تختي که هتل دار بود هم حرف هايي زد که نتوانستم بنويسم.شاکي بود از تختي.چرا اينجا.چرا در هتل من که رفيقت بودم؟ مردم بعد از رفتن تو باباي مرا در آوردند. اتاق شماره بيست و سه هتل آتلانتيک همانجوري مانده بود... من اجازه دارم نتايج ميداني پرسش و پاسخ هايم را منتشر کنم؟ مي توانم از شبي بنويسم که يکي زنگ زد به موبايلم. گفت :"منx ام. تو مي خواستي با شهلا مصاحبه کني؟ من راوي زندگي غلامرضا هستم... من مي دانم بر او چه گذشت. جراتش را داري بنويسي آقاي خبرنگار"؟ گفتم ندارم. از بندر انزلي بود. بيشتر از اين هم حرف نمي زنم. گنگم. لالم. شوربختانه من حتي نمي توانم بنويسم طرف پيرمرد بود يا پيرزن.

محرمانه ها بايد محرمانه بماند. هر خبرنگاري در دوران کاري اش چيزهايي مي بيند و مي شنود که بايد در سينه اش مدفون کند.مي دانم وسوسه هاي ژورناليستي گاهي آدم را به مسلخ مي برد.مثل شهلا سکوت مي کنم.


کد مطلب: 334604

آدرس مطلب: https://www.jahannews.com/analysis/334604/نوه-غلامرضا-تختی-می-کند-عکس

جهان نيوز
  https://www.jahannews.com