یک دختر زیبا، پولدار ترجیحا یکییکدانه برای ازدواج نیازمندیم!
سه شنبه ۲۱ تير ۱۳۹۰ ساعت ۱۷:۳۹
کد مطلب: 175633
پسرها ( و البته برخی خانوادهها) بهسراغ دختری میروند زیبا، یکییکدانه، از یک خانواده سرمایه دار و بهقول خودمان مایهدار ترجیحا تحصیل کرده، شاغل و اجتماعی.
به گزارش جهان به نقل از برنا خیلیها معتقدند که این روزها معیارهای جوانان با گذشته تفاوت زیادی کرده است آنقدر تفاوت کرده که بعضی وقتها خانواده ها را رو در روی جوانها قرار میدهد و یا اینکه خانوادهها هم خودشان در مسیر یک انتخاب درست( به تعبیر خودشان) همقدم با جوان میشوند. از این رو پسرها ( و البته برخی خانوادهها) بهسراغ دختری میروند زیبا، یکی یک دانه، از یک خانواده سرمایه دار و به قول خودمان مایه دار ترجیحا تحصیل کرده، شاغل و اجتماعی. اگر این گزینه پیدا شود آن وقت است که از هول حلیم آنچنان با کله وارد دیگ می شوند که...
در نقطه مقابل برخی دختر خانمهای این روزگار (و البته خانوادههایشان) در آمالها و آرزوهایشان دنبال شاهزادهای میگردند که با اسب سفید( شما بخوانید با لیموزین و ماشین های بالاتر از آن) دم خانه بیایند و کلی کلاس هم داشته باشد تا پزش را بتوان به دوست در و همسایه و مخصوصا دختر خالههای بزرگتر خودشان بدهند...
چقدر از نمونه های زیر در در دور برخودمان دیدهایم؟
-پدر میگوید: آخر زمان شده است والا به خدا امام از رویی که دختر پسرها پیدا کردند. زمان ما کی جرائت داشت روی حرف پدر و مادر حرف بزند. یک کلام ختم کلام. هر کسی که آنها برای ازدواج تشخصیص میدادند همان بود و لاغیر. اصلا دختر را تا وقت عقد نمیدیدیم همه چیز قانون داشت،حساب و کتاب داشت. اما الان همهاش ادا همهاش اطوار...
*یکی میگفت: مادرم زنگ زد برای خواستگاری. پرسید قد دختر چقدر است؟ مادر دختر گفت: ۱۶۵ سانتیمتر.مادرم منصرف شد و قضییه بهم خورد. مادرش گفته قدش کوتاه است و اصلا گزینه مناسبی برای تو نیست چون ممکنه کوتاهی قد در قد فرزند تاثیر گذار باشد و اینکه باید دختر قد بلند بگیریم مردم چه می گویند!
* جوان کلی با خانوادهاش سر جنگ میگذارد که من عقل کلام، من خیلی میفهمم، من میخواهم برای زندگی آینده ام خودم تصمیم بگیریم، من قرار است یک عمر با همسرم زندگی کنم، پس لطفا اصلا در ازدواج من دخالت نکنید! هنوز جوهر عقدنامه خشک نشده که فریاد ما به درد هم نمی خوردیم ما باید از هم طلاق بگیریم
* سر مهریه، شیربها و این را باید بخریم و آن را نباید بخریم، ماه عسل برویم ماداگاسکار و... آنقدر وقت میگذارند که نگو و نپرس اما سر اینکه اعتقادات مذهبی ات چیست و چرا ازدواج می کنی و هدفت چیست و دنبال چه می گردی در ازدواج ؟ و... آنقدر صم و بکم میشوند که نتیجه اش مشخص است!
معیار واقعی ازدواج چیست؟
با تمام این اوصاف کارشناسان معتقدند که جوانان در انتخاب همسر باید دقت کنند که سراغ خانوادهای بروند که آرامش، تقوا و متانت داشته و از آلودگی به دور باشند. اگر طرفین در یک سری شاخه و برگهای جدا شده از اخلاق با یکدیگر متفاوت باشند اهمیتی ندارد. تکبر، حرص و حسد از آسیبهای زندگی هستند و دیگر آسیبهای اخلاقی هم برخواسته از این آسیبها است.
حجت الاسلامی ابولقاسم آذرسا، مشاور خانواده میگوید: بین زوجها باید تجانس وجود داشته باشد؛ باید با هم در ابعاد مختلف مثل طبقه اجتماعی، اقتصادی و شرایط فرهنگی هم کفو و همشان باشند. خانوادهها باید از نظر اخلاقی نزدیک به یکدیگر باشند. در این صورت ناخودآگاه به یکدیگر تفاخر نمی فروشند.
او می افزاید: در این صورت درک تنگناهای زندگی میسر و قابل فهم می شود، چون هر ۲ مسایل مشترکی را تجربه کردهاند و درکشان از زندگی شبیه یکدیگر است. آشنا بودن به چاله و چالشهای زندگی در هر برههای از زندگی باید خودش را نشان بدهد. هم کفو بودن باعث میشود زوجین از ابعاد مختلف به یکدیگر نزدیک باشند.
او معتقد است که بعضی مسایل سطحی است. اخلاق مسئلهای زیربنایی و عمیق است و مسایلی مثل آداب سطحیتر است. وقتی تشابههای اصلی مطرح می شود و زوجها در این موارد با یکدیگر تشابه دارند، نیاز نیست حتما با هم تطابق داشته باشند، چون در این صورت مته به خشخاش گذاشتن محسوب می شود. ظرافت زیاد و وسواس به خرج دادن درست نیست. بین زوجین در اصول و مبانی اصلی باید تشابههای زیاد وجود داشته باشند و در فرهنگ، دین و مذهب باید هم کفو باشند.
نمیدانیم بحث "اخلاق در زندگی" مشترک دقیقا چقدر از اهمیت انتخاب همسر را در بین جوانههای امروزی دارد اما امیدواریم، مثل آئینه و شمعدان و آن یک جلد قرآن، یک سنت عادی نشده باشد!
اتفاقا دخترها هم همین معیار رو دارند ... به هیچ وجه امکان نداره با پسری که از نظر مالی تامین و قوی نباشه ازدواج کنند .... به علاوه اینکه مهریههای چند صد میلیونی میخواهند که چندین برابر پول دیه یک انسان کامل است ... مادی گرایی در دخترها چندین برابر پسر هاست
اين حرف ها را اصلا قبول ندارم.
من يك دختر تحصيلكرده هستم. همسرم يك مرد ديپلمه. من در كار فرهنگي هستم او در كار فني. خانواده من محل زندگيشان در شمال تهران است. شوهرم درست در جنوب تهران. خانواده من خيلي مذهبي هستند. خانواده همسرم در حد نماز و روزه به دين اعتقاد دارند نه بيشتر، آن هم بيشتر زنهايشان ديندارند. مردهايشان عموما نماز نمي خوانند ولي همسرم اهل نماز و روزه است و در اين زمينه حساسيت جدي دارد.
با همه اين تفاوت ها من و همسرم با هم خوشبختيم. من حتي عروسي هم نگرفتم و با يك سفر مشهد راهي خانه بخت شدم. روزي كه با چنين فردي ازدواج كردم خيلي از دوستان و اقوام تعجب كردند باورشان نمي شد كه من اينقدر ساده ازدواج كنم ولي من اين كار را كردم. البته خانواده همسرم خيلي مرا اذيت كردند چون مادر همسرم قدري اهل دعواست ولي خود همسرم بسيار پسر محجوبي است و هميشه از اين اخلاق مادرش مي نالد. همين براي من كافي است كه او عيوب را خودش مي داند و به آن اعتراف دارد و بر عيوب سرپوش نمي گذارد. برادر من هم با همسر من مخالف است و اصلا به او محل نمي گذارد. من هم سعي نمي كنم روي اين كار زشت برادرم سرپوش بگذارم و هميشه اين رفتار او را تقبيح مي كنم. همسرم هم مي گويد چون خودت عيب را مي داني همين براي من كافي است.
خوشبختانه اكنون زندگي ما در حال ورود به چهارسالگي است و از زندگي ام راضي هستم. صبوري همسرم مثال زدني است. دير عصباني مي شود اما وقتي هم عصباني شد خيلي اخلاقش بد مي شود. با اين حال من سعي مي كنم در لحظه اي كه او به شدت عصباني شده او را به خاطر صبوري هميشگي اش ببخشم.
بعد از اين ازدواج ساده من، خيلي از دوستانم و دو تا از دختران فاميلمان كه با من حس رقابت داشتند، به خواستگارهاي ساده شان جواب مثبت دادند و خوشبختانه ازدواج كردند.
من معتقدم بايد سدها را شكست. بايد حُسن و فضايل را ديد. بايد اولويت بندي و درصدگذاري كرد.
بايد نمره داد و بعد انتخاب كرد.
بعد از ازدواج هم بايد همديگر را بخشيد. بايد همديگر را درك كرد. بايد سكوت كرد. بايد چشم پوشي را ياد بگيريم. بايد خرده گيري را كنار بگذاريم. بايد ياد بگيريم كه همسرمان را بهترين و مناسبترين بدانيم. بايد دوست داشتن را آموخت. بايد مهارت داشت.
مرتب به ما مي گويند كه بايد يك پسري را انتخاب كنيد كه از نظر طبقه اجتماعي و غيره هم كفو شما باشند. ولي من باور دارم كه بايد مرد صبور، نمازخوان و وفادار و اهل كار و رزق حلال براي خانواده اش باشد. چنين مردي را بايد احترام كرد و دوست داشت. چون چنين مردي زنش را دوست دارد و احترام مي كند. ايرادات جزئي را بايد ناديده گرفت. زندگي بالا و پايين دارد. بايد اين جمله مادربزرگ هايمان را مرتب تكرار كنيم. راست گفته اند كه آنها نان ارزان خوردند ولي حرف هاي گران زدند.
زن و مرد بايد بتوانند درد دلشان را بي رودربايستي به هم بگويند. حتي اگر زني نسبت به نگاه همسرش به ديگر زنان ترديدي دارد بايد بتواند به راحتي اين را به شوهرش بگويد و اين موضوع را براي هم حل كنند. بايد به روان همديگر احترام بگذاريم.
زندگي را ما بايد زيبا كنيم. اينها شعار نيست.