شنبه ۱۵ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 4 May 2024
 
۲

از سریع‌القلم کردن نویسندگان و حل مشکل ناشران خاص تا هزینه برای سگ‌های زرد

پنجشنبه ۷ آذر ۱۳۹۲ ساعت ۱۱:۱۴
کد مطلب: 328191
خیلی پشت سر مرده ها حرف زدیم. مخصوصا آن چهار جوان متوفی که معلوم نیست وقتی ما موسیقی راک را مجاز نمی‌دانیم، چطور می‌شود در کشورمان آنها را هنرمند بخوانیم و با برچسب هنرمند دفنشان کنیم؟ چطور می‌شود وقتی آنها حتی یک ساعت از هنرشان را در این مملکت خرج نکردند ما ۱۰۰ میلیون برایشان خرج می‌کنیم که در خاک وطن دفن شوند؟
از سریع‌القلم کردن نویسندگان و حل مشکل ناشران خاص تا هزینه برای سگ‌های زرد
به گزارش جهان به نقل از مشرق، ماجرا از خبری آغاز شد که رسانه‌های زرد و بنفش و گلبهی با تیترهای جنجالی در مورد مرگ چند هنرمند ایرانی در آمریکا منتشر کردند. بنابراین گزارش، سه جوان ایرانی به نام های آرش فرازمند، سروش فرازمند و علی اسکندریان توسط یکی از اعضای اخراجی همین گروه یعنی «علی اکبر رفیعی» که بعدا به یک گروه راک ساکن بروکلین نیویورک به نام «فریکیز» پیوست، کشته شدند.

علی اکبر چون روحیه لطیفی داشته چند باری پیش آرش و سروش و آن یکی علی رفته بود و گفته بود: بچه ها من هم بازی؟ اما آنها مخالفت کردند و او را در گاراژ خودشان بازی ندادند. علی اکبر با روحیه لطیفش هی مدام می رفت و می آمد اما آن سه نفر به او محل نمی‌دادند تا این که تصمیم گرفت با یک مساسل کالیبر ۳۰۸ به سراغ آنها رفته جملگیشان را سوراخ کند. بعد از سوراخ کردن دوستانش، متوجه شد که دیگر هیچ سگ زردی نمانده که بخواهد هم بازی اش شود. بنابراین خودش را هم سوراخ کرد تا کلا نسل تمام سگ های زرد منقرض شود.

"تولد چند سگ زد"

گروه "سگ های زرد" چندین سال قبل در ایران شکل گرفت. محل فعالیت آنها هم خرپشته یک ساختمان مسکونی در تهران بود که اگر چه در هوا بزن و بکوب می کردند اما فعالیتشان زیر زمینی بود. بد نیست بدانید این جوانان همان گروهی بودند که در فیلم سینمایی "کسی از گربه های ایرانی خبر ندارد" به کارگردانی بهمن قبادی در سال ۸۸ که در مورد موسیقی زیر زمینی بود، چند سکانسی بازی کردند و حسابی از وضعیت موسیقی کشور نالیدند.


البته همان چند سکانس ناله و فغان، بعداً برایشان گرین کارتی شد که فلنگ را به مقصد آمریکا ببندند و از شر موسیقی زیر زمینی تهران به گاراژی مخوف در پایین شهر نیویورک پناه ببرند.

باری! این جوانان با استعداد که در جستجوی "طایر قدس" بودند نهایتا "تایر مُرس" هم گیرشان نیامد و طی این چهار سال کسی از این سگ های زرد ایرانی خبری نداشت که دقیقا چه کار می کنند. نهایتا هم جنازه های سوراخشان خبر ساز شد که البته واقعا مشهورشان کرد! مطمئنا اگر این عزیزان ۴۰ سال دیگر هم ساز می زدند، عمرا اینقدر معروف نمی‌شدند.

این ارج و قرب در حدی بود که یک دفعه مسئولان وزارت ارشاد تصمیم می‌گیرند ۱۰۰ میلیون تومان خرج کنند تا جنازه این برادران متوفی را از بلاد غربت به خاک میهن آورده و در قطعه هنرمندان دفن کنند. جایی که هر چند وقت یک بار بر سر دفن یا عدم دفن برخی هنرمندان "داخل کشور" دستمایه منازعه و درگیری می شود.

نمایی از فیلم کسی از گربه های ایرانی خبر ندارد

اولویت خاکسپاری در قطعه هنرمندان!

"این قطعه محدودیت‌هایی دارد و برای همه جا نیست. باید وضعیت وی را بررسی و سپس برای این کار اقدام کنیم." این جمله ای است که سرپرست امور تجسمی معاونت فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در ممانعت از دفن یک نویسنده زن در قطعه هنرمندان اعلام کرده بود.

بنابراین این اظهار نظر حتی جسد هنرمندان داخل کشور هم باید از فیلتر های خاصی برای تدفین در این محل عبور کند و مثلا یکی از آنها نشان درجه یک هنر است که اگر نداشته باشند، ممکن است ببرندشان یکی جای دیگر.

همین دلایل بود که از تدفین چهره های هنری بسیاری جلوگیری کرد. برای مثال جاهد جهانشاهی نویسنده، مترجم و منتقد تئاتر ایرانی بود که در طول سال‌های فعالیت هنری خود، کتاب‌های متعددی از نویسندگانی چون گابریل گارسیا مارکز، هاینریش بل، برتولت برشت و توماس برنهارد ترجمه کرده بود. وی پس از سالها فعالیت در کسوت نویسنده ای شناخته شده در سال ۹۱ درگذشت اما هرگز جنازه او را در قطعه هنرمندان نپذیرفتند.

هنرمند دیگری به نام ایرج بقایی کرمانی که از نویسندگان قدیمی کشور بود، سال گذشته به دلیل کهولت سن درگذشت و پیکرش را در یکی از قطعات معمولی بهشت زهرای تهران به خاک سپردند.

همین اتفاق در مورد یکی از مسئولان تدارکان سینما به نام محمد حسن نوروزی رخ داد. این هنرمند فروردین ماه سال قبل بر اثر بیماری دیابت درگذشت و پس از مخالفت مسئولان با تدفین در قطعه هنرمندان بهشت زهرا به زادگاهش در چالوس برده شد.

رامین نعمتی نیز یکی از هنرمندان نه چندان مشهور اما قدیمی سینما و تلویزیون بود که تنها چند ما از درگذشت او به دلیل بیماری کبدی می گذرد اما پیکر این بازیگر نیز مجوز تدفین در قطعه هنرمندان را پیدا نکرد.

حامد بهداد و بهمن قبادی
در مراسم اکران "کسی از گربه های ایرانی خبر ندارد"

حالا این که یک دفعه دو عدد نوازنده پشت کرده به وطن را از آن طرف کره زمین با هزینه بیت المال آوردند در قطعه هنرمندان دفن کردند نشان می دهد که نوازندگی در نیویورک به اندازه یک نشان درجه یک هنر می ارزد مخصوصا اگر آن نوازنده سگی از نوع زرد باشد! در این صورت حتی هزینه کفن و دفن را هم خود وزارت ارشاد می دهد. هزینه ای که حتی به خیلی از بزرگان فرهنگ و ادب و سینمای ما داده نشد و اگر پرداخت نمی کردند، پای جنازه به قطعه هنرمندان نمی رسید.

شاید بنا است که هر هنرمندی آن طرف فوت کرد جسدش را بیاورند این طرف. پس احتمالا تا پایان دولت یازدهم در قطعه هنرمندان می‌توانیم سنگ قبوری با این مضامین مشاهده کنیم:

* آن بلک کت!(black cat) برادر شغال و هنرمند وطن بود که ما قدرش ندانستیم.
(سنگ نبشته قبر دو طبقه برادران مرحوم کامران و هومن - هزینه انتقال: ۲۱۰ میلیون تومان)

* آآآآآی گلادیاتور ها
به سر قبر من ار می آیید
به سه‌تارم که همین گوشه فتاده
لطفا دس نزنید
بزنید فحش دهم! فحش رکیک
(سنگ نبشته محسن نامجو - هزینه انتقال جسد: ۵۳۰ میلیون تومان)

* ای تویی که موهات بور بود
چشم حسود ازت دور بود
تو که جهیزیه ات جور بود
چرا عاقبت من توی گور بود
(متن سنگ قبر امیر تتلو-هزینه انتقال جسد: رایگان)


* دنیای فانی یک اَکَدِمی برای آرتیستی ماست
هر که در این حلقه نیست فارغ از ماجراست
(سنگ نبشته ﻓﺎﺋﻘﻪ ﺁﺗﺸﯿﻦ/گوگوش - هزینه انتقال جسد: نیم میلیارد)

سخن آخر

خیلی پشت سر مرده ها حرف زدیم. مخصوصا آن چهار جوان متوفی که معلوم نیست وقتی ما موسیقی راک را مجاز نمی‌دانیم، چطور می‌شود در کشورمان آنها را هنرمند بخوانیم و با برچسب هنرمند دفنشان کنیم؟ چطور می‌شود وقتی حتی یک ساعت از هنرشان را در این مملکت خرج نکردند ما ۱۰۰ میلیون برایشان خرج کنیم که در خاک وطن دفن شوند؟

گروه "سگ های زرد" در آمریکا

دفن کردن هنرمندان در آن تکه زمین خدا پیشکش! ای کاش حالا که پولمان زیادی کرده فکری به حال هنرمندان خفته در بستر بیماری کنیم تا مثل نادیا دلدار گلچین، مثل مجید فروغی و مثل سعدی افشار غریبانه و فقیرانه به دیار باقی نروند.

تا به حال ما چند پرده از اولویت های فرهنگی دولت نظیر رفع ممیزی کتاب، لغو ممنوعیت فعالیت ناشران مسئله دار، تلاش برای رفع فیلترینگ شبکه های اجتماعی، اقداماتی جهت حل مشکلات خانم های تک خوان و خوش صدا!!!، سریع القلم کردن نویسندگان ممنوع القلم، برداشتن فضای امنیتی از فضای هنری کشور، هزینه صد میلیونی برای انتقال اجساد سگ های زرد و دفن آنها در قطعه هنرمندان را در ۱۰۰ روز اول دیده ایم. امیدواریم پرونده فرهنگی دولت تدبیر و امید در روزهای آینده آن به آن درخشان تر و ... شود.
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *