جمعه ۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 17 May 2024
 
۶

زرادخانه ایران اینجاست/ از دست جلیلی لجم می‌گیرد!

جمعه ۱۰ خرداد ۱۳۹۲ ساعت ۱۴:۱۹
کد مطلب: 289952
یکی از اعضای ستاد انتخاباتی جلیلی نوشت: از دست جلیلی لجم می‌گیرد که در این وقت ضیق که بقیه برای ثانیه هایشان هم برنامه های پرجمعیت تر را انتخاب می کنند، چرا به روستایی آمده که نهایتا ۲۰۰-۳۰۰ حق رای دارند.
زرادخانه ایران اینجاست/ از دست جلیلی لجم می‌گیرد!


به گزارش جهان به نقل از تسنیم، یکی از اعضای ستاد انتخاباتی سعید جلیلی درباره سفر وی به اراک حاشیه ای نوشته و در اختیار تسنیم قرار داد:

مقصدمان شهر اراک است و می خواهیم ببینیم در سفر چندساعته سعید جلیلی به این شهر چه اتفاقی می افتد، خودروی خبرنگاران یک مینی بوس است با یک راننده آهسته که آن قدر آرام راه می رفت که نتوانست 6ساعته! ما را به اراک برساند و وقتی به گلزار شهدای اراک، محل اولین برنامه دکتر جلیلی رسیدیم، وی آنجا را با آن پراید 132 ترک کرده بود.

دیدار با امام جمعه و نماینده ولی فقیه در استان مرکزی برنامه بعدی بود. اما در کوچه پس کوچه های شهر و ترافیک اراک باز هم جاماندیم و خوردیم به درهای بسته. یکی از خبرنگاران داشت می گفت: لابد مذاکرات پشت درهای بسته ادامه دارد" که در باز شد و سیل خبرنگاران و عکاس و فیلمبردار به داخل جاری شد.

آقا سعید، همان لباس ورزشگاه شیرودی را پوشیده بود و از استکان باریک کوچکی داشت چایی می خورد و به حرفهای آیت الله دری نجف آبادی گوش می داد. آقا سعید چایی اش که تمام شد تشکر کرد و گفت چایی خوشمزه ای بودکه آقای دری چایی دوم را هم به اصرار به دست جلیلی داد.

ازدحام خبرنگاران در بیت آقای دری نجف آبادی آن قدر بود که خیلی از حرفهای رد و بدل شده چیزی دستگیرمان نشد، اما آقای جلیلی در پایان برنامه گفت: آقای دری استاد ما بودند و دری هم گفت: جلیلی انسانی دوست داشتنی، متعهد، خدمتگذار، ولایتمدار و مردمی است.

از خانه امام جمعه با سرعت بیرون می آیم و اولین ماشینی را که می بینم سوار میشوم تا خودم را به مسجد الزهرا(س) محل سخنرانی دکتر برسانم.پوستری از دکتر روی داشبورد است. از همان طرح هایی که بچه ها روی سایت گذاشته اند. می آیم از راننده سئوالی بپرسم که خودش می خندد و می گوید : پول و پوستری که نیست، خودمان دانلود کردیم و پرینت گرفتیم.

جمعیت زیادی جلوی مسجد به انتظار ایستاده اند. خودم را زودتر به داخل مسجد می رسانم که می بینم آنجا هم لبالب از جمعیت است. به تخمین من حدود 5 هزار نفر. ساعت 6 ونیم روز پنجشنبه. یک نگاهی به جمعیت می کنم و آمار برخی نظرسنجی ها و نظرسازی ها در ذهنم می آید. لبخندی می زنم و به کنتراست جمعیت بیشتر نگاه می کنم، مردان و زنان، جوانان و نوجوانان رای اولی. بسیجی ها و غیر بسیجی ها. یک عده شعار های گفتمانی می دهند و یک دسته ای هم آن گوشه مسجد به "جلیلی دوستت داریم" اکتفا می کنند.

جایگاه سخنرانی دکتر به تصاویر شهدای هسته ای مزین شده. همان ها که جلیلی در مذاکرات با 5+1 تصاویر آنها را نصب کرده بود.در بین جمعیت هیاهو بالا میگیرد.ناگهان آقا سعید میان خروش مردم وارد مسجد می شود و نوای صل علی محمد یاور رهبر آمد همه جا را پر می کند.

دکتر به هزار زحمت بالای سن می رسد و مردم مشتاق هم با او دست می دهند و بعضی ها که خود را به بالای سن رساندند دیده بوسی هم می کنند. مردی چفیه ای را روی شانه دکتر می اندازد و دکتر حرفهایش را شروع می کند.

از این می گوید که طبق آموزه های امیرالمومنین علی علیه السلام رقابت برای اعتلای اجرای احکام الاهی است و پناه دادن به مظلومان نه کسب قدرت و  ثروت. از برابری جمهور مردم می گوید که جمهوری اسلامی بهع رهبری امام کار کرد که رای غنی فقیر، بشاگردی و تهرانی، یکی شود. از فتنه 88 می گوید که عده ای می خواستند رای مردم را وتو کنند اما ولایت فقیه از رای جمهور برنگشت.

جمعیت را که نگاه می کنم، مشتاقانه گوش می دهند و برخی با سر تایید می کنند. عده ای از خانم ها علاوه بر قسمت پایینی مسجد در طبقه بالا سرپا سخنان دکتر را دنبال می کنند.

دکتر درباره تحریم ها صحبت می کند و می گوید: دشمنان به بهانه تحریم قطعات هواپیما را هم به ایران ندادند اما به لطف خدا و کار جوانان و مدد اسلام ناب علیرغم خواست آنها ما به پیشرفتهای زیادی رسیدیم. نوای تکبیر از جمعیت برخواست.

جلیلی میگوید: ما پشت خیمه دشمن هستیم. اما دشمن با دروغ میخواهد ما را دچار تردید کند که بمانیم یا برگردیم. ما در شعب ابیطالب نیستم در موقعیت خیبریم و ملت در برابر همه زورگویان ایستاده و می ایستد. تکبیر دوم را هم مردم می گویند و بلافاصله شعار می دهند: شعار ما یک کلام مقاومت والسلام.

آقا سعید از مقامت می گوید که مقامت ملت اجازه گستاخی به دشمن نمی دهد و 25 سال است فکر حمله نظامی هم نمی کنند. و به هیچ حق ما با مقاومت مردم نمی توانند طمع کنند که سومین تکبیر هم سرداده می شود. شعار "نه سازش نه تسلیم پشت جلیلی هستیم" را مردم سر می دهند که دکتر می گید قسمت اول شعار شما درست است اما همه ما یار رهبری هستین و اتفاقا بر همین مبنا به پیروزی های بزرگ رسیدیم. و می گوید انخراف از ولایت فقیه نقطه توقف پیشرفت ملت است.

یکی از بین جوانان برمیخیزد و می گوید "آقای جلیلی نیگا نکن فقط به اینها ما هم شما رو دوستت داریما" جلیلی لبخندی میزند که ناگهان یکی جلوی سن بر میخیزد به داد زدن از اوضاع نامراد زندگی اش شکوه دارد و از مسئولان دولتی گلایه. عده ای مرد را آرام می کنند و جلیلی ادامه می دهد: حرف ما هم همین است که باید گوش شنوا نسبت به مردم وجود داشته باشد و باید کاری کنیم که ظرفیتها آزاد شود و این مشکلات نباشد و انشالله  با خلق حماسه سیاسی در 24 خرداد، از فردایش حماسه اقتصادی را رقم بزنیم.

جمعیت دور جلیلی حلقه می زند و 15 دقیقه ای آقا سعید را بین مردم محبوس می کند. مردم همانند نگین انگشتری آقا سعید را گرفته و رها نمی کنند و با خود به این سو و آن سو می برد. جمعیت از مسجد کم کم خارج می شود که فردی بسته شکلاتی با یک نوشته به دستم می دهد. فکر می کنم تبلیغات انتخاباتی است. ولی می بینم تصویر شهداست. یاد حرف وحید جلیلی می افتم، روز اول، بین بچه های ستاد: "بجای عکس سعید، تصاویر شهدا را بلند کنید"

مقصد بعدی ما روستای معصومیه اراک است، در ابتدای شهر. روستایی با 500 نفر جمعیت. از دست جلیلی لجم میگیرد که در این وقت ضیق که بقیه برای ثانیه هایشان هم برنامه های پرجمعیت تر را انتخاب می کنند، چرا به روستایی آمده که نهایتا 200-300 حق رای دارند.

جلیلی یکراست سراغ مزار شهدای روستا می رود و مردی از اهالی روستا آنجا خوش آمدیدی می گوید و می گوید که اینجا 300 خانوار هستیم و 25 شهید و 75 جانباز. جلیلی دارد به قبور شهدا می نگرد که میگوید: پشتوانه امنیت ملی شمایید. صدای اذان در فضا بلند می شود و دکتر می گوید برویم نماز.

در راه مسجد پیرمردی با همان لهجه باصفای خودش می گوید که مقدم آقای دکتر جلیلی انسان با خدا و پاک و خدمتگذار و انشالله رییس جمهور آینده را به روستای معصومیه یا همون شهوه سابق ِ خودمون! خوش آمد می گوییم. جلیلی می خندد و میگوید پدرجان جبهه هم بودی؟ می گوید : بله، دکتر لبخند می زند که از صفایت مشخص است.

نماز را بین اهالی روستای معصومیه اراک می خوانیم. امام جماعت هم بعد از نماز خیر مقدم می گوید و تاکید می کند که خانواده شهدا از این حضور شما مسرور شدند و انشالله خداوند محبت شما  را در قلوب قرار می دهد. شما چون در برابر استکبار ایستاده اید محبوب قلوبید و این همانی بود که ملت می خواست.

دکتر هم چند دقیقه ای صحبت می کند و می پرسد آیا می شود تنها با گفتگو برابر 6 قدرت بزرگ دنیا برای دفاع از حقوق ملت ایران ایستاد؟این مذاکره کننده نبوده که ایستاده، اما ایتادگی صورت گرفته، پس چه کسی ایستاده است؟

جلیلی ادامه می دهد: چیزی که مذاکرات را کنترل می کند و موفقیت برای کشور می آورد، شهدای روستای معصومیه هستند و امثال این شهدا. این روستا زرادخانه قدرت جمهوری اسلامی است.

آقا سعید ادامه می دهد که حالا ظرفیت این روستا تنها در دفاع مقدس نیست، اگر در اقتصاد و علم و صنعت هم ظرفیتهایش استفاده شود، دوباره حماسه خلق می شود.

آقا سعید حرفهایش را تمام می کند و به سمت خانه پدر و مادر دو شهید روستا می رود. با مردم که صحبت می کنم به فضل الاهی امیدوارند. خبرنگاری از یکی از اهالی می پرسد که از دوره دولت کنونی راضی هستید؟ با گلایه میگوید از 6 سال اولش خیلی ولی از این دو سال نه! می گویم انشالله پرقدرت تر و بهتر از آن 6 سال را در آقای جلیلی می بینید.

دیگر ساعت 10 شده که از روستای معصومیه می رویم و به تهران برمی گردیم. در مسیر برگشت به حرم امام خمینی که می رسیم ناخوداگاه سلامی میدهم به بنده صالح و مطیع خداوند، روح الله. و دعا می کنم که آرامانهایش در انقلاب به ثمر بنشیند.

نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *