ناصر فیض در این قطعه شعر طنز که در وبلاگش منتشرکرده، نکتههای جالبی درباره مدیریت و تصمیمهای مدیریتی به عرض و طول خوانندگان رسانده است.
حالا چند ماه دیگه رفتى، مگه چطو میشه؟!یکى جات میاد اونم یه چیزى مثل تو میشهامّا نه، پاشو که تو اتاق کارش مى ذارهبا یه دستور تو اتاق هر چیه فورى نو میشهحق داره، خسته میشه! همین یه دستور مى دونى...خیلى یه! پس مى ره روى صندلیش ولو میشه!قوم خویشاش با یه خبر از توى یک کمیسیونهر چى که ریال دارن فردا همه ش یورو میشهاولش دون میکارن، همینکه رفتن روى کارهر چى باشه سر راهشون همه ش درو میشهتوى این مملکت از قدیم همینجورى بودهچیزى طورى نمیشه، وقتى میشه یهو میشهمبتداش، خیلى مهم نیست چى بوده شام شبشتو خبر شام شبش یه لقمه نون جو میشهاین که بد نیست که به یمن قدمش هر کى میادحتى آبدارچى هاشم ماشیناشون موسو میشهبى دلیل نیست که تموم میزاشون کشو دارههر کسى چیزى میشه از تو همین کشو میشهخداییش...خیلى کار سختى یه حتى این کشووقتى که، روزى هزار دفعه عقب جلو میشه!آخه این چه حقى یه تو دنیا چند نفر دارن؟!هر چى ملت ها مى گن با رأى شون وتو میشههر جا که برو بیا باشه درش تخته میشههر جا هم تخته بوده جاى بیا برو میشه!یه الو کافیه...هر چى دوست دارن عوض بشهآدمم که مى شنوه دلش پر از الو میشهمردم بیچاره هم گاهى خوشن به این چیزااوباما جایى سخنرانى داره که هو میشهاینجورى پیش بره برمى گرده آدم توى غارپوشش پیش و پسش دوباره برگ مو میشهاگه مردم نخوانت، بالا برى...پایین میاىحواست باشه! بگم؟! بذار نگم چطو میشه!منبع: خبرآنلاین