جای امام موسی صدر خالی، او که وقتی به منبر میرفت مسیحیان میگفتند گویی مسیح آمده است و مسلمانان میدیدند فرزند پیامبر در محراب ایستاده است و آن وقت بود که سنی و شیعه پشت سرش به نماز میایستادند، در قاهره و مسجد دانشگاه بزرگ «الازهر» مگر همگان را به همین شگفتی نیاورد؟
از مصر و عراق و لبنان و فلسطین. کجا؟ در پایتخت جمهوری اسلامی ایران و حالا قرار است رهبر انقلاب از راه برسد و با این جماعت سخن بگوید.
طرح موضوع ایجاد تمدن درخشان اسلامی به عنوان هدف بیداری اسلامی، افق دید وسیع و تفکر عمیق و آیندهنگری رهبری را نشان میداد. می پرسی جماعت چه حالی داشتند؟ از مهمان مصری میگویم که فقط ذوقزده ماشاءالله و بسمالله میگفت و سر تکان میداد به شوق و تحسین که در گفتاری مختصر همهی موضوعات به شکلی زیبا و دلنشین مطرح شد و حسرت میخورد که کاش دیگر رهبران و حاکمان کشورهای اسلامی چنین بودند.
که قرار است قبل از آغاز جلسه در آنجا رهبر انقلاب را زیارت کنند. مهمانهای ویژه و شخصیتهای مشهورتر و برجستهتر در این اتاق جمع شدهاند که رهبر انقلاب از راه میرسند و به سراغ آنها میروند.
وقتی صحبتهای آقا تمام می شود از میان مهمانان عبور می کنند. میپرسی چه شد؟ گفتنی نیست. من ازدحام و جمعیت زیاد دیدهام ولی این صحنه ها باور کردنی نبود. چند بار راستی برای جان آقا نگران شدم بس که جماعت بر دست و پای هم ریخته بودند. باور کردنی نبود اینها که عالمان شهر و دیار خویشند اینگونه برای دستدادن و تبرک جستن به آقا سراسیمه شوند و بیقرار باشند.
و دقیقتر میکرد و هم رفتاری کاملاً امروزین و در طراز جلسهای بینالمللی و با آداب القای سخنرانی در قالبهای متعارف.
جای سید جمال خالی و جای امام موسی صدر. چه آرزوها داشت سید جمال برای این جماعت و در خواب فقط میدید چنین روزی را، وقتی در قاهره و کابل و استانبول پنج نفر و ده نفر آدم جمع میکرد تا شرارههای سینهاش را بشنوند و سوختن دلش را ببینند.
مهمانان عبور می کنند. میپرسی چه شد؟ گفتنی نیست. من ازدحام و جمعیت زیاد دیدهام ولی این صحنه ها باور کردنی نبود. چند بار راستی برای جان آقا نگران شدم بس که جماعت بر دست و پای هم ریخته بودند. باور کردنی نبود اینها که عالمان شهر و دیار خویشند اینگونه برای دستدادن و تبرک جستن به آقا سراسیمه شوند و بیقرار باشند.